دانلود مقاله اختیارات ولی فقیه از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی با word دارای 102 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله اختیارات ولی فقیه از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله اختیارات ولی فقیه از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله اختیارات ولی فقیه از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی با word :
کورههای قوس الکتریکی و القائی
مقدمه
امروزه یکی از اساسی ترین پایه های اقتصادی و اجتماعی کشورهای جهان را صنایع آهن و فولاد تشکیل می دهد و این به سبب نیاز مبرمی است که انسان جهت پیشبرد، مفاصد خود در زندگی دارد. با نگاه اجمالی به کارایی این عنصر حیاتی، می توان به نقش سازنده آن پی برد. زیرا علاوه برکارکرد آن درامر ساختمان سازی، پل سازی و غیره یکی از کالاهای اساسی در صنایع اتومبیل سازی، کشتی سازی و لکوموتیو سازی است و به صورت آلیاژ های مختلف، اساس تکنولوژی
ماشین آلات را تشکیل می دهد. که آهن و فولاد به روش های مختلفی تهیه و تولید می شدند ما دراین تحقیق روش تهیه بوسیله کوره بلند را از ابتدا مورد بررسی قرار می دهیم.
آهن عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی با نشان Fe و عدد اتمی 26 وجود دارد. آهن فلزی است که در گروه 8 و دوره 4 جدول تناوبی قرار دارد.
تاریخچه آهن (Fe)
اولین نشانه های استفاده از آهن به زمان سومریان و مصریان برمی گردد که تقریباً 4000 سال قبل از میلاد با آهن کشف شده از شهاب سنگها اقلام کوچکی مثل سر نیزه وزیور آلات می ساختند. از 2000 تا 3000 سال قبل از میلاد، تعداد فزاینده ای از اشیاء ساخته شده با آهن مذاب (فقدان نیکل، این محصولات را از آهن شهاب سنگی متمایز می کند) دربین النهرین، آسیای صغیر و مصر به چشم می خورد؛ اما ظاهراً تنها در تشریفات از آهن استفاده می شد و آهن فلزی گرانبها حتی با ارزش تر از طلا به حساب می آمد.
براساس تعداد از منابع آهن، به عنوان یک محصول جانبی از تصفیه مس تولید میشود مثل آهن اسفنجی – و به وسیله متالوژی آن زمان قابل تولید مجدد نبوده است. از 1600 تا 1200 قبل از میلاد درخاورمیانه بطور روز افزون ا زاین فلز استفاده می شد، اما جایگزین کاربرد برنز درآن زمان نشد. تیرآهنی متعلق به عنصر آهن سوند در گاتلند سوئد یافت شده است. از قرن 10 تا 12 در خاورمیانه یک جابجایی سریع درتبدیل ابزار و سلاحهای برنزی به آهنی صورت گرفت. عامل مهم
دراین جابجائی آغاز ناگهانی تکنولوژی های پیشرفته کار با آهن نبود، بلکه عامل اصلی، مختل شدن تامین قلع بود. این دوره جابجایی که در زمانهای مختلف و درنقاط مختلفی از جهان رخ داد، دوره ای از تمدن به نام عصرآهن را به وجود آورد. همزمان با جایگزینی آهن به جای برنز، فرآیند کربوریزاسیون کشف شدکه به وسیله آن به آهن موجود درآن زمان کربن اضافه می کردند. آهن را بصورت اسفنجی که مخلوطی از آهن و سرباره به همراه مقدار ی کربن یا کاربید است، بازیافت کردند. سپس سرباره آنرا با چکش کاری جدا نموده و محتوی کربن را اکسیده می کردند تا بدین طریق آهن نرم تولید کنند.
مردم خاورمیانه دریافتند که با حرارت دادن طولانی مدت آهن نرم درلایه ای از ذغال و آب دادن آن در آب یا روغن می توان محصولی بسیار محکم تر بدست آورد. محصول حاصله که دارای سطح فولادی است، از برنزی که قبلاً کاربرد داشت محکمتر و مقاوم تر بود. در چین نیز اولین بار آهن شهاب سنگی استفاده شد و اولین شواهد باستان شناسی برای اقلام ساخته شده با آهن نرم درشمال شرقی نزدیک xinjiang مربوط به قرن 8 قبل از میلاد به دست آمده است. این وسایل از آهن نرم و با همان روش خاورمیانه و اروپا ساخته شده بودند و گمان می رفت که برای مردم غیر چینی هم ارسال می کردند.
درسالهای آخر پادشاهی سلسله ژو (حدود 550 قبل از میلاد) به سبب پیشرفت زیاد تکنولوژی کوره، قابلیت تولید آهن جدیدی بوجود آمد. ساخت کوره های بلندی که توانایی حرارتهای بالای k 1300 را داشت، موجب تولید آهن خام یا چدن توسط چینی ها شد. اگر سنگ معدن آهن را با کربن k1470-1420 حرارت دهیم، مایع مذابی بدست می آید که آلیاژی با 965% آهن و 535% کربن است. این محصول محکم را می توان به شکلهای ریز و ظریفی درآورد. اما برای استفاده، بسیار شکننده می باشند، مگر آنکه بیشتر کربن آنرا از بین ببرند.
از زمان سلسله ژو به بعد اکثر تولیدات آهن درچین به شکل چدن است. با این همه آهن بعنوان یک محصول عادی که برای صدها سال مورد استفاده کشاورزان قرارگرفته است، باقی ماند و تا زمان سلسله شین (حدود 221 قبل از میلاد) عظمت چین را واقعاً تحت تأثیر قرار ندارد.
توسعه چدن در اروپا عقب افتاد، چون کوره های ذوب در اروپا فقط توانایی K1000 را
داشت، دربخش زیادی از قرون وسطی دراروپای غربی آهن اسفنجی به آهن نرم بدست می آورند. تعدادی از قالب گیریهای آهن دراروپا بین سالهای 1150 و 1350 بعد از میلاد در دو منطقه درسوئد به نامهای Lappyttan و Vinarhyttan انجام شد.
دانشمندان می پندارند شاید این روش بعد از این دو مکان تا مغولستان آن سوی روسیه ادامه یافته باشد، اما دلیلی محکمی برای اثبات این قضیه وجود ندارد. تا اواخر قرن نوزدهم درهر رویدادی یک بازار برای کالاهای چدنی بوجود آمد، مانند درخواست برای گلوله های توپ چدنی .
درآغاز برای ذوب آهن از زغال چوب هم بعنوان منبع حرارتی و هم عامل کاهنده استفاده می شد. درقرن 18 در انگلستان تامین کنندگان چوب کم شدند و از زغال سنگ که یک سوخت فسیلی است، بعنوان منبع جانشین استفاده شد. این نوآوری بوسیله abraham darby انرژی لازم برای انقلاب صنعتی را تامین نمود.
پیدایش :
آهن یکی از رایج ترین عناصر زمین است که تقریباً 5% پوسته زمین را تشکیل میدهد. آهن از سنگ معند هماتیت که عمدتاً fe2o3 می باشد. استخراج می گردد. این فلز را بوسیله روش کاهش یا کربن که عنصری واکنش پذیرتر است جدا می کنند. این عمل درکوره بلند دردمای تقریباً 2000 درجه سانتی گراد انجام می پذیرد.
درسال 2000، تقریباً 1100 میلیون تن سنگ معدن آهن رشد ارزش تجاری تقریباً 25 میلیارد دلار آمریکا استخراج شد. درحالیکه استخراج سنگ معدن آهن در48 کشور صورت می گیرد، چین،برزیل، استرالیا، روسیه و هند با تولید 70% سنگ آهن جهان پنج کشور بزرگ تولید کنندگان آن به حساب می آیند. برای تولید تقریباً 573 میلیون تن آن خام 1100 میلیون تن سنگ آهن مورد نیاز است.
خصوصیات قابل توجه :
جرم یک اتم معمولی آهن 56 برابر جرم یک اتم معمولی هیدروژن می باشد. عقیده براین است که آهن، دهمین عنصر فراوان جهان است. Fe مخفف واژه لاتین ferrum برای آهن می باشد. این فلز، از سنگ معدن آهن استخراج می شود و به ندرت به حالت آزاد (عنصری) یافت می گردد.
برای تهیه آهن عنصری، بایدناخالصیهای آن با روش کاهش شیمیایی از بین برود. آهن برای تولید فولاد به کار می رود که عنصر نیست، بلکه یک آلیاژ و مخلوطی است از فلزات متفاوت (وتعدادی
غیرفلز بخصوص کربن). هسته اتمهای آهن دارای بیشترین نیروی همگبر در هر نوکلئون هستند. بنابراین آهن با روش همجوشی، سنگین ترین و با روش شکافت اتمی، سنگینترین عنصری است که بصورت گرمازایی تولید می شود.
وقتی یک ستاره که دارای جرم کافی می باشد چنین کاری انجام دهد. دیگر قادر به تولید انرژی درهسته اش نبوده ویک ابر اختر پدید می آید. آهن رایج ترین فلز درجهان به حساب می آید. الگوهای جهان شناختی با یک جهان بار پیش بینی زمان را می کند که درنتیجه واکنشهای همجوشی و شکافت هسته، همه چیز به آهن تبدیل خواهد شد.
کاربردها
کابرد آهن از تمامی فلزات بیشتر است و 95 درصد فلزات تولید شده در سراسر جهان را تشکیل می دهد. قیمت ارزان و مقاومت بالای ترکیب آن استفاده از آنرا بخصوص دراتومبیلها، بدنه کشتی های بزرگ و ساختمانها اجتناب ناپذیر می کند. فولاد معروفترین آلیاژ آهن است و تعدادی از گونه های آهن به شرح زیر می باشد:
• آهن خام که دارای 5%-4% کربن و مقادیر متفاوتی ناخالصی از قبیل گوگرد، سیلیکون و فسفر است و اهمیت آن فقط به این علت است که درمرحله میانی مسیر سنگ آهن تا چدن و فولاد قرار دارد.
• چدن، شامل 5/3% -3% کربن و مقدار کمی منگنز می باشد. ناخالصی های موجود در آهن خام مثل گوگرد و فسفر که خصوصیات آنرا تحت تأثیر منفی قرار می دهد. درچدن تا حد قابل قبولی کاهش می یابند. نقطه ذوب چدن بین 1420-1470 k می باشد که از هر دو ترکیب اصلی آن کمتر است و آنرا به اولین محصول ذوب شده پس از گرم شدن همزمان کربن و آهن تبدیل می کند. چدن بسیار محکم، سخت و شکننده می باشد، چدن مورد استفاده حتی چدن گرمای سفید موجب شکستن اجسام می شود.
• فولاد کربن شامل 5/1% – 5/0% کربن و مقادیر کم منگنز، گوگرد، فسفر و سیلیکون است.
• آهن ورزیده (آهن نرم) دارای کمتر از 5/0% کربن می باشد و محصولی محکم و چکش خوار است، اما به اندازه آهن خام گدازپذیر نیست. حاوی مقادیر بسیار کم کربن است (چند دهم درصد) اگر یک لبه آن تیز شود، به سرعت تیزی خود را از دست می دهد.
• فولادهای آلیاژ حاوی مقادیر متفاوتی کربن بعلاوه فلزات دیگر مانند کروم ، وانادیم، مولیبدن، نیکل ، تنگستن و ; می باشد.
• اکسیدهای آهن برای ساخت ذخیره مغناطیسی درکامیپوتر مورد استفاده قرار می گیرند. آنها اغلب با ترکیبات دیگری مخلوط شده و خصوصیات مغناطیسی خود را بصورت محلول هم حفظ می کنند.
ترکیبات
معمولترین حالات اکسیداسیون آهن عبارتند از :
• حالت فروس Fe+2
• حالت فریک Fe+3
• حالت فریل Fe+4
• آهن (VI) هم معروف است (اگر چه کمیاب می باشد) درصورتیکه شکل فرات پتاسیم باشد، (K2FeO) یک اکسید کننده انتخابی برای الکلهای نوع اول می باشد. این ماده جامد فقط در شرایط خلاء و ارغوانی تیره پایدار است. هم به صورت محلول سوزآور و هم بصورت یک ماده جامد.
بیولوژی
آهن اتم اصلی مولکول هم (بخشی از گلبول قرمز) و بنابراین جزء ضروری تمام هموپروتئین ها محسوب می شود. به همین علت، وجود این عنصر درحیوانات حیاتی می باشد. همچنین آهن غیر آلی درزنجیره های آهن – گوگرد بسیاری از آنزیمها یافت می شود. باکتریها اغلب از آهن استفاده می کنند. وقتی بدن درحال مبارزه با یک عفونت
باکتریایی است، برای عدم دستیابی باکتری به آهن، این عنصر را پنهان می کند.
ایزوتپها
آهن بطور طبیعی دارای چهار ایزوتوپ پایدار Fe-54, Fe 56, Fe 57, Fe-58 می باشد. فراوانی نسبی ایزوتپهای آهن در طبیعت تقریباً Fe-56 7/91% Fe-58 3/0%,Fe-57 2/2%, Fe54- 8/5% است. Fe-58 3/0% که نوکلئید پرتوزای (مانند مطالعات شهاب سنگها) و شکل گیری کانی ها هستند. حول محور تعیین انواع مختلف Fe-60 صورت گرفته است.
در وهلههای مختلف، شهاب سنگهای Chervony Kut, Semarkonمقدمه
:
فرازی از سخنان آقای مصباح یزدی:
امروز روشن شده است که تنها چیزی که مانع منافع دنیوی مستکبرین می شود، همین دین است و دین اسلام برای آنها خطرساز است. امروز کاملاً با صراحت دشمنان اسلام به این مطلب اعتراف می کنند که محور اصلی برنامه ی ما، محو کردن اصل ولایت فقیه است. دشمن به صورت های مختلف در پی برانداختن ولایت فقیه می باشد .
وظیفه ما است که نظام اسلامی خود را حفظ کنی
م، شیاطین کارشان القاء شبهه است، ما باید جواب منطقی برای شبهات بیاوریم تا مردم آگاه و بیدار شوند.
پروردگارا! تو را به خون سیدالشهداء قسم می دهم این نظام را تا ظهور امام زمان (عج) در پناه مهدی فاطمه حفظ بفرما!
بخش اول: ولایت مطلقه فقیه
ولایت مطلقه فقیه از مطلوبترین مفاهیم حقوقی- سیاسی است که در ایران مطرح شده است، هم بدان جهت که دشمنان مغرض و سرسختی دارد و هم از آن رو که بسیاری از دوستان و طرفدارانش تنیین های صحیح و استواری ارائه نداده، بیشتر به تمجید می پردازند.
تحقیق حاضر متکفل آن است که حدود و اختیارات ولی فقیه را بیان کند و لازم اسـت که ولایت مطلقه فقیه را تبیین کرده اما قبـل از آن بـاید به انتصاب یا انتخابـی بودن ولایت فقیه بپردازیم، زیرا انتصاب و انتخاب هر کدام به تنهـایی ،مـعانی مـتفاوتی از ولایت مطلقه ارائه می دهند. به عبارت دیگر فقهایی که طرفدار انتخاب فقیه، از سوی مردمند فقط فقیه منتخب مردم را دارای ولایت می دانند.
در واقع فقهای جامع الشرایط متعددی که در یک جامعه حاضرند، مطابق نظریه نصب، خود به خود و به صورت قهری دارای ولایتند. اما بر اساس نظریه انتخاب، آن فقها فقط کاندیداهای کسب قدرتند و تنها آن فقیهی حق ولایت دارد که از سوی مردم برگزیده شود .
پس لازم می آید قبل از پرداختن به مسأله ولایت مطلقه ابتدا منشاء آن را معین کنیم، که آیا ولایت فقیه انتصابی است یا انتخابی؟
فصل اول: نظریه اسلام در باب حکومت : انتصاب یا انتخاب؟
دلایل متعددی وجود دارد مبنی بر این که حاکم اسلامی باید از جانب خداوند تعیین گردد وبه عبارت دیگر،حاکم اسلامی در هر زمان باید به نوعی از ناحیه خداوند ‹‹ نصب ›› شود و هیچ کس چنین انتصابی از جانب خودش نمی تواند داشته باشد این ضابطه حتی در مورد شخص پیامبر نیز ساری و جاری است و در این زمان نیز ضابطه همین است و تغییری نکرده است .
از جمله یکی از علل آن: اطاعت انسانها از یکدیگر نیازمند ادله کافی است و چون هیچ حکمی نمی تواند بیرون از چارچوب احکام تکلیفی، برای انسان مسلمان الزام آمده باشد لذا اطاعت افراد از دیگری ولو آنکه فقیه باشد،نیازمند یک حکم تکلیفی معین است که از سوی خدا یا پیامبر یا امام معصوم (علیه السلام) بیان شده است، چرا که آنان دارای ولایت تکوینی و تشریعی می باشند و منصوبین آنها نیز ولایت می یابند و اطاعت از آنها الزامی است، فقهای جانبدار نظریه انتصاب
فقیه،مبنای مشروعیت را در انتصاب دانسته و برای رأی مردم و پذیرش آنان در امر مشروعیت دخلی قائل نیستند ولی همین فقها اذعان دارند که دخالت یکجای همه فقها در امور مسلمانان هرج و مرج به دنبال دارد. لذا تأکید می کنند که تشکیل حکومت بر فقها واجب کفایی است و در صورت انجام آن از سوی یک فقیه ، از فقهای دیگر ساقط می شود .
در نتیجه نظریه انتخاب برای ولایت فقیه رد می شود. حالا بعد از بیان نظریه فقهای مدافع نصب و ذکر یک دلیل، بر آن هستیم که معنای نصب را بدانیم که در گفتار اول می آید. و همچنین دلایل نصب ولی فقیه را در احادیث و آیات بررسی میکنیم
.
گفتار اول: نصب خاص و نصب عام در حاکم:
این که می گوییم ‹‹ حاکم اسلامی باید به نوعی از جانب خدای متعال منصوب باشد›› مقصود این است که نصب الهی اعم از مستقیم و نصب غیر مستقیم و هم چنین ‹‹نصب خاص›› و ‹‹نصب عام›› است. یک مصداق نصب خاص این است که خداوند مستقیماً شخصی را برای حکومت تعیین کند و به او اجازه حاکمیت وحکومت بدهد. این نصب خاص مستقیم است، واگر پیامبر و امام معصوم – که خود مستقیماً از ناحیه خدا هستند – شخصاً فردی برای حکومت تعیی
ن کنند، این نصب خاص غیر مستقیم است، به عنوان مثال تعیین ‹‹ نواب اربعه›› توسط حضرت ولی عصر(علیه السلام) در زمان غیبت صغری، مصادیقی از نصب خاص غیر مستقیم می باشد. اما نصب عام این است که امام معصوم (علیه السلام) شخص معینی را با نام خاص برای حکومت و حل و فصل امور تعیین نکرده بلکه با یک ‹‹ عنوان عام›› یا یک سلسله از شرایط، اجازه حکومت را برای هر کس که آن عنوان را داشته، صادر کرده است .
یکی از موارد نصب عام مربوط به زمانی است که امام معصوم (علیه السلام) با آن که در جامعه حضور دارد، اما نمی تواند حکومت کند و به اصطلاح ‹‹ مبسوط الید ›› نیست ،اکنون سؤال این است که وظیفه شیعیان و پیروان چیست؟از یک سو طبق عقیده شیعه، وظیفه مردم این است که در کلیه مسائل اجتماعی خود به امام معصوم (علیه السلام) مراجعه کنند و از سوی دیگر، امام معصوم بسط ید ندارد و گاه درگاه در تبعید است، اهمیت این پرسش آن گاه بیشتر روشن می شود که توجه کنیم مسائل حکومتی همه اش مسائل جنگی، صلح نیست،بلکه بسیاری از امور اجتماعی مثل ازدواج، طلاق و … را شامل می شود. و در نتیجه لازم است کسی بین زن ومرد قضاوت کند و آنها حکم وقضاوت او را بپذیرند .
از این رو ائمه برای چین شرایطی چاره اندایشی کرده اند، ائمه افرادی به عنوان نماینده، بین مردم تعیین کرده تا مردم به آنها رجوع کنند، تعیین آن نماینده گاهی با معرفی فردی خاص و با نام معین صورت می گرفت اما گاهی تعیین نماینده از جانب امام – مخصوصاً در زمان غیبت – به صورت کلی و در قالب بیان کلی و در قالب اوصاف و عنوانی عام انجام می شد. که شاهد مثال ما در روایت امام صادق (ع) دیده می شود،آن حضرت به یاران خویش فرمودند:
‹‹ من کان منکم قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فإنی قد جعلته علیکم حاکماً فإذا بحکمنا فلم یقبله منه فانّما استخف بحکم الله و علینا رد والراد علینا کالراد علی الله و هو علی حد الشرک بالله››
( هر کس از راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احکام ما را بشناسد،او را به عنوان داور بپذیرد،او را حاکم بر شما قرار دادم، پس هرگاه حکمی کرد و از او قبول نکردند،حکم خدا را سبک شمرده اند و ما را رد کرده اند و هر که ما را رد کند،خدا را رد کرده و رد کردن خدا در حد شرک است) .
در این روایت، امام صادق شخص خاصی را به عنوان نماینده خود به مردم معرفی نفرموده، بلکه با بیان یک سری اوصاف صلاحیت هر کسی را که واجد این اوصاف باشد، تعیین کرده است. و در واقع این روایت اشاره به همان کسی دارد که ما امروزه او را به عنوان ‹‹فقیه جامع الشرایط›› تعبیر می کنیم، در این روایت امام صادق (علیه السلام) به جای جعل منصب حکومت و مدیریت برای شخص خاص، به یک ‹‹ عنوان عام›› اشاره فرموده و بدین ترتیب از ‹‹نصب خاص›› به ‹‹نصب عام›› روی آورده است.
آیه ای که اشاره به نصب امامان معصوم و بعد ولایت فقیه دارد عبارت است از :
‹‹ اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم›› (ای کسای که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر را اطاعت کنید.)
از دیدگاه تفکر شیعی، غیر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام) شرط نصب الهی شامل افراد دیگر می شود،که اطاعت از آنها نظیر اطاعت از خدا و پیامبر و امام است. از این رو در این زمان نیز اگر شرایط مساعد برای یک ‹‹ فقیه جامع الشرایط ›› فراهم شد، اطاعت از او مثل اطاعت خدا و پیامبر و امام می باشد. و مخالفت با او حرام و ممنوع است، همان گونه که در روایت امام صادق(ع) به آن اشاره کردیم .
شما که قائل به نصب ولی فقیه هستید پس کار خبرگان چیست؟ که ما در پاسخ به این مسئله بیان می کنیم که،مردم تا به خبرگان رأی ندهند و آنها را به عنوان نماینده مجلس خبرگان تعیین نکنند، شهادت خبرگان در تعیین ولی فقیه اعتبار پیدا نمیکند،پس مردم ابتدا به خبرگان رأی داده و سپس خبرگان ولی فقیه را شناسایی و به مردم معرفی میکنند و خبرگان ولی فقیه را نصب نمی کنند، بلکه با توجه به روایتی که از امام صادق(ع) فرمودیم نصب ولایت فقیه عام است
و در واقع خبرگان،کارشان شهادت دادن است، مثلاً این که به نظر آنها بهترین فرد این شخص می باشد که میتواند مصداق ‹‹نصب عام›› باشد،به عبارت دیگر، هر عضو مجلس خبرگان با رأی خود این گونه اعلام می دارد که اگر خود امام زمان (عج) نیز حضور داشت، این فرد را معرفی می کرد. پس حق ولایت و سرپرستی و زعامت جامعه و حکومت امام معصوم(ع) به فقیه داده،نه آنکه اعضای خبرگان بخواهند چنین حقی را برای او جعل کنند. و در واقع اعضای خبرگان با رأی خود شهادت می دهند که ‹‹ فقیه اصلح›› که منصوب به نصب عام از طرف امام زمان (عج) است در حال حاضر چه کسی است .
بحث دیگری که باید به آن بپردازیم آن است که با توجه به عنوانی بودن نصب در زمان غیبت و نصب عام فقها، چگونه می توان در هر مقطع، فقیه جامع الشرایط و مبسوط الید را از میان فقها تشخیص داد؟ که پاسخ این سؤال را در گفتار مردم بیان می کنیم.
گفتار دوم: چگونه می توان فقیه جامع الشرایط و مبسوط الید را از میان فقها تشخیص داد؟
برای پاسخ گفتن به این پرسش از دیدگاه فقهای مدافع نظریه نصب، باید بین دوران بسط ید فقیه با دوران قبض ید وی فرق نهاد. در دوران مبسوط الید بودن یک فقیه جامع الشرایط، قاعدتاً مطابق واجب کفایی بودن امر ولایت، دیگر فقها می توانند خود را از کار حکومت مبری دانند ولی در دورانی که هیچ فقیهی موفق به تشکیل حکومت نشده همه فقها به وجوب کفایی، باید اداره مسلمانان را پیگیری کنند و در دوران قبض ید فقها، مدافعان نظریه نصب معتقدند ‹‹ اقدام اولیه›› در تشکیل حکومت مشروعیت و به تبع آن ولایت را برای فقیه به دنبال دارد. و همین که فقیهی بیش از دیگران درباره امور مسلمین حکم معین را صادر کرد بر مردم و فقهای دیگر ولایت می یابد .
اما در دوران مبسوط الید بودن فقیه، نمی توان با ملاک ‹‹ اقدام اولیه›› فقیه جامع الشرایط را شناخت و از وی اطاعت کرد، بنابراین مدافعان نظریه نصب باید به این پرسش پاسخ دهند که چگونه باید فقیه منصوب را شناخت؟به نظر می رسد که این دسته از فقها، ناچار به پذیرش مکانیسمی هستند که در آن مردم و خبرگان منتخب آنان، مستقیماً در تعیین رهبر دخیلند وعنصر‹‹ انتخاب›› به نحوی در تشخیص فقیه جامع الشرایط، حرف آخر را می زند حال پرسش دیگری مطرح می شود که آیا اگر تنها راه انتخاب رهبر به طور مستقیم یا غیر مستقیم از سوی مردم باشد باز می توانیم مدعی نصب ولی فقیه شویم؟
به عبارت دیگر منتخب بودن فقیه با منصوب بودن وی قابل جمع است یا نه؟
معتقدین به نصب فقیه از سوی امام معصوم، «مشروعیت» فقیه را ناشی از نصب وی از سوی امام می دانند و برای رأی مردم در این امر هیچ گونه مدخلیتی قائل نیستند ولی تحقق عینی و خارجی ولایت فقیه نیازمند به مقبولیت است و کاملاً بدیهی است که نصب فقیه، نصب عام است و آنان معتقدند که رأی مردم تأثیری در میزان ولایت فقیه ندارد و فقیه مبسوط الید دارای همان ولایتی است که ائمه اطهار در امر حکومت دارند و مردم تنها صالحترین فرد را تشخیص می دهند. در حالی که اگر فقیه منتخب مردم باشد اولا مشروعیت خود را از رأی مردم اخذ کرده و ثانیاً وکیل مردم
محسوب می شود و میزان ولایت وی بستگی به خواست مردم دارد. و معتقدین، مشروعیت را از نصب می دانند و مکانیزم انتخاب را فقط راهی برای تشخیص فقیه می دانند و بدین وسیله جمع شدن نصب فقیه از سوی امام معصوم و انتخاب وی از سوی مردم یا خبرگان را ممکن می دانند .
منشأ اختلاف قائلین نظریه انتصاب ولی فقیه و قائلین نظریه انتخاب ولی فقیه :
وجه مشترک قائلین نظریه انتصاب قائلین و نظریه انتخاب در این است که هر دو گروه تقدم در حکومت را برای فقها می دانند و رأی مردم را – اگر یک فقـیه را برنگزیننـد – مشـروع نمی دانند . در عمل معتقدین به هر دو نـظریه، شـورای حـل و عقـد یا خبرگان را به رسمیت می شناسند و منتخب آنها را می پذیرند با این تفاوت که طرفداران نظریه انتصاب فقیه عمل خبرگان را کشف فقیه منصوب می دانند در حالی که تأمین به نظریه انتخاب، کار خبرگان را انتخاب عادی یک فقیه به ولایت میدانند.
فصل دوم: ضرورت ولایت مطلقه فقیه
همان طور که می دانیم هر جا وظیفه ای به کسی محول شود و تکلیفی بر عهده کسی نهاده شود متقابلاً باید اختیاراتی به او واگذار شود که با بهره گیری از آنها بتوانند وظایف و تکالیفش را انجام دهند. بنابراین اگر وظیفه ای بر عهده کسی قرار داده شود اما اختیارات لازم برای اعمال آن وظایف در اختیار او قرار داده نشود، جعل و قرار دادن آن وظیفه لغو و بیهوده است. و مطلب دیگر اینکه بین اختیارات و وظایف باید تناسب خاصی برقرار باشد مثلاً هر چه قدر که وظیفه سنگین تر باشد،اختیارات هم باید گسترده تر شود .
در فقه شیعه، از برخورداری حکومت اسلامی از اختیارات لازم و کافی برای انجام وظایف محوله که از جمله آن اختیارات،تصرف در املاک و اموال مردم در حد ضرورت و در راستای انجام وظایف می باشد، به ‹‹ولایت مطلقه فقیه›› تعبیه می شود. واژه ‹‹ولایت›› در قرآن، روایات و بیانات فقهاء عیناً به جای کلمه حکومت به کار می رود وکسی که حکومت را برای جامعه لازم می داند در اصطلاح و رویگرد فقهی ولایت را بر جامعه لازم می داند.
با این مقدمه می گوییم، اگر این ولایت برخوردار از همه اختیاراتی باشـد که در پـرتو آنها می توان به همه وظایف عمل کرد، گفته می شود و این ولایت مطلقه است اما اگر برای ‹‹ولی امر›› فقط در حد ضرورت ولایت قائل شویم. یعنی فقط در مواردی چون به خطر افتادن جان انسانها، زیبا سازی شهر،این ولایت محدود و مقید است . پس در نتیجه با توجه به وظایف های زیادی که ولی فقیه دارد، باید دارای ولایت مطلقه فقیه باشد. ان شاء الله در گفتارهای بعدی،معنی ولایت مطلقه و اینکه آیا ولایت مطلقه همان حکومت استبدادی است یا خیر و به شبهاتی که پیرامون آن می باشد،می پردازیم.
گفتار اول:معانی ولایت (تکوینی – تشریعی – مطلقه )
ولایت،به ولایت تکوینی و تشریعی تقسیم می شود. ولایت تکوینی به معنای تصرف در موجودات و امور تکوینی است، روشن است چنین ولایتی از آن خدا می باشد. خدای متعال مرتبه ای از این ولایت را به برخی از بندگانش عطا می کند. معجزات و کرامات انبیاء از آثار همین ولایت تکوینی است. آنچه در ولایت فقیه مطرح می باشد،ولایت تکوینی نیست. ولایت تشریعی یعنی اینکه تشریع و امر و نهی و فرمان دادن در اختیار کسی باشد،
اگر می گوییم خدا ربوبیت تشریعی دارد، یعنی اوست که فرمان می دهد چه بکنید،چه نکنید، پیامبر وامام این حق دارند واین درمورد فقیه هم می باشد. درطـول تاریـخ تـشیع، هـیچ فقیهـی یافت نمی شود که بگوید فقیه هیچ ولایتی ندارد،آنچه تا حدودی مورد اختلاف فقهاست مراتب و درجات این ولایت است. امام خمینی(ره) معتقد بودند تمام اختیاراتی که ولی معصوم داراست، ولی فقیه این اختیارات را دارد مگر اینکه چیزی استثنا شده باشد .
از جمله جهاد ابتدایی که مشهور بین فقها است که از اختصاصات ولی معصوم می باشد. از چنین ولایتی در باب اختیارات ولی فقیه به ولایت مطلقه تعبیر می کنند. ولایت مطلقه فقیه یعنی کسی که از دیدگاه اسلام واجد شرایط حکومت است و از نظر علم، تقوا و مدیریت جامعه،شباهت بیشتری به معصوم دارد و می تواند حکومت تشکیل دهد. و هیچ قانونی بدون اجازه او اعتبار و مشروعیت ندارد و یچ کس بدون اجازه او حق اجرای قوانین را ندارد. اما معنای ولایت مطلقه فقیه این نیست که فقیه مجاز باشد هر کاری بخواهد ،انجام دهد و به عبارت دیگر توحید یا اصول و ضروریات دین را انکار کند. در واقع قید ‹‹ مطلقه›› در مقابل نظر کسانی است که معتقدند فقیه فقط در موارد ضروری حق تصرف و دخالت دارد .
الف) بیان شبهه ای :
در این میان شبهه ای قائلین به ولایت مطلقه فقیه- که هر کاری بخواهد می تواند بکند – وارد می کنند و بیان می کنند که حکومت دو نوع است . 1 – لیبرالی (خواست مردم)
2- فاشیست (تابع نظر فرد) و شما می گویید که نظام ولایت فقیه یک نظام لیبرالی نیست، پس طبعاً باید فاشیستی باشد .
پاسخ به شبهه: یکی از عوامل پیدایش چنین توهمی،شباهت لفظی میان ولایت مطلقه فقیه و حکومت مطلقه است آنان معنای حکومت مطلقه را حکومت استبدادی می دانند یعنی حکومتی که پای بند به اصول قانونی نیست و براین اساس تصور می کنند که لفظ مطلقه در ولایت مطلقه و نیز در حکومت مطلقه،هر دو به معنای رها از هر گونه قید و شرطی است. در پاسخ به آنان می گوییم که تقسیم حکومت به دو قسم و انحصار آن به دو نوع لیبرال و فاشیست یک مطالعه است و به نظر ما، قسم سومی هم برای حکومت متصور است که حاکم نه بر اساس خواست و سلیقه مردم و نه بر اساس خواست و سلیقه شخصی خود بلکه بر اساس خواست و اراده خدای متعال حکومت می کند و تابع قوانین و احکام الهی است و نظام ولایت فقیه از قسم سوم است .
از طرف دیگر با مراجعه به تبیین دقـیق ولایت مطـلقه فقیه در کـتب معـتبر فقـهی همـچون ‹‹ کتاب البیع›› در می یابیم، که اطلاق ولایت به هیچ وجه به معنای رها بودن آن از هر گونه قید و شرط نیست بلکه اصولاً اطلاق در اینجا و در هر جای دیگر یک مفهوم نسبی و لذا در علم اصول گفته می شود، اطلاق و تقیید، دو امر نسبی (اضافی) هستند .
حتی اطلاق از جمیع جهات در مورد خداوند تحقق ندارد، زیرا او بر اساس ضوابط معینی اعمال قدرت می کند که همان حسن و قبح عقلی هستند،یعنی خدا هیچ وقت به انجام کاری که قبیح است، فرمان نمی دهد. البته این قیود از ذات خدا نشأت گرفته نه از منشأ دیگری،ولی به هر حال افعال خدا بدون قید و شرط نیست.
پیامبران و ائمه (علیهم السلام) نیز چنینند یعنی اعمال ولایت آنها مقید به شروط معینی است و مطلق از جمیع جهات نیست مثلاً هیچ یک از آنان مجاز نیستند که همسر مردی را در اختیار بگیرند مگر از طریق ازدواج شرعی آن هم پس از طلاق زن از مرد،وقتی اعمال ولایت معصومین مقید باشد، تکلیف ولی فقیه به طریق اولی معلوم خواهد شد،بلکه با مراجعه به اندیشه ولایت مطلقه معلوم می شود که محدوده ولایت فقیه مضیق تر از ولایت معصومین است .
و همچنین مراد از ولایتی که به فقهاء در عصر غیبت انتقال پیدا کرده ، ولایت کلیه الهی نیست بلکه ولایت جعلی و اعتباری است که همان منصب حکومت و فرمانروایی است. نتیجه آنکه اطلاق ولایت به هیچ وجه به معنای بی قید بودن نیست و لذا بین ولایت مطلقه فقیه و حکومت مطلقه یا استبدادی تفاوت زیادی وجود دارد.
گفتار دوم : حدود اختیارات ولی فقیه:
در آغاز به 4 نکته مهم اشاره می کنیم. 1-فقیه دارای ولایت تکوینی نیست. 2- ولایت مطلقه فقیه،همان اختیارات معصوم است و مستلزم تغییر دین نیست. 3 – اصل ولایت فقیه را هیچ فقیه شیعی منکر نشده است. 4- اختلاف فقها در ولایت فقیه، به تفاوت نظر آنان در دامنه اختیارات است نه اصل ولایت .
با این مقدمات در می یابیم که حدود اختیارات ولی فقیه ارتباط با ولایت مطلقه دارد و. در واقع ما، اگر دامنه اختیارات محدود یا وسیع را ببینیم، نگاه ما نسبت به ولایت مطلقه متفاوت می باشد.
ممکن است گفته شود، اکنون که اطلاق ولایت به معنای بی قید و شرط بودن آن نیست پس چرا اصولاً از کلمه ‹‹ مطلقه›› در توضیح ولایت استفاده شده آیا بهترنیست جای آن صرفاً از اصطلاح ‹‹ولایت فقیه›› استفاده کنیم.
در پاسخ می گوییم آوردن کلمه مطلقه به دنبال ولایت،در مقایسه با دیگر نظریاتی است که در موردحیطه اختیارات ولی فقیه وجود دارد. توضیح اینکه در مورد حدود اختیارات، سه گونه نظر داده اند . الف) فقیه، مجاز به تصرف در امور حسبیه است ولی ولایت بر انجام این امور ندارد و فرق بین این دو (یعنی صرف جواز تصرف و ولایت بر تصرف) این است که در صورت اول، وکیل فقیه و شخص منصوب از جانب او پس از مرگ وی منعزل می شود در حالیکه در صورت دوم (ولایت بر تصرف) با مرگ فقیه،وکیل منصوب او منعزل نمی گردد. از جمله افرادی که قائل به این نظریه می باشند آیه الله خویی می باشد .
ب) فقیه،دارای ولایت به تصرف در امور حسبیه می باشد اما حفظ مرزها و نظم کشورها و جهاد و اجراء حدود و أخذ خمس و زکات و اقامه جمعه برای فقیه ثابت نیست . از جمله افرادی که قائل به این نظریه هستند آیه الله نائینی می باشد که پس از بحث استدلالی خود، در کتاب ‹‹منیه الطالب›› چنین نتیجه گرفته است:‹‹کیف کان فاثبات الولایه العامه للفقیه یحبث متقین صلاه الجمعه باقامته او نصف امام لها مشکل››.
ج) فقیه جامع الشرایط،در تمامی شئون مربوط به حکومت، دارای ولایت است. بر طبق این نظریه که مورد قبول حضرت امام و از جمله آقای مصباح است، از حیث امور مربوط به حکومت،بین فقیه و پیامبر و ائمه فرقی وجود ندارد و همگی دارای اختیارات یکسانی هستند،در نتیجه ولی فقیه همچون معصومین (ع)، اختیار اقامه جمعه و اجراء حدود و عقد قرارداد صلح و أخذ خمس و سرپرستی امور محجورین و اوقاف عامه یعنی تشکیل حکومت اسلامی با تمام لوازم آن را داراست. این نظریه حدود اختیارات فقیه جامع الشرایط را مقید ندانسته، (مقید به صرف جواز تصرف در امور حسبیه یا ولایت براین امور) و نسبت به این دو محدود، ‹‹اطلاق›› دارد، از این رو این نظریه را ولایت مطلقه نام گذاشته اند،بدین ترتیب نسبی بودن اطلاق در ولایت مطلقه کاملاً آشکار می گردد.
ما،نظر سوم را قبول کرده و دلایلی برای آن می آوریم و قائل به این هستیم که ولایت مطلقه، تنها راه تشکیل حکومتی مبسوط الید است .
تنها بر اساس پذیرش ولایت مطلقه فقیه است که می توان حکومت اسلامی مبسوط الید تشکیل داد زیرا فقط بر اساس این مبنا است که همه اختیارات حکومتی به فقیه جامع الشرایط منتقل می گردد.
نقد 2 نظریه:
البته لازم به تذکر است که بر اساس مبنای امور حسبیه نیز می توان تشکیل حکومت داد، لکن چنین حکومتی با حکومت مبتنی بر ولایت مطلقه حداقل 2 فرق مهم دارد:
اولاً: حکومت بر طبق مبنای امور حسبیه فقط اختیار انجام اموری را خواهد داشت که وجود آنها برای جامعه ضروری بوده و از این طریق مصداق بودن آنها برای امور حسبیه احراز شده باشد ولی اجازه در اموری را که به حد ضرورت نرسیده برای ولی فقیه نیست،علت این محدودیت اختیار آن است که در مواردی که به حد ضرورت نرسیده، نمی تواند به وجود ملاک امور حسبیه یعنی عدم رضایت شارع به ترک آنها یقین پیدا کرد.
ثانیاً: اگر در موردی بین حکومت و یکی از شهروندان در خصوص ضرورت انجام کاری اختلاف پیش آید به این صورت که حکومت انجام آن کار را ضروری و مصداق امور حسبه بداند در حالی که شهروند مزبور چنین عقیده ای نداشته باشد بر آن شهروند اطاعت از حکومت لازم نخواهد بود .
به نظر می رسد که با وجود دو لازمه فوق عملاً استمرار حکومت با مشکلات متعددی مواجه خواهد شد بلکه در شرایط پیچیده دنیای امروز، گستردگی وسیع حیطه حقوق عمومی بعید است که چنین حکومتی باقی بماند،لذا می توان نتیجه گرفت که فقط بر اساس مبنای ولایت مطلقه است که تشکیل حکومت اسلامی درعصر غیبت به راحتی امکان پذیر می باشد. و حکومت در عمل با تنگناهای اجرایی مواجه نخواهد شد.
پس روش می شود که اختیارات مطلقه،امر عجیبی نیست بلکه مقصود از آن اختیاراتی است که ناشی از طبع حکومت و سرپرستی امور جامعه است و حکومتها به طور معمول در همان محدود اعمال حاکمیت می کنند، لذا حدود اختیارات حکومتی پیامبر اکرم (ص) و ائمه با اختیارات حکومتی فقیه یکسان خواهد بود، چرا که هدف از چنین اختیاراتی همان پاسخگویی به نیاز دائمی جوامع بشری به حکومتی است که اداره امور عمومی و اجتماعی آنان را بر عهده گیرد. بنابراین عقلاً به هیچ وجه نمی توان در این زمینه تفاوتی بین امام معصوم و ولی فقیه قائل شد .
اکنون با توضیحات روشن شد ولایت مطلقه فقیه به معنای آن نیست که فقیه بدون در نظر گرفتن هیچ مبنا و ملاکی تنها بر اساس سلیقه شخصی خود عمل کند بلکه ولی فقیه مجری احکام اسلامی است،بر این اساس یک تعبیر می توانیم بگوییم ‹‹ولایت فقیه در واقع ولایت قانون است›› ، چون فقیه ملزم و مکلف به قوانین اسلام می باشد. آنچه که موجب القای این گونه شبهه ها و مغالطه ها می شود،این است که فقیه برای حفظ مصالح اسلام در صورتی که امر، دایر بین اهم و مهم شود می تواند مهم را فدای اهم کند مثلاً اگر الان وقت نماز است ولی شواهد حاکی از جمله قریب الوقوع دشمن است،در این جا فقیه حق دارد نماز را تأخیر بیاندازد، اما همه اینها غیر از آن است که فقیه بگوید نماز بی نماز. در فقه اصطلاحاً به ای کار تقدیم اهم بر مهم گفته می شود که در واقع ریشه عقلانی هم دارد .
اکنون واضح است که معنای درست ولایت مطلقه فقیه چیست و این مفهوم به هیچ وجه، مستلزم استبداد و دیکتاتوری آنها نیست. وآن چه در این رابطه تبلیغ می شود تهمت هایی است که بر این نظریه روا داشته اند.
گفتار سوم: تشکیک در ولایت مطلقه از سوی بداندیشان:
گروهی از مخالفان و بنداندیشان، جهت منحرف ساختن مردم و جوانان و مغشوش ساختن ذهن آنها، مغالطه هایی را کرده اند. ابتدا کلمه ولایت تشکیک می کنند و میگویند ولایت در مورد اطفال و سفیهان است. ‹‹ولی ››یعنی قیم ،پس آن کسی که تئوری ولایت فقیه را مطرح می کند،به واقع مردم را سفیه و نیازمند قیم می داند و همچنین در مطلقه بودن آن مغالطه کرده اند و گفته اند ولایت مطلقه مستلزم شرک به خدا است که ما در گفتار قبلی به آن پرداختیم و نظراتی را بیان کرده و ثابت کردیم .
که معنای مطلقه یعنی حاکم و رهبرامت اسلامی برای انجام وظایف خود از اختیارات لازم برخوردار باشد. و بین معنای ولایت مطلق برای خدا و ولایت مطلقه منافاتی دیده نمی شود. در این گفتار به بحث شبهه ‹‹ تشکیک ولایت›› از طرف مخالفین می پردازیم.
از جمله سخنان آنان این است که ‹‹مردم اگر چه در حوزه امور خصوصی مسائل شخصی، مکلف و رشیدند اما در حوزه امور عمومی، شرعاً محجورند و هر گونه دخالت و تصرف مردم در حوزه امور عمومی محتاج اجازه قبلی یا تنفیذ بعدی ولی فقیه است .
لازمه لاینفک حکومت ولایی،محجوریت مردم در حوزه امور عمومی است. برای نقد و بررسی این شبهه و پاسخ به آن،ابتدا به تعریف محجور پرداخت سپس ملاحظه نمود که آیا تعریف مزبور بر وضعیت مردم در نظام مبتنی بر ولایت فقیه صدق می کند یا نه ؟
الف) آیا کاربرد اصطلاح حجر در امور عمومی صحیح است؟
حـجر در لغـت به معـنای‹‹مـنع›› ودراصـطـلاح به معنای ممـنوعیت از تصـرف در مــال می باشد،بنابراین محجور کسی است که شرعاً اجازه تصرف در مال خود را ندارد، لذا حجر به معنای ‹‹ ممنوع بودن›› از تصرف درامور عمومی،خروج از اصطلاح است واضافه کردن قید ‹‹امور عمومی›› به عنوان قرینه مشکل به طور کامل حل نمی کند زیرا محجور مصطلح کسی است که شرعاً مجاز به تصرف در یکی از امور متعلق به خود یعنی اموالش نمی باشد . به عبارت دیگر یکی از عناصر حجر این است که آنچه شخص ممنوع از تصرف در آن است به خود او تعلق داشته با ملک او باشد اینک اگر قرار باشد که این اصطلاح را در حوزه امور عمومی به کار بریم،باید بپذیریم که امور عمومی
جامعه اصلاً متعلق به مردم است و آنان در نظام ولایت فقیه، به دلایلی منع شده اند لکن این سخن صحیح نیست زیرا بسیاری از امور عمومی،متعلق به مردم نبوده مانند انفال و از طرف دیگر جایز نیست کسی متصدی انفال بشود مگر شخصی که عارف به احکام بوده است .
نتیجه آن که، اولاً: وابستگی امور عمومی بر مردم همچون وابسته بودن و تعلق داشتن اموال مردم به آنان نیست.
ثانیاً: چنان نیست که مردم اصالتاً دارای ولایت بر تصرف در امور عمومی باشند آن گونه که ولایت بر اموال خود دارند ‹‹ الناس مسلطون علی اموالهم ›› به همین جهت،ممنوعیت شخص از تصرف در مال خود را می توان محجوریت نامید ولی عدم جواز از تصرف مردم در امور عمومی را نمی توان محجوریت نام گذاشت .
ب) آیا لازمه محجوریت،ناتوانی از تصدی است؟
اگر دوباره به شبهه مطرح شده بازگردیم،می بینیم که نویسنده در جمله اول مردم را ناتوان از متصدی امور عمومی و در جمله دوم آنان را در حوزه امور عمومی شرعاً محجور،شمرده است. تعبیر‹‹ناتوان از تصدی›› حکایت از وجود نقصان در مردم به عنوان مولی علیه دارد. در حالی که عبارت ‹‹مردم در حوزه امور عمومی محجورند›› الزاماً حاکی از نقصان مردم نیست، زیرا محجوریت دائما ناشی از عدم توانایی بر تصرف نمی باشد بلکه گاهی حفظ حقوق طلبکاران شخصا محجور و کسانی که با وی ارتباط مالی دارند. بدون شک، شخص مفلس، توانایی تصرف در اموال خود دارد لکن قانونگذار برای حفظ طلبکاران وی او را محجور اعلام کرده، بنابراین محجوریت،اعم از ناتوانی است و عدم توانایی تصدی، صورت خاصی از محجوریت است .
بدون شک این سخن به طور مطلق صحیح نیست و اطلاق آن را نمی توان پذیرفت زیرا همواره در میان مردمی که در یک جامعه اسلامی زندگی می کنند، افرادی هستند که هیچ گونه تصور و ناتوانی در اداره امور عمومی ندارند، قدر متیقن از این افراد،فقهای جامع الشرایط هستند، بر اساس دیدگاه مخالفین، پس این افراد باید خارج از حیطه ولایت فقیه باشند،چنان که خود آنان قائلند: ‹‹ فقیهنا عامل بر یکدیگر ولایت ندارند بلکه معقول نیست که فقیهی بر فقیه دیگری ولی و دیگری مولی علیه باشد.»
در جواب باید بگوییم ، که این اشتباه فاحش از انجا نشأت می گیرد که آنها اولاً در نظام ولایت فقیه،آحاد مردم را مولی علیه داسته و ثانیاً ملاک ‹‹ مولی علیه›› بودن در این نظام را ناتوانی شخص از تصدی امور عمومی به حساب آورده اند در حالی که هر دو مبنی ناصواب است، توضیح آنکه جامعه مولی علیه می باشد نه فرد .
جوابی که به آنها می دهیم این است:مولی علیه ‹‹ در ولایت مطلقه فقیه›› تک تک مردم با شخصیت حقیقی نیستند بلکه جامعه مولی علیه است که اعضای جامعه از جهت عضو بودن جامعه مولی علیه محسوب شده نه از جهت فرد بودن. به همین دلیل است که فقط آن دسته از اموری که به حیثیت عضو بودن مردم در جامعه، مربوط است تحت ولایت فقیه درمی آید یعنی همان امور عمومی، اما امور خصوصی از تحت ولایت آنان خارج است و ولی فقیه ولایتی ندارد.
بر اساس ‹‹ مولی علیه بودن›› جامعه ،به راحتی می توان نفوذ دستورهای ولی فقیه را بر خود او تبیین نمود، چنان که بر اساس همین بیان،وجوب اطاعت از دستورهای ولی فقیه بر دیگر فقهای جامع الشرایط نیز اثبات می گردد زیرا آنان هم، عضوی از جامعه می باشند و فقیه بودنشان موجب نمی شود که از عضویت جامعه خارج شوند.
a می تون بین تمرکز Ni-nichell60 (محصول اخترچه Fe-60) و فراوانی ایزوتپهای پایدار آهن ارتباطی یافت که دلیلی برای وجود آهن 60 در زمان شکل گیری منظومه شمسی می باشد، احتمالاً انرژی آزاد شده فروپاشی آهن 60 به همراه انرژی رها شده براثر فروپاشی نوکلئید پرتوزای Al-26 درذوب مجدد و تفکیک اخترچه های بعداز شکل گیری آنها 46 میلیارد سال پیش تأثیر داشته است.