مقاله تحقیق و پایان نامه رایگان

دانلود رایگان فایل
  • ۰
  • ۰

برای دریافت اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله مطالبات معوق و چالش‌های فراروی با pdf دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله مطالبات معوق و چالش‌های فراروی با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله مطالبات معوق و چالش‌های فراروی با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله مطالبات معوق و چالش‌های فراروی با pdf :

مطالبات معوق و چالش‌های فراروی

یک اقتصاددان سلزومینگ اقتصاددان برزیلی (1980) می‌گوید: «اگر من یک میلیون دلار بدهکار باشم، دیگر از بین رفته‌ام، اما اگر پنجاه میلیارد دلار بدهکار باشم، بانکداران از بین رفته‌اند.» بنابراین در اقتصادی که مطالبات معوق بانکها حدود 20 درصد از نقدینگی کشور و 10 درصد از تولید ناخالص داخلی را قفل نموده است نباید از خطرات ناشی از آن غفلت نمود. بنابر گزارش مقامات بلند پایه و رسمی کشور مطالبات معوق بانکها به رقم 480 هزار میلیارد ریال رسیده است.

چنین رقم وحشتناکی تمامی دست‌اندرکاران سیاسی، اقتصادی و بانکی را به تکاپو می‌اندازد تا چاره‌ای بیاندیشد و راهکارهایی اتخاذ نمایند. این راهکارها بر پایه آسیب‌شناسی کار و شناخت عوامل برون و درون سازمانی ایجاد مطالبات معوق بانکهاست. مطالبات سررسید شده و معوق که ما در ادامه مقاله به اختصار مطالبات معوق می‌نامیم از مصادیق بارز ریسک اعتباری و جزء دارائیهای مساله‌دار بانک‌هاست. این مطالبات در سیر حرکت خود از پرداخت تسهیلات به مشتریان (در دیدگاه اول و به صورت نظری) معتبر شروع و در مسیر خود از گذرگاههای سررسید شده، معوق، مشکوک‌الوصول گذشته و به نقطه نافرجام سوخت شده و یا در یک حالت خوشایند‌ برای بانک‌ها وصول می‌رسد و در این نقطه هست که مشتری معتبر شروع کار از «چرخ و فلک» اعتباری خود پیاده می‌شود. در این بازی چرخ و فلکی افزایش مطالبات معوق به کاهش سپرده‌های مردم منجر شده و تخصیص منابع را به خطر می‌اندازد و با افزایش فشار تقاضا برای دریافت تسهیلات به رغم مقاومت بانکها بر حجم مطالبات معوق به صورت تصاعدی افزوده خواهد شد. در گزارش سنای آمریکا در سال 1977 آمده است «بقای سیستم مالی بین‌المللی بر این فرض استوار است که تمام بازیگران نقش خود را در این صحنه به درستی ایفاء کنند بانکها کار قرض دادن پول را ادامه دهند، بدهکاران نیز بهره وامهای خود را پرداخت نمایند و پول از گردش خارج نشود. بزرگترین تهدید برای این سیستم این است که یکی از مسافران این چرخ و فلک از آن پیاده شود. یکی از بدهکاران عمده از بازپرداخت بدهیهای خود سرباز زند، یا یکی از وام دهندگان بگوید «دیگر بس است» و از اعطای وام خودداری کند»

آسیب شناسى مطالبات معوق
آن دسته از مطالبات بانک ها که سررسید آنها فرا رسیده اما در موعد مقرر توسط مشتریان پرداخت نشده‌اند به حساب مطالبات سررسید گذشته انتقال یافته و در صورت عدم تسویه در مهلت تعیین شده به حساب مطالبات معوق انتقال مى‌یابد. اغلب این مطالبات با پیگیرى‌هاى حقوقى و طى مراحل مختلف وصول می‌شوند. اما دسته‌اى از این مطالبات در نهایت سوخت مى‌شود. عملاً ایجاد چنین مطالباتى سبب خروج موقت یا دایمى قسمتى از منابع بانک از چرخه عملیاتى شده و بانک را با مشکلات فراوانى روبه‌رو مى‌کند.
از جمله مشکلاتى که بانک‌ها در پى معوق شدن مطالبات با آن روبه‌رو مى‌شوند به این شرح است: افزایش هزینه‌ها، بلوکه شدن قسمتى از منابع بانک، کاهش دفعات گردش مطالبات و افزایش دوره وصول مطالبات، عدم امکان برنامه‌ریزى دقیق و موثر، افزایش ریسک اعتبارى، کاهش توانایى پاسخگویى(ارائه خدمات) به مشتریان، ایجاد اختلال در گردش وجوه نقد، اتلاف وقت و منابع بانک و در نهایت کاهش رتبه بانک در رتبه‌بندى‌هاى داخلى و بین‌المللى.

علل ایجاد و رشد مطالبات معوق را به دو دسته مى توان تقسیم بندى کرد:
الف) عوامل درون سازمانى: شامل عدم وجود سیستم ارزیابى دقیق مشتریان بانک، کندى روند وصول مطالبات، عدم وجود مدیریت موثر بر اقلام دارایى ها، ضعف کیفى فرآیند و مراحل بررسى تسهیلات اعطایى، عدم دقت لازم در خصوص وضعیت مالى و اعتبارى ضامن یا ضامن ها، عدم وجود سیستم هدف‌گذارى تعهدات بانک و پایین بودن نرخ خسارت تاخیر نسبت به هزینه تحصیل پول در بازار غیر رسمى.
ب) عوامل برون سازمانى: سیاست‌زدگی بانکها و تسهیلات تکلیفی، عدم وجود سیستم اطلاعات یکپارچه، بروز حوادث غیرمترقبه، تغییر و تحولات در قوانین و مقررات، عدم وجود بسته‌های فرهنگی مناسب، تغییر و تحولات سیاسی ـ اقتصادى و فوت وام‌گیرنده و بروز مشکلاتى در انحصار وراثت.

یکى از مهم‌ترین علل رشد مطالبات معوق بانک و تراکم پرونده‌هایى که براى وصول بدهى از طرق قانونى تشکیل مى‌شوند، ضوابط و کاغذبازی‌های قانونى موجود و کندى روند وصول مطالبات از این طریق است. البته ماده «15» قانون عملیات بانکى بدون ربا به منظور اعتبار بخشیدن به مفاد قرار داد هاى داخلى بانک ها و کوتاهى بخشى از این روند(که به ضرورت مطالبه وجه اسناد عادى از طریق محاکم دادگسترى مربوط می‌شود) قرار داد هاى اعطاى تسهیلات را با شرایطى در حکم اسناد رسمى قلمداد و امکان درخواست صدور اجرائیه نسبت به آنها را از طریق دوایر اجراى ثبت

برقرار کرده است. با این حال از آنجایى که ضوابط آیین نامه اجراى مفاد اسناد لازم الاجرا، تشریفات و گذشت مهلت هاى قانونى را در جریان پیگیرى پرونده اجرایى ضرورى دانسته است، عملاً تسویه بدهى از این طریق در بسیارى از موارد ماه ها و بلکه سال ها به طول مى انجامد. به علاوه در مواردى که طلب بانک، موثق به وثیقه غیر منقول نیست، پیگیرى این پرونده ها و توفیق در وصول

 

طلب از طریق اجراى ثبت، موکول به شناسایى اموال بلامعارض بدهکار خواهد بود. حال آنکه در بسیارى از موارد مسئولان شعبه در دسترسى به مشخصات اموال بدهکار توفیق نمى‌یابند.

ظاهر امر این است که بانک‌ها نمی‌توانند به وظایف اقتصادی خود به نحو مطلوبی عمل کنند و متأسفانه دچار نوعی سیاست‌زدگی شده‌اند. سیاست‌های غیراقتصادی نیز باعث شده تا پول در تولید هزینه نشود و به سوی سوداگری روانه شود. این موضوع از چند جهت قابل بررسی است.

1 مالکیت و اداره بانک‌ها
با عنایت به تجارب 30سال گذشته درخصوص آثار و تبعات ناشی از مالکیت دولتی بانک‌ها و لزوم نگرشی جدید بر نیازها، ضرورت‌ها و اولویت‌هایی که در شرایط کنونی مطرح است، چنین به نظر می‌رسد که ادامه خط‌مشی مباشرت دولت در فعالیت‌های بانک‌های کشور، که بیشتر متناسب و منطبق بر شرایط و مقتضیات ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بوده است، هم اکنون قابل توجیه و پذیرش نیست. دیدگاه عمومی مسؤولان مربوط در اقتصاد ایران ـ اعم از بانک مرکزی، شورای پول و اعتبار، وزارت اقتصاد و دارایی، وزارت صنایع، مسکن، کشاورزی و مجلس شورای اسلامی ـ بر این اساس استوار است که بانک، نه یک بنگاه اقتصادی بلکه یک نهاد مالی عظیم است که در اختیار دولت می‌باشد تا برنامه‌های حمایتی و سیاست‌های مالی و حل مشکلات اقتصادی خود را از رهگذر آن‌ها اجرا کند ملی شدن بانک‌ها بعد از انقلاب این ذهنیت را به وجود آورد که منابع موجود در بانک‌ها از آن دولت است و دولت می‌تواند هر سیاستی را درباره آن ها اعمال کند. بر این اساس است که می‌بینیم بخش مهمی از منابع بانک‌ها هرساله در قالب تسهیلات تکلیفی با نرخ‌های نازل در اختیار افراد و موسسات مورد حمایت دولت قرار می‌گیرد. این در حالی است که طبق ادبیات پذیرفته شده, بانک ـ اعم از این که دولتی باشد یا خصوصی ـ یک بنگاه اقتصادی است که بایستی بر اساس معیارهای اقتصادی عمل کند و در بانک‌های دولتی, دولتی بودن بانک به معنای دولتی بودن منابع آن نیست، بلکه بانک به عنوان وکیل سپرده گذاران بایستی در راستای مصالح آنان عمل کند و نمی‌تواند بخشی از سرمایه‌های مربوط به موکلان خود را در بخش‌هایی به کار گیرد که یا بازدهی ندارد یا در حد قابل قبولی نیست. از این دیدگاه، نکته قابل ملاحظه‌ای که مطرح می‌شود، توجه دقیق به مفاهیم ملی شدن Nationalization و دولتی شدن به گونه‌ای است که در واژگان حقوقی مصطلح گردیده است. متاسفانه، این دو واژه در پاره‌ای موارد مترادف تلقی می‌شود، حال آن که، ملی شدن چنان که از این اصطلاح و مترادف آن در زبان‌های دیگر مستفاد می‌شود، بدین مفهوم نیست که دولت کلا مالکیت و کنترل امور و شؤون اقتصادی را بر عهده گیرد. تعاریفی که از این واژه در فرهنگ‌های معتبر ملاحظه می‌شود مؤید این نظر است. حال آن که دولتی شدن چنان

که از مفاد آن استنباط می‌گردد، مالکیت و کنترل تمامی شئون اقتصادی توسط دولت است و طبعاً این شیوه اداره امور اقتصادی مختص کشورهایی است که دارای اقتصاد متمرکز Centrally Planned Economy هستند. در چنین شرایطی و با ادامه حاکمیت دستورات و مقررات دولتی بر اکثر تصمیم

 

گیری‌ها و فعالیت‌های بانک‌ها چگونه می‌توان انتظار داشت روابط بانک با سپرده گذاران و مشتریان منطبق با روح اصیل قانون عملیات بانکی بدون ربا و در چارچوب قراردادها و توافقات شرعی تنظیم و اجرا گردد؟ برای مثال, همانگونه که قبلاً ذکر شد، در سپرده‌های سرمایه گذاری، سپرده گذار با بانک رابطه وکالت برقرار کرده و اجازه داده است که بانک, به عنوان یک وکیل امین، منابع او را د

 

ر مجاری سودآور به جریان انداخته و پس از کسر حق الوکاله، سهم سود حاصله را به او بپردازد. سوالی که در اینجا مطرح می‌گردد این است که مجلس، دولت و بعضا بانک مرکزی طی کدام قرارداد وکالت در تبصره‌های بودجه و یا تکالیف دیگر برای نوع مصرف و حداکثر بازدهی ناشی از به‌کارگیری منابع مردم تصمیم گیری نموده و برای اجرا به بانکها ابلاغ می‌نمایند؟ بدیهی است رفع تعارضات قانونی موجود در زمینه‌های فوق الذکر در قانون برنامه چهارم توسعه، تاثیرات بسزایی را در تنظیم روابط سالم و شرعی فعالیت‌های بانکی برجای خواهد گذاشت.

2 تعداد قوانین ناظر بر فعالیت‌های بانکی
در شرایط کنونی، تعدد در قوانین و مقررات ناظر بر سیستم بانکی کشور، یکی از معضلات و مسائل اساسی است که بعضا روابط بین بانک و مشتریان را در جهات مختلف و متفاوت تحت تاثیر قرار می‌دهد.
این قوانین و مقررات به ترتیب تصویب عبارتند از:
الف) قانون پولی و بانکی کشور،مصوب هجدهم تیرماه سال 1351
ب) قانون ملی شدن بانک‌ها مصوب هفدهم خردادماه سال 1358
ج) لایحه قانونی اداره امور بانک‌ها مصوب سوم مهرماه سال 1358
د) قانون عملیات بانکی بدون ربا مصوب هشتم شهریور ماه سال 1362
علاوه بر مجموعه قوانین و مقررات مذکور، تعداد زیادی مصوبات مراجع دیگر از جمله بانک مرکزی، شورای پول و اعتبار، شورای عالی بانک‌ها، مجمع عمومی بانک‌ها، هیات دولت و ; نیز در ارتباط با بانکها، بایستی به این مجموعه افزوده شود. بنابراین برای پاسخگویی به نیازهای امروز جامعه، لزوم تجدید نظر اساسی در مجموعه قوانین و مقررات موجود و تصویب یک مجموعه مدون و هماهنگ برای ارائه یک تعریف جامع از بانک، وظایف اساسی آن و نحوه تنظیم روابط اصولی بانک‌ها با مردم، بیش از پیش احساس می‌گردد.

3 بدهی دولت به سیستم بانکی
نسبت بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی به تولید ناخالص داخلی کشور،حدود 23 درصد برآورده می‌شود. رقم مانده بدهی بخش دولتی در مهرماه امسال بیش از 38هزار میلیارد تومان می‌باشد که طبیعتا در کوتاه مدت قابل تسویه نیست. از این رقم حدود 60 درصد، مانده بدهی بخش دولتی به بانک مرکزی است که عمدتا تحت‌الشعاع کسری بودجه دولت و تامین آن از طریق استقراض از بانک مرکزی قرار داشته است و حدود 40درصد مانده بدهی بخش دولتی به بانک های تجاری و تخصصی است که عمدتاً محصول تامین مالی منابع مورد نیاز بنگاه‌های دولتی از طریق منابع بانک‌های کشور بوده است. آثار تخریبی روند رو به تزاید بدهی‌های دولت به نظام بانکی بر بخش پولی اقتصاد بسیار گسترده است. در واقع بدهی‌های انباشته دولت به بانک‌ها، به یکی از مهمترین عوامل برای محدودیت‌های منابع در دسترس بانک‌ها و آثار سو تخصیص منابع مالی مبدل شده است، با ایجاد و ادامه این وضعیت، بانک‌های کشور از یک سو منابع جذب شده از سپرده گذاران را، بر خلاف روابط تعریف شده در قانون عملیات بانکی بدون ربا، در اختیار دولت گذاشته و از سوی دیگر منابع کافی برای تامین نیازهای مشتریان خود از طریق عقود و قراردادهای شرعی، در اختیار ندارند.

4 تسهیلات تکلیفی و تبصره‌ای
یکی دیگر از عوامل محدود کننده‌ای که ایجاد و استمرار روابط صحیح و اصولی بین بانک و سپرده گذاران و مشتریان را با اخلال و مخاطره مواجه می‌سازد، تسهیلات اعطایی بانک‌ها بر اساس تبصره‌های قوانین بودجه سنواتی است، که به منظور جبران برخی از کمبودهای اقتصادی و ضرورت‌های اجتماعی، تکالیف دشواری را برای بانک‌ها به وجود می‌آورد. این تکالیف از یک سو موجبات کاهش سطح کارایی نظام بانکی در تخصیص و توزیع بهینه منابع سپرده‌گذاران را فراهم نموده و از سوی دیگر مصارفی را که اصولاً باید از بودجه عمومی دولت تامین شود و با طبیعت عملیات بانکی انطباق ندارد، بر عهده بانک‌ها می‌گذارد. اگر چه در سالهای اخیر سعی شده است از طریق محدود کردن تبصره‌های مربوط به تسهیلات تکلیفی اقدامات مؤثر صورت گیرد. لیکن همچنان حجم معتنابه تسهیلات مزبور، آزادی عمل بانک‌ها در اعطای تسهیلات را محدود نموده است.
مهمترین مشکلات اعطای این قبیل تسهیلات عبارتند از:
الف) با تخصیص منابع بانک‌ها به تسهیلات تکلیفی، مشتریان عادی به تدریج از دسترسی به تسهیلات بانکی مورد نیاز محروم و تقاضاهای آن‌ها متوجه بازار غیر متشکل پولی و استفاده از روابطی مغایر با روح قانون عملیات بانکی بدون ربا، می‌گردد.
ب) برخی از امتیازاتی که در تبصره‌های مزبور تکلیف می‌شوند روند عادی تسهیلات و اجرای عادلانه قانون عملیات بانکی بدون ربا را مختل می‌سازد. به طور مثال بانک‌های عامل تبصره(3) مؤظفند تسهیلات مورد نیاز طرح‌هایی را که دارای توجیهات کامل اقتصادی، فنی و مالی نبوده و از نظر وثیقه با مقررات داخلی بانک‌های عامل تطبیق ندارند، تأمین مالی نمایند و یا بعضی از تعاونی‌ها در جهت استفاده از تبصره(3) از پرداخت تمام سهم آورده معاف می‌باشند و یا در تبصره(52) نوعاً ضوابط اعطایی تسهیلات با توجه به وضعیت و شرایط متقاضی تعیین می‌شود. دریافت چنین تسهیلاتی اولاً به لحاظ محدودیت منابع شامل افراد مشابه نمی‌شود، ثانیا برخی از اشخاص را در بخش مربوطه در شرایط برتر رقابتی قرار می‌دهد.

ج) به بانک‌ها تکلیف می‌شود بخش عمده‌ای از این تسهیلات را با حداقل نرخ سود هر بخش و یا با نرخ ثابت، بسیار پایین‌تر از هزینه‌های تجهیز منابع اعطا نمایند.

د) یارانه سود تعهد شده از سوی دولت در مورد تسهیلات تکلیفی به موقع تأدیه نمی‌شود و مبالغ عمده‌ای به صورت بدهی دولت از این بابت در صورت‌های مالی بانک‌ها منعکس است.

هـ) برخی از استفاده‌کنندگان از تسهیلات تکلیفی خصوصاً موارد مربوط به حوادث غیرمترقبه اعطای این گونه تسهیلات را کمک بلاعوض دولت تلقی نموده و خود را مکلف به بازپرداخت آن نمی‌دانند. درنتیجه بخش عمده‌ای از مطالبات ناشی از اعطای این‌گونه تسهیلات معوق و لاوصول گردیده و به علت عدم ایفای تعهدات دولت در بازپرداخت مطالبات معوق و لاوصول بانک‌ها، سودآوری و کارایی بانک‌ها مختل می‌شود.

و) ملزوم نمودن بانک‌ها به اعطای تسهیلات با سود کم در قالب تبصره‌های بودجه و یا مصوبات خاص، بکارگیری منابع بانکها در سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت و با نرخ سود ثابت و کم، اعطای تسهیلات تکلیفی به سایر بانک‌ها با نرخ سود کم، پایین بودن نرخ سود سپرده‌های قانونی، تأخیر در وصول مطالبات معوق و تمدید تسهیلات سررسید گذشته به موجب تکالیف مزبور، ضمن آن که موجب محدودیت وجوه نقد برای اعطای تسهیلات براساس مناسبات شرعی و قانونی می‌گردد، باعث شده است که سودآوری و کارایی عملکرد بانک‌ها بر مبنای اجرای قانون عملیات بانکی بدون ربا هیچ‌گاه مورد ارزیابی و تجربه واقعی قرار نگیرد.

درحال حاضر اگر نرخ سود بازار بالغ بر30درصد برآورد شود. مقایسه نرخ سود بانکی 12درصد برای بانکهای دولتی و13درصد برای بانکهای خصوصی و نرخ بازار نشان می‌دهد که چنانچه تسهیلات گیرندگان آن را با نرخ متوسط 125درصد دریافت کنند و حاضر به پرداخت جریمه تاخیر6 درصد نیز شوند از این رو نرخ تسهیلات آنها به 185درصد افزایش خواهدیافت. بنابراین باز هم شاهد اختلاف فاحش بین نرخ سود 185درصدی بانکها و نرخ 30درصد بازار خواهیم بود. از این رو تسهیلات‌گیرندگانی که توانائی بازپرداخت تسهیلات را دارند ترجیح می‌دهند این وجوه را بازپرداخت نکنند تا با واردشدن در بازار از این راه منفعت کلانی را درمدت زمانی کوتاه عاید خود کنند.

 

وصول مطالبات معوق و راهکارها
به راستی در برابر چنین معضل عظیمی در کنار توسعه اقتصادی کشور چه باید کرد؟ آیا دست‌اندرکاران نظام بانکی به تنهایی می‌توانند این دغدغه بزرگ را برطرف کنند؟ شاید از دیدگاه کسانی که تمامی قصور را متوجه کارگزاران بانکی می‌دانند جواب سئوال مثبت باشد؛ اما این کمال بی انصافی است که وقتی معضلی صدها عامل درون و برون سازمانی دارد آن را به طور مطلق متوجه قصور کارگزاران داخلی یک نظام نمائیم. از دیدگاه برون سازمانی به وضوح آشکار است که بازار غیر متشکل غیررسمی (ربوی) پول در کشور هم زاییده و هم زاینده مطالبات معوق بازار رسمی پول می‌باشد.
درصد قابل توجهی از مطالبات معوق را می‌توان دولت و سیاست‌های اقتصادی و برخی ارگانهای دولتی دانست. کسانی که مخالف این ادعا هستند، کافی است به سیر تاریخی موضوع و آهنگ رشد آن نگاهی اجمالی داشته باشند. تعمیم این بینش موجب تقویت این باور خواهد بود که هزینه اقداماتی که در جهت وصول مطالبات معوق انجام می‌گیرد بایستی توسط دولت تأمین و برای تحقق این امر می‌بایست بودجه خاصی تدوین و در اختیار بانک قرار گیرد. زیرا این امر مهم هم کار فرهنگی نیاز دارد و هم اقدامات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و ; می‌طلبد که تشریح آن از حوصله این مقاله خارج است. حمایت همه جانبه همه دست‌اندرکاران دولتی و حتی نهادهای خصوصی کشور در کمک و یاری نظام بانکی در وصول مطالبات معوق بانکها نه تنها ضروری است بلکه به ادعای نویسنده وظیفه قانونی، اخلاقی و شرعی همه می‌باشد. زیرا نظام بانکی کشور سالها تسهیلات تکلیفی را در حد توان خود و با زحمات زیاد اداره نموده و در تمامی سیاستگذاری‌های کشور یار و یاور قانونگذاران و مجریان بوده و هست. برای مثال اگر پرونده‌های تسهیلاتی در بانکهای کشور مورد توجه قرار گیرد دهها عامل کنترلی که در پرونده‌های تسهیلاتی وجود دارد اعم از کنترل سربازی افراد، بهداشتی، مالیاتی، شهرسازی و ; ناشی از یاری نظام بانکی به سایر نهادهای دولتی می‌باشد و اگر بانک خصوصی بود و تکلیفی نداشت بسیاری از این مدارک را از مشتریان خود طلب نمی‌کرد و از طرف دیگر بانکها امین سپرده‌های مردم می‌باشند و مطالبات معوق مصداق بارز از بین رفتن امانتهای مردم و جلوگیری از سودرسانی بیشتر به آنان می‌باشد که در این زمینه لازم است تمامی احاد کشور(اعم از کارگزاران دولتی، قانونگذاران، مقامات قضایی و حتی مراجع معظم تقلید، ائمه جمعه و جماعات ،تشکل‌های مذهبی، رسانه‌ها ، مدارس و دانشگاههاو ;) به یاری نظام بانکی کشور بشتابند. تصور نمایید اگر چهارصد و هشتاد هزار میلیارد ریال در جهت توسعه اقتصادی کشور به جریان افتد چه تحولی در اقتصاد کشور پدید خواهد آورد. این موضوع برای چه کسی اهمیت نخواهد داشت؟
و اما در مورد عوامل درون سازمانی قطعاً تجربیات بیش از دو دهه بانکداری بدون ربا این درس مهم را به کارگزاران نظام بانکی داده است که یک یا چند راه محدود، مطالبات معوق را ساماندهی نخواهد کرد. امروزه بخوبی روشن شده است که برخورد قانونی و قضایی اعم از بازداشت افراد، تملیک وثائق غیر منقول، تملیک کارخانه‌ها، ممنوع الخروج کردن بدهکاران و ابزارهای دیگر قهری علاوه بر اینکه آخرین راهکار وصول مطالبات است خود به دلایل متعدد و مختلف معضل‌آفرین و مشکل‌ساز و حتی مطالبات‌آفرین خواهد بود. لذا کارگزاران نظام بانکی بیشترین تمرکز خود را بر پیشگیری از ایجاد مطالبات معوق معطوف نموده‌اند.
نظام بانکی کشور در بخش تخصیص منابع بر چهارپایه اساسی و مهم 1- قابلیت اعتماد و اطمینان 2- قابلیت و صلاحیت فنی 3- ظرفیت مالی و کشش اعتباری 4- وثیقه یا تأمین اعتباری استوار شده است.
این نظام اعتباری را اگر در کنار نظام سپرده‌گیری (تجهیز منابع) بانکها بر (رابطه دائن و مدیون در قرض‌الحسنه و وکیل و موکل در سرمایه‌گذاریها) که بر پایه‌های صحت معامله و مشروعیت جهت آن و نقش محوری امین و وکیل برای بانکها و پایبندی بر عقود و قراردادها استوار است قرار دهیم آنگاه به راهکارهای اصول پیشگیری از ایجاد مطالبات معوق پی خواهیم برد. تجربیات نشان می‌دهد که در تخصیص منابع نظام بانکی آنجا که وجوه به فعالیتهای واقعی اقتصادی تزریق گردیده منجر به مطالبات معوق نشده است. حتی اگر مطالبات سررسید شده باشند نیز در اینگونه موارد تعیین تکلیف شده و منافع بانک، آبروی کارگزاران نظام بانکی و سرمایه‌گذاری سرمایه‌گذاران طرحها و فعالیتها به خطر نیافته است.
علاوه بر موارد مطروحه موارد زیر و عمل به آنها می‌تواند در کاهش مطالبات سررسید گذشته مؤثر باشد.
1- بهره‌گیری از مساعدت و همکاری جدی سازمانها و ارگان‌هایی که تسهیلات به استناد عقد تفاهم نامه مابین بانک و این گونه سازمان‌ها به معرفی‌شدگان پرداخت گردیده است.
2- همکاری سایر بانکها از طریق استعلام تعهدات مستقیم و غیرمستقیم مشتریان و مشروط ساختن پرداخت تسهیلات به تسویه بدهی و یا واریز کلیه اقساط سررسید گذشته و معوق ناشی از تسهیلات دریافتی از سایر بانک‌ها.
3- بهره‌گیری از مجموعه‌های فعال در این زمینه که خارج از بانک فعالیت می‌کنند.
4- اعلام رسمی از سوی دولت محترم از طریق رسانه‌ها مبنی بر اینکه اشخاص بدهکار به شبکه بانکی از بابت تسهیلات تکلیفی، اشتغال‌زایی، مقاوم‌سازی، زودبازده و; جهت بهره‌مندی از طرح‌های آتی دولت، نسبت به پرداخت و تسویه بدهی خود اقدام نمایند.

5- استفاده از نفوذ کلام و مقبولیت برخی افراد خوش نام و معتمد به اقتضای محل و مکان
6- لزوم احساس وظیفه جدی و مسئول بودن ریاست وقت شعبه در قبال تسهیلات معوق
7- دقت و توجه برخی افراد از جمله افراد شرکت کننده در انتخابات مجلس شورای اسلامی که در دوران تبلیغات با وعده صدور دستور بخشودگی بدهی تسهیلات گیرندگان مشکلاتی را برای شبکه بانکی بوجود می‌آورند.
8- فرهنگ‌سازی از طریق تولید و ساخت برنامه‌های تبلیغاتی مبنی بر اینکه پرداخت بدهی از سوی وام گیرندگان یک وظیفه شرعی و اخلاقی می باشد.
9- تدوین قانونی محکم و قابل اجرا از سوی نمایندگان مجلس در راستای برخورد جدی با بدهکاران دانه درشت و اعمال محدودیت فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی اینگونه اشخاص
10-جلب همکاری و مساعدت سازمان ثبت اسناد و املاک کشور و سازمان امور اقتصادی و دارایی در وصول مطالبات معوق از طریق الزام مراجعین نقل و انتقال املاک و خودرو به ارائه پاسخ استعلام تعهدات مشتری صادره از بانک مرکزی مبنی بر عدم وجود بدهی معوق و سررسید گذشته.
11- شرکت در سود و زیان طرحهای بنگاه زود و بازده و اشتغالزایی که از سوی دولت و یا نهادهای مختلف دولتی به بانک تکلیف می شود.
12- اخذ وثیقه و تضمینهای لازم از سوی سازمانهای مزبور در طرحها و تسهیلات دستوری.
13- آخرین و بهترین راهکار واگذاری امور تسهیلات و ضمانت به بیمه‌هاست که بانک و بیمه را رودررو ساخته و تأمین خواسته‌های مشتری و بانک را به همراه دارد.

وصول مطالبات معوق، آینده چرخه اقتصاد یک کشور

پرونده ویژه وصول مطالبات معوق بانکی*: همانطور که مطالبات معوق به هزاران دلیل ایجاد شده‌اند به هزاران راه نیز نیاز است تا وصول شوند اما فرصت کم و خطر برآشفته کننده هر خواب و استراحتی‌ است و شعار مبتنی بر شعور “حتی یک ریال نیز در مطالبات معوق زیاد است” باید سر لوحه کسانی باشد که از این ضرب‌المثل معروف بانکی که می‌گوید «کشتی سوراخ شده کشتی غرق شده است» می‌ترسند.

یک اقتصاددان سلزومینگ اقتصاددان برزیلی (1980) می‌گوید: «اگر من یک میلیون دلار بدهکار باشم، دیگر از بین رفته‌ام، اما اگر پنجاه میلیارد دلار بدهکار باشم، بانکداران از بین رفته‌اند.» بنابراین در اقتصادی که مطالبات معوق بانک ها حدود 20 درصد از نقدینگی کشور و 10 درصد از تولید ناخالص داخلی را قفل نموده است نباید از خطرات ناشی از آن غفلت نمود.

در این راستا تمامی دست‌اندرکاران سیاسی، اقتصادی و بانکی کشور را به تکاپو می‌اندازد تا چاره‌ای بیاندیشد و راهکارهایی اتخاذ نمایند. این راهکارها بر پایه آسیب‌شناسی کار و شناخت عوامل برون و درون سازمانی ایجاد مطالبات معوق بانک هاست. مطالبات سررسید شده و معوق از مصادیق بارز ریسک اعتباری و جزء دارائی های مساله‌دار بانک‌هاست. این مطالبات در سیر حرکت خود از پرداخت تسهیلات به مشتریان (در دیدگاه اول و به صورت نظری) معتبر شروع و در مسیر خود از گذرگاه های سررسید شده، معوق، مشکوک‌الوصول گذشته و به نقطه نافرجام سوخت

 

شده و یا در یک حالت خوشایند‌ برای بانک‌ها وصول می‌رسد و در این نقطه هست که مشتری معتبر شروع کار از «چرخ و فلک» اعتباری خود پیاده می‌شود. در این بازی چرخ و فلکی افزایش مطالبات معوق به کاهش سپرده‌های مردم منجر شده و تخصیص منابع را به خطر می‌اندازد و با افزایش فشار تقاضا برای دریافت تسهیلات به رغم مقاومت بانک ها بر حجم مطالبات معوق

به صورت تصاعدی افزوده خواهد شد. در گزارش سنای آمریکا در سال 1977 آمده است «بقای سیستم مالی بین‌المللی بر این فرض استوار است که تمام بازیگران نقش خود را در این صحنه به درستی ایفاء کنند بانک ها کار قرض دادن پول را ادامه دهند، بدهکاران نیز بهره وام های خود را پرداخت نمایند و پول از گردش خارج نشود. بزرگترین تهدید برای این سیستم این است که یکی از مسافران این چرخ و فلک از آن پیاده شود. یکی از بدهکاران عمده از بازپرداخت بدهی های خود سرباز زند، یا یکی از وام دهندگان بگوید «دیگر بس است» و از اعطای وام خودداری کند»

در آسیب شناسی علل مطالبات معوق این امر به چشم می خورد که بانک‌ها نمی‌توانند به وظایف اقتصادی خود به نحو مطلوبی عمل کنند و متأسفانه دچار نوعی سیاست‌زدگی شده‌اند. سیاست‌های غیراقتصادی نیز باعث شده تا پول در تولید هزینه نشود و به سوی سوداگری روانه شود. این موضوع از چند جهت قابل بررسی است.
1. مالکیت و اداره بانک‌ها

با عنایت به تجارب 30سال گذشته درخصوص آثار و تبعات ناشی از مالکیت دولتی بانک‌ها و لزوم نگرشی جدید بر نیازها، ضرورت‌ها و اولویت‌هایی که در شرایط کنونی مطرح است، چنین به نظر می‌رسد که ادامه خط‌مشی مباشرت دولت در فعالیت‌های بانک‌های کشور، که بیشتر متناسب و منطبق بر شرایط و مقتضیات ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بوده است، هم اکنون قابل توجیه و پذیرش نیست. دیدگاه عمومی مسؤولان مربوط در اقتصاد ایران ـ اعم از بانک مرکزی، شورای پول و اعتبار، وزارت اقتصاد و دارایی، وزارت صنایع، مسکن، کشاورزی و مجلس شورای اسلامی ـ بر این اساس استوار است که بانک، نه یک بنگاه اقتصادی بلکه یک نهاد مالی عظیم است که در اخت

یار دولت می‌باشد تا برنامه‌های حمایتی و سیاست‌های مالی و حل مشکلات اقتصادی خود را از رهگذر آن‌ها اجرا کند ملی شدن بانک‌ها بعد از انقلاب این ذهنیت را به وجود آورد که منابع موجود در بانک‌ها از آن دولت است و دولت می‌تواند هر سیاستی را درباره آن ها اعمال کند. بر این اساس است که می‌بینیم بخش مهمی از منابع بانک‌ها هرساله در قالب تسهیلات تکلیفی با نرخ‌های نازل در اختیار افراد و موسسات مورد حمایت دولت قرار می‌گیرد. این در حالی است که طبق ادبیات پذیرفته شده, بانک ـ اعم از این که دولتی باشد یا خصوصی ـ یک بنگاه اقتصادی است که بایستی

بر اساس معیارهای اقتصادی عمل کند و در بانک‌های دولتی, دولتی بودن بانک به معنای دولتی بودن منابع آن نیست، بلکه بانک به عنوان وکیل سپرده گذاران بایستی در راستای مصالح آنان عمل کند و نمی‌تواند بخشی از سرمایه‌های مربوط به موکلان خود را در بخش‌هایی به کار گیرد که یا بازدهی ندارد یا در حد قابل قبولی نیست. از این دیدگاه، نکته قابل ملاحظه‌ای که مطرح می‌شود، توجه دقیق به مفاهیم ملی شدن Nationalization و دولتی شدن به گونه‌ای است که در واژگان حقوقی مصطلح گردیده است. متاسفانه، این دو واژه در پاره‌ای موارد مترادف تلقی می‌شود، حال

آن که، ملی شدن چنان که از این اصطلاح و مترادف آن در زبان‌های دیگر مستفاد می‌شود، بدین مفهوم نیست که دولت کلا مالکیت و کنترل امور و شؤون اقتصادی را بر عهده گیرد. تعاریفی که از این واژه در فرهنگ‌های معتبر ملاحظه می‌شود مؤید این نظر است. حال آن که دولتی شدن چنان که از مفاد آن استنباط می‌گردد، مالکیت و کنترل تمامی شئون اقتصادی توسط دولت است و طبعاً

این شیوه اداره امور اقتصادی مختص کشورهایی است که دارای اقتصاد متمرکز Centrally Planned Economy هستند. در چنین شرایطی و با ادامه حاکمیت دستورات و مقررات دولتی بر اکثر تصمیم گیری‌ها و فعالیت‌های بانک‌ها چگونه می‌توان انتظار داشت روابط بانک با سپرده گذاران و مشتریان منطبق با روح اصیل قانون عملیات بانکی بدون ربا و در چارچوب قراردادها و توافقات شرعی تنظیم و

اجرا گردد؟ برای مثال, همانگونه که قبلاً ذکر شد، در سپرده‌های سرمایه گذاری، سپرده گذار با بانک رابطه وکالت برقرار کرده و اجازه داده است که بانک, به عنوان یک وکیل امین، منابع او را در مجاری سودآور به جریان انداخته و پس از کسر حق الوکاله، سهم سود حاصله را به او بپردازد.

سوالی که در اینجا مطرح می‌گردد این است که مجلس، دولت و بعضا بانک مرکزی طی کدام قرارداد وکالت در تبصره‌های بودجه و یا تکالیف دیگر برای نوع مصرف و حداکثر بازدهی ناشی از به‌کارگیری منابع مردم تصمیم گیری نموده و برای اجرا به بانکها ابلاغ می‌نمایند؟ بدیهی است رفع تعارضات قانونی موجود در زمینه‌های فوق الذکر در قانون برنامه چهارم توسعه، تاثیرات بسزایی را در تنظیم روابط سالم و شرعی فعالیت‌های بانکی برجای خواهد گذاشت.

2. تعداد قوانین ناظر بر فعالیت‌های بانکی
در شرایط کنونی، تعدد در قوانین و مقررات ناظر بر سیستم بانکی کشور، یکی از معضلات و مسائل اساسی است که بعضا روابط بین بانک و مشتریان را در جهات مختلف و متفاوت تحت تاثیر قرار می‌دهد.
این قوانین و مقررات به ترتیب تصویب عبارتند از:
الف) قانون پولی و بانکی کشور،مصوب هجدهم تیرماه سال 1351
ب) قانون ملی شدن بانک‌ها مصوب هفدهم خردادماه سال 1358
ج) لایحه قانونی اداره امور بانک‌ها مصوب سوم مهرماه سال 1358
د) قانون عملیات بانکی بدون ربا مصوب هشتم شهریور ماه سال 1362

علاوه بر مجموعه قوانین و مقررات مذکور، تعداد زیادی مصوبات مراجع دیگر از جمله بانک مرکزی، شورای پول و اعتبار، شورای عالی بانک‌ها، مجمع عمومی بانک‌ها، هیات دولت و ; نیز در ارتباط با بانکها، بایستی به این مجموعه افزوده شود. بنابراین برای پاسخگویی به نیازهای امروز جامعه، لزوم تجدید نظر اساسی در مجموعه قوانین و مقررات موجود و تصویب یک مجموعه مدون و هماهنگ برای ارائه یک تعریف جامع از بانک، وظایف اساسی آن و نحوه تنظیم روابط اصولی بانک‌ها با مردم، بیش از پیش احساس می‌گردد.

3. بدهی دولت به سیستم بانکی
نسبت بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی به تولید ناخالص داخلی کشور،حدود 23 درصد برآورده می‌شود. رقم مانده بدهی بخش دولتی در مهرماه امسال بیش از 38هزار میلیارد تومان می‌باشد که طبیعتا در کوتاه مدت قابل تسویه نیست. از این رقم حدود 60 درصد، مانده بدهی

بخش دولتی به بانک مرکزی است که عمدتا تحت‌الشعاع کسری بودجه دولت و تامین آن از طریق استقراض از بانک مرکزی قرار داشته است و حدود 40درصد مانده بدهی بخش دولتی به بانک های تجاری و تخصصی است که عمدتاً محصول تامین مالی منابع مورد نیاز بنگاه‌های دولتی از

 

طریق منابع بانک‌های کشور بوده است. آثار تخریبی روند رو به تزاید بدهی‌های دولت به نظام بانکی بر بخش پولی اقتصاد بسیار گسترده است. در واقع بدهی‌های انباشته دولت به بانک‌ها، به یکی از مهمترین عوامل برای محدودیت‌های منابع در دسترس بانک‌ها و آثار سو تخصیص منابع مالی مبدل شده است، با ایجاد و ادامه این وضعیت، بانک‌های کشور از یک سو منابع جذب شده از سپرده گذاران را، بر خلاف روابط تعریف شده در قانون عملیات بانکی بدون ربا، در اختیار دولت گذاشته و از سوی دیگر منابع کافی برای تامین نیازهای مشتریان خود از طریق عقود و قراردادهای شرعی، در اختیار ندارند.


دانلود این فایل


برای دریافت اینجا کلیک کنید
  • ۹۶/۰۴/۱۸
  • ali mo

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی