مقاله تحقیق و پایان نامه رایگان

دانلود رایگان فایل
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام با pdf دارای 48 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام با pdf :

حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام

امام على(ع)، کارگزاران حکومت و راهکارهاى اصلاحات
یکى از برنامه‏هاى اصلاحى حضرت على(ع) در دوره زمامدارى، گماشتن نیروهاى شایسته، کارآمد و صالح در مصادر امور حکومت بود. زیرا استقرار و دوام حکومت به ویژه با شاخصه‏هاى دیندارى و عدالت، بدون کارگزاران شایسته عملى نخواهد بود. از این‏رو، یکى از مقوله‏هاى مهم و مورد توجه جدى امام على(ع)، کارگزاران حکومت بود.

چگونگى گزینش و انتخاب این نیروها در مناصب گوناگون سیاسى، نظامى، مالى، قضایى و ادارى، آشنا نمودن آنان با دستورالعمل‏هاى مدیریتى، شیوه زمامدارى و رفتار با مردم، و نظارت بر عملکرد و مدیریت آنان به منظور حسن اجراى امور که به تأمین امنیت جامعه، رضایت عمومى مردم، استحکام و ثبات حکومت منجر گردد، از مسایلى است که امام(ع) بدان‏ها پرداخته است.

حضرت(ع) با این مبانى نظرى سعى داشت تا مدلى از نظام مدیریت اسلامى را در زمان خویش اجرا نماید و براى آینده مسلمانان نیز معیارهاى لازم و اصول کلى را ارائه دهد. در این مقاله کوشش مى‏شود تا برنامه‏هاى اصلاحى امام على(ع) در باره کارگزاران حکومت، به ویژه مواردى چون معیارهاى انتخاب، توصیه‏ها و رهنمودهاى مدیریتى، و سیاست‏هاى نظارتى و مراقبتى ایشان تحلیل و تبیین گردد.
مقدمه
یکى از اصول مهم اندیشه حضرت على(ع)، لزوم استقرار حکومت براى انتظام امور مردم و سامان یافتن نظام اجتماعى است. زیرا برقرارى امنیت داخلى، توازن اجتماعى و نظم،وصول بودجه عمومى، جلوگیرى از هرج و مرج و دفع فساد، جنگیدن با دشمنان ومتجاوزان، فعالیت دستگاه قضایى و اجراى احکام و مقررات قانونى، از امورى است که‏جز با تشکیل حکومت میسر نخواهد گشت و در سخنان امام على(ع) به این مهم اشاره شده است.

ایشان هنگامى که سخن خوارج را که مى‏گفتند: «لا حُکْمَ اِلّا للَّه»، شنید، فرمود:
«سخن خوارج سخن حقى است که از آن اراده باطل مى‏شود ; مردم چاره‏اى ندارند جز اینکه زمامدارى داشته باشند، چه نیکوکار یا بدکار. مؤمن در امارت و حکومت او (حاکم نیکوکار) به طاعت مشغول است، و کافر بهره خود را مى‏یابد، و با قدرت او، بودجه عمومى جمع‏آورى و با دشمن پیکار شود، امنیت راه‏ها تضمین گردد و حق ضعیف از قوى گرفته شود تا خوبان براحتى زندگى کنند و مردم از شرّ فاجران آسوده گردند.»[1]

مواردى که در سخن حضرت آمده از ضرورى‏ترین نیازهاى هر اجتماعى است که باید به وسیله نظام حکومت برآورده شود. بنابراین، نیاز به حکومت، از بدیهى‏ترین امورى است که‏عقل فطرى بدان حکم مى‏کند. این امر، به گروهى از انسان‏ها یا زمانى خاص بستگى ندارد،بلکه در همه زمان‏ها نیاز به زمامدار و تشکیلاتى که جامعه را اداره نماید، وجود داشته است و دارد.

اما حکومت مورد نظر امام على(ع) از سه شاخصه مهم «دیندارى»، «عدالت» و «مردمدارى» برخوردار است. تحقق عینى و عملى این شاخصه‏ها در جامعه، به وجود زمامداران و کارگزاران صالح و شایسته بستگى دارد. اگر رهبر و پیشواى جامعه در صراط حق بود و بر معیارهاى دینى رفتار کرد، یعنى مبانى نظرى و فعل سیاسى او منطبق با اصول شریعت و احکام دین بود، و کارگزاران او در مسؤولیت‏هاى گوناگون از صلاحیت اعتقادى و عملى لازم و رفتار شایسته با مردم برخوردار بودند، و مردم نیز با نصایح و ارشادات او، به وظایف و تکالیف خود در برابر زمامداران و مدیران رفتار نمودند، سلامت جامعه در یک توازن اجتماعى و هماهنگى ارکان مختلف، تأمین خواهد شد.

از آنجا که امام على(ع) به عدالت اجتماعى در حکومت اهتمام جدى داشت، یکى از راهکارهاى عملى تحقق آن را، گزینش کارگزاران و مدیران شایسته در امور مى‏دانست. علاوه بر صلاحیت و شایستگى زمامدار و پیشواى اصلى جامعه، کارگزاران و عاملان او در مناصب گوناگون نیز باید از شایستگى لازم برخوردار باشند. از این‏رو، آن حضرت که قبل از تصدى خلافت مسلمانان، نسبت به کارگزاران ناصالح در رأس امور ناخرسند بود و به ویژه خلیفه عثمان را از خطرات و سوء رفتار عاملانش اندرز مى‏داد، آنگاه که امر پیشوایى مردم را بر عهده گرفت، یکى از برنامه‏هاى اصلاحى‏اش، برکنارى والیان فاسد و گماشتن نیروهاى شایسته، مطمئن و باتقوا به جاى آنها بود.

او علاوه بر اینکه در انتخاب کارگزاران از جنبه صلاحیتى و مدیریتى حساسیت نشان مى‏داد، نظارت خاصى را نیز بر اعمال آنها، در زمانى که متصدى امور بودند، به کار مى‏بست. به تخلفات آنها به سرعت رسیدگى مى‏نمود و ایشان را نسبت به عملکرد نادرست بازخواست، سرزنش و توبیخ مى‏کرد. قبل از اعزام والیان به شهرها، در باره چگونگى رفتار و سلوک آنها با مردم و مشى والى‏گرى، سفارش‏ها و توصیه‏هاى لازم را به ایشان مى‏نمود و در نامه‏هایى که به عاملان خود مى‏نگاشت آیین مدیریت اسلامى را براى آنها تبیین مى‏کرد.

نمونه مفصل این دستورالعمل در نامه پنجاه و سوم نهج‏البلاغه معروف به «عهدنامه مالک اشتر» آمده که منشورى است از شیوه حکومت‏دارى امیرالمؤمنین و روح این فرمان بر اساس «عدالت اسلامى» قرار دارد. بیش از سى نامه از هفتاد و نه نامه حضرت امیر در نهج‏البلاغه به کارگزارانى نوشته شده که از جانب او در شهرهاى مختلف به کار گماشته شده بودند، از قبیل فرمانداران، مرزداران، فرماندهان سپاه، مأموران خراج و زکات و سایر کارگزاران.
با ملاحظه متن نامه‏ها، به خوبى مى‏توان دریافت که ایشان چگونه به امور مردم و امنیت‏آنها اهتمام داشته و از اینکه عاملان او در حوزه اختیار خود مرتکب خطا و انحراف‏شوند نگرانى داشته است. زیرا از نظر وى، «بزرگترین خیانت، خیانت به امت است»[2] و همت آن امام بر آن بود تا مردم در حکومت او از ناحیه کارگزاران و مسؤولان امور در امنیت به سر ببرند.

امام على(ع) در الگوى مدیریتى خود، چند اصل مهم را رعایت مى‏نموده است:
1 انتخاب کارگزاران و مدیران حکومت بر اساس معیارهاى صلاحیتى و ارزشى‏
2 اصل قرار دادن لیاقت‏ها، شایستگى‏ها و توانایى‏ها در واگذارى مسؤولیت به کارگزاران و عدم دخالت روابط شخصى و خویشاوندگرایى (نفى دودمان‏گرایى و اشرافیت‏سالارى)

3 برخوردارى از دستورالعمل جامع مدیریتى (داشتن پشتوانه نظرى و معرفتى مدیریت وحکومت)
4 تبیین وظایف و تکالیف رهبرى، کارگزاران و مردم نسبت به یکدیگر
5 اهتمام به انطباق قول با عمل در رفتار خود به منظور تأثیرگذارى فرامین بر عاملان حکومت و مردم (هماهنگى مبانى اندیشه‏اى با فعل سیاسى)
6 ارائه توصیه‏ها و رهنمودهاى لازم به کارگزاران حکومتى هنگام پذیرش مسؤولیت‏
7 نظارت و مواظبت دقیق بر رفتار و عملکرد مدیران، حتى شیوه زندگى آنان‏

8 سیاست تشویق و توبیخ عاملان حکومت به منظور اجراى عدالت و جلوگیرى از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه.
با دقت در سخنان ارزشمند ایشان مى‏توان به تبیین این اصول، به ویژه معیارهاى انتخاب کارگزاران حکومت، دستورالعمل‏ها و توصیه‏ها در رفتار و اخلاق اجتماعى کارگزاران با مردم، سیاست‏هاى نظارتى بر عملکرد و شیوه مدیریت کارگزاران، پرداخت.

1 برنامه اصلاحى امام على(ع)
جامعه زمان حضرت على(ع) به آسیب‏هاى گوناگونى دچار گشته بود. این آسیب‏ها هم در مبانى اعتقادى و اندیشه‏اى مردم و نوع نگرش آنان به دین و دنیا پدید آمده بود و هم در مبانى اخلاقى و رفتارى و خصلت‏هاى روحى و روانى آنان خود را نمایانده بود.

در آن جامعه، فساد و بدعت آشکار شده بود، مردم از سنّت پیامبر اسلام(ص) و اهداف او دور افتاده بودند. تبعیض نژادى و قوم‏گرایى و عصبیت‏هاى جاهلى در حکومت اسلامى رخ نموده بود. فساد مالى رایج و بیت المال مسلمانان به سادگى به یغما مى‏رفت. والیان ناشایست در شهرهاى اسلامى به ظلم و ستم و زراندوزى رو آورده و بر امور مردم مستولى شده بودند. این همه، و نگرانى از آینده دین اسلام و سرنوشت مسلمانان، از عواملى بود که امام على(ع) را به فکر چاره انداخت.

از نگرانى‏هاى عمده ایشان، پیدایش انحراف در حکومت اسلامى و دور شدن آن از مسیر عدالت، دین‏گریزى جامعه و حاکمان و رغبت آنان به دنیازدگى و غفلت از قوانین و تعالیم اسلامى بود. او نمى‏توانست نسبت به اوضاع و احوال سیاسى، اخلاقى و اعتقادى امت مسلمان بى‏تفاوت بماند. از این‏رو، زمانى که از خلافت ظاهرى برکنار بود نگران وضع اسلام و مسلمانان بود و آنگاه که زمام امور را به دست گرفت نیز نگران آینده آنان بود و به مردم هشدارهاى لازم را مى‏داد؛ به ویژه آنان را از تسلط بنى‏امیه و انحرافات آنها و آینده نابسامانى که گریبانگیرشان خواهد شد، آگاهى مى‏داد.

آشفتگى اوضاع و تغییر اخلاق و حالات مردم و سرگرمى آنها به دنیا که بخشى از آن به حاکمیت‏هاى نادرست و عدم اجراى قوانین اسلامى در جامعه و کارگزاران ناصالح مربوط مى‏شد بارها در سخنان حضرت بازگو شده است.[3] آن حضرت، پس از اینکه به خلافت رسید، با شناختى که از انحرافات جامعه زمان خود داشت به اصلاح آن همت گماشت تا اساس حکومت و مدیریت جامعه بر مبانى دین استوار گردد و با استقرار حکومت دینى، عدالت اسلامى تحقق یافته و مردم در مسیر زندگى شایسته انسانى و در راه کمال حقیقى قرارگیرند.

او دریافت که جامعه نیازمند اصلاحات اساسى است. مى‏بایست تبعیض‏هاى ناروا و ظالمانه از جامعه زدوده شود، اموال به تاراج رفته از بیت المال و بخشش‏هاى نابجاى دیگران متوقف شده یا بازپس گردانده شود و میان صاحبان اصلى به مساوات تقسیم گردد. والیان فاسد از مصادر امور برکنار شده و به جاى آنان، عناصر صالح، باتقوا و شایسته، زمامدارى جامعه اسلامى را بر عهده گیرند. ظلم و ستم از جامعه رخت بربندد و به جاى آن عدالت و اخوت اسلامى حکمفرما شود.

امام على(ع) برنامه اصلاحى خود را در ابعاد سیاسى، اقتصادى و مالى، حقوقى و اخلاقى از همان بدو زمامدارى خویش اعلام نمود و بر تحقق آنها تأکید ورزید. اگرچه مطمئن بود که این اصلاحات در جامعه‏اى که به همین نابسامانى‏ها عادت یافته، مشکلاتى را به بار خواهد آورد و یقیناً کسانى که منافعشان به خطر مى‏افتاد در برابر آن واکنش نشان داده و کارشکنى نمایند. به دلیل همین آینده‏نگرى بود که ابتدا از پذیرش بیعت آنان خوددارى نمود و این مسأله را در سخنان متعددى مطرح کرده است.[4]

«مرا واگذارید و دیگرى را به دست آرید، زیرا ما به استقبال حوادث و امورى مى‏رویم که رنگارنگ و فتنه‏آمیز است و چهره‏هاى گوناگون دارد و دل‏ها بر این بیعت ثابت و عقل‏ها بر این پیمان استوار نمى‏ماند، چهره افق حقیقت را ابرهاى تیره فساد گرفته، و راه مستقیم حق ناشناخته مانده. آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم،

بر اساس آنچه که مى‏دانم با شما رفتار مى‏کنم و به گفتار این و آن، و سرزنش سرزنش‏کنندگان گوش فرا نمى‏دهم. اگر مرا رها کنید چون یکى از شما هستم که شاید شنواتر و مطیع‏تر از شما نسبت به رییس حکومت باشم، در حالى که من وزیر و مشاورتان باشم بهتر است که امیر و رهبر شما گردم.»[5]
بدون تردید، ایجاد اصلاحات در جامعه و برپا داشتن عدالت و تحقق حکومت دینى مبتنى بر سیره و سنّت نبوى و علوى، نیازمند وجود یاران و کارگزاران مخلص، زیرک، کاردان، شجاع و فداکار بود که با بینش درست نسبت

به تعالیم اسلام و شناخت نسبت به امام خود، مطیع فرمان‏هاى او بوده، به دستوراتش عمل کنند، در جنگ‏ها سستى نورزند و به دشمن پشت نکنند و در امور مردم صادقانه کوشش نمایند. در حالى که پیروان نادان، عافیت‏جو و دنیاطلب، کج‏فهم و سهل‏انگار که نه شجاعت جنگ و جهاد در مقابل دشمن را داشتند و نه اعتقاد و شناخت عمیق از دین، یکى از مشکلات امام على(ع) و از موانع برنامه‏هاى اصلاحى او بود.[6]

راز عدم همراهى مردم با برنامه‏هاى حضرت، در تباین اهداف آنان قرار داشت. اهداف امام، بلند و متعالى و معطوف به کمال انسانى بود و خواسته‏هاى یاران همان بهره جستن از تمتعات مادى و دنیوى بود. لذا افراد دون‏همت از یارى و همراهى مردى که همت بلند و والا داشت باز مى‏ماندند.[7] اهداف او، برپا داشتن عدل، راست گردانیدن حق، دفاع از دین، اصلاح امور شهرهاى اسلام، امنیت مردم محروم و تحت ستم بود.[8]

رسیدگى به مردم و آسایش و امنیت آنان از دغدغه‏هاى حکومتى حضرت على(ع) بوده است. فقر و ضعف عمومى مردم و مشکلات و رنج‏هاى آنان، حضرت را مى‏آزرد به گونه‏اى که شکوه مى‏کرد چگونه من راحت بخوابم و دلخوش باشم که امیر مردم هستم در حالى که شاید در حجاز و یمامه و اطراف، افرادى باشند که گرسنه یا تشنه به سر برند.[9] او در شیوه زمامدارى معتقد بود:
«اِنَّ اللَّهَ تَعالى‏ فَرَضَ عَلى‏ اَئِمَّهِ الْحَقِّ اَنْ یُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ ;؛[10]

خداى تعالى به پیشوایان حق واجب گردانیده که خود را با مردم تنگدست برابر نهند تا اینکه فقیر و تنگدست را پریشانى‏اش فشار نیاورده نگران نسازد.»
خود او در ساده‏زیستى و قناعت و برابر قرار دادن زندگى خویش با مستمندان جامعه چنان بود که فرموده است:
«سوگند به خدا بر این جبّه خود چندان پینه دوختم تا اینکه از دوزنده آن شرمنده شدم و گوینده‏اى به من گفت: آیا آن را از خود دور نمى‏کنى؟»[11]

و در وصف بیزارى خود از ظلم و ستم مى‏فرماید:
«سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوش‏تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالى ملاقات کنم که به بعضى از بندگان ستم، و چیزى از اموال عمومى را غصب کرده باشم.»
امام على(ع) رهبرى بود که آنچه را مى‏گفت بدان پایبند بود و به طور عملى سعى مى‏نمود الگویى از زمامدار عادل و پیشواى حق‏طلب در مکتب اسلام جلوه‏گر سازد. دوره کوتاه مدت زمامدارى او فرصتى بود تا بتواند اهداف خود را با طراحى اصول مدیریتى تحقق بخشد هرچند مشکلاتى که رخ نمود مانع از عملى شدن برنامه‏هاى ایشان گردید.

1-1 معیارهاى انتخاب کارگزاران
یکى از عواملى که مى‏توانست به اهداف حضرت على(ع) در تحقق جامعه مطلوب خویش کمک نماید، انتخاب کارگزاران شایسته و صالح بود و همان گونه که پیشتر اشاره شد، این امر یکى از اصول مهم مدیریت ایشان به شمار مى‏رفت. با تأمل در سخنان حضرت در نهج‏البلاغه مشخص مى‏شود که او در انتخاب کارگزاران حکومت دقت لازم را به عمل مى‏آورده و متناسب با نوع مسؤولیت و وظیفه، ملاک و معیارهایى را در نظر مى‏گرفته است. سپس به کارگزاران عالى‏رتبه خود نیز معیارهاى لازم را در انتخاب عناصر تحت امر، توصیه مى‏نموده است.

امام على(ع)، کارگزاران خود را در مسؤولیت‏هاى مختلف سیاسى، نظامى، مالى، ادارى، قضایى و ; بر اساس شاخصه‏هایى متناسب با سِمَت آنان انتخاب مى‏کرد. علاوه بر معیارهاى عمومى و مشترک در جنبه‏هاى عقیدتى و اخلاق فردى مانند عقیده به اسلام، ایمان، تقوا، حُسن سابقه و این قبیل ویژگى‏ها، معیارها و شاخصه‏هاى دیگرى را در انتخاب کارگزاران رعایت مى‏کرد تا با ایجاد نظام مدیریتى کارآمد و شایسته، امور مردم به بهترین شکل انجام شده و عدالت اجتماعى تحقق یابد. بدین صورت، ایشان دیندارى و تعهد را بافضیلت‏گرایى و شایسته‏سالارى توأم نمود و کوشش کرد تا حکومت دینى در خدمت مردم را مستقر سازد.

حضرت در نامه‏اى به محمد بن‏ابى‏بکر که به سبب عزل شدنش از حکومت مصر دلگیر شده بود دلایل عزل او و انتخاب مالک اشتر را به جاى وى بیان نموده است. او در بیان ویژگى‏هاى مالک مى‏فرماید:
«اِنَّ الرَّجُلَ الَّذى‏ کُنْتُ وَلَّیْتُهُ اَمْرَ مِصْرَ کانَ رَجُلاً لَنا ناصِحاً وَ عَلى‏ عَدُوِّنا شَدیداً ناقِماً؛[12]
همانا مردى را که فرماندار مصر قرار داده بودم نسبت به ما خیرخواه و به دشمنان ما سختگیر و درهم کوبنده بود.»
در این نامه، موارد زیر از جمله معیارهاى انتخاب مالک براى مسؤولیت فرماندارى مصر، ذکر شده است:
1 خیرخواهى نسبت به رهبر و امام جامعه،

2 صلابت و قدرت مقابله در برابر دشمن و عدم مسامحه و سازش با مخالفان،
3 توانایى لازم براى انجام مسؤولیت.
در بیان ویژگى‏هاى محمد بن‏ابى‏بکر نیز معیارهایى مانند خیرخواهى، تلاش و کوشش،شجاعت و توانایى، قدرت دفاع و پاسدارى را نام برده است.[13] در نامه‏اى دیگر به‏مردم مصر، آنگاه که مالک اشتر را به سوى آنها اعزام مى‏نماید، او را با ویژگى‏هایى توصیف‏نموده و همان موارد را از معیارهاى انتخاب وى براى وظیفه ولایتدارى برشمرده است از جمله:
1 محافظت و حراست از مسؤولیت (تعهد و احساس مسؤولیت)،

2 کوشا و فعال بودن،
3 شجاعت و نترسیدن از دشمن،
4 صلابت و شجاعت بر بدکاران،
5 قاطعیت و بُرّندگى در امور،
6 اطاعت از رهبرى و امام جامعه،
7 خیرخواه مردم بودن،
8 بر معیار حق عمل نمودن (حق‏گرایى)،
9 برخوردارى از تدبیر و قدرت حل مشکلات.

«; من بنده‏اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم که در روزهاى وحشت نمى‏خوابد و در لحظه‏هاى ترس از دشمن روى نمى‏گرداند، بر بدکاران از شعله‏هاى آتش تندتر است، او مالک پسر حارث مَذحِجى است. آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید، اوشمشیرى از شمشیرهاى خداست که نه تیزى آن کُند مى‏شود، و نه ضربت آن بى‏اثر است. اگر شما را فرمان کوچ کردن داد، کوچ کنید و اگر گفت بایستید، بایستید، که او در پیشروى وعقب‏نشینى و حمله، بدون فرمان من اقدام نمى‏کند. مردم مصر، من شما را بر خود برگزیدم که او را براى شما فرستادم، زیرا او را خیرخواه شما دیدم، و سرسختى او را در برابر دشمنانتان‏پسندیدم.»[14]

امام(ع) در سخنى اشاره مى‏کند که قصد داشته هاشم بن‏عتبه را براى فرماندارى مصر انتخاب نماید. در بیان علت این انتخاب، به دو ویژگى مهم او اشاره مى‏کند که براى اداره ایالت مهمى مانند مصر که مورد طمع معاویه و در معرض تهاجم سپاهیان او قرار داشت، مؤثر بود:
1 مقاومت و پایدارى در برابر دشمن،

 

2 شدت و صلابت بر دشمن به گونه‏اى که فرصت تاخت و تاز نیابد.[15]
در عهدنامه حضرت به مالک اشتر از کارگزاران برجسته حکومت، معیارهایى در انتخاب مشاوران و وزیران و دیگر نیروهاى انسانى ذکر شده که اهتمام و حساسیت ایشان را در تعیین کارگزاران حکومت و شایستگى و سلامت آنان نشان مى‏دهد. از دیدگاه او، مشاوران نباید بخیل، ترسو و حریص باشند. زیرا فرد بخیل، زمامدار را از نیکوکارى باز مى‏دارد و از تنگدستى مى‏ترساند.

فرد ترسو در انجام کارها، روحیه زمامدار را سست مى‏کند و فرد حریص، حرص را در نظرها زینت مى‏دهد. چون ریشه همه این خصلت‏ها، بدگمانى به خداوند است، این افراد از جنبه اعتقادى نیز ضعیف بوده و ویژگى لازم را براى مشورت ندارند. اما وزیران، نباید سوء سابقه داشته و قبلاً در خدمت بدکاران و حکام ستمگر بوده باشند، بلکه باید از افراد خوشنام، داراى قدرت تفکر و رأى، صراحت بیان در حق‏گویى، و کسانى که ستمکاران را یارى نکرده باشند، انتخاب گردند.[16]

«بدترین وزیران تو، کسى است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشته، پس مبادا چنین افرادى محرم راز تو باشند، زیرا که آنان یاوران گناهکاران ویارى‏دهندگان ستمکارانند. تو باید جانشینانى بهتر از آنان داشته باشى که قدرت فکرى‏امثال آنها را داشته، اما گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند.

کسانى که ستمکارى‏را بر ستمى یارى نکرده، و گناهکارى را در گناهى کمک نرسانده باشند. هزینه این‏گونه از افراد بر تو سبک‏تر، و یاریشان بهتر، و مهربانیشان بیشتر، و دوستى آنان با غیرتوکمتر است. آنان را از خواص، و دوستان نزدیک و رازداران خود قرار ده، سپس از میان‏آنان، افرادى را که در حق‏گویى از همه صریح‏ترند، و در آنچه را که خدا براى دوستانش‏نمى‏پسندد تو را مددکار نباشند انتخاب کن، چه خوشایند تو باشد یاناخوشایند.»[17]

امام(ع)، افراد عاقل، دانشمند، باتجربه و محتاط را بهترین کسان براى مشورت مى‏داند:
«خَیْرُ مَنْ شاوَرْتَ ذوى النُّهى‏ وَ الْعِلْمِ وَ اوُلوُا التَّجارِبِ وَ الْحَزْم.»[18]
معیار دیگرى را که در انتخاب مشاور ذکر کرده، «خداترسى» است:
«شاوِرْ فى‏ اُموُرِکَ الَّذینَ یَخْشَوْنَ اللَّهَ تَرْشُدْ؛[19] با افرادى که از خدا مى‏ترسند مشورت کن تا به
حقیقت برسى.»

از مشاوره با فرد نادان پرهیز داده زیرا رأى او انسان را به هلاکت مى‏کشد:
«رأىُ الْجاهِلِ یُرْدى‏.»[20]
اصولاً آن حضرت، مشورت کردن را پشتیبان نیکویى‏[21] مى‏داند که زمامداران و کارگزاران یک نظام بى‏نیاز از آن نیستند زیرا با این عمل در عقول دیگران شریک مى‏شوند و از استبداد رأى که موجب هلاکت است پرهیز مى‏کنند.[22]
حضرت در باره کارمندان دولت سفارش مى‏نماید پس از اینکه مورد آزمایش قرار گرفتند به کار گماشته شوند و در انتصاب آنان حتماً با صاحب نظران مشورت شود. وى توصیه مى‏نماید که کارمندان دولت با ویژگى‏هاى زیر انتخاب شوند:
1 باتجربه باشند،
2 باحیا باشند،
3 از خاندان‏هاى اصیل و باتقوا باشند که در مسلمانى سابقه درخشانى دارند.

دلیل انتخاب افرادى با این ویژگى‏ها آن است که «اخلاق آنان گرامى‏تر، و آبرویشان محفوظتر و طمع‏ورزى‏شان کمتر، و آینده‏نگرى آنان بیشتر است.»[23]
در انتخاب نویسندگان و منشیان امور ادارى نیز معیارهایى را برشمرده از جمله اینکه: صالح باشند، روحیه تجاوزگرى و سرکشى نداشته باشند، گستاخ و پرده‏در نباشند، در انجام وظایف محوله کوتاهى نکنند، فراموشکار نباشند، در تنظیم قرارداد سستى نورزند، منزلت و قدر خود را بشناسند، امانتدار باشند، آثارى نیکو در میان مردم به جا گذاشته باشند، و براى زمامداران قبلى چگونه خدمت کرده‏اند.[24]

در انتخاب فرماندهان نظامى نیز به دلیل اهمیت سپاه در جامعه اسلامى بر رعایت معیارهایى تأکید نموده که موارد زیر از آن جمله است:
خیرخواه، پاکدامن، شکیبا، صبور، عذرپذیر، رحیم بر ناتوان، شدید بر اقویا، عدم تجاوزهنگام شدت عمل، عدم سستى هنگام ناتوانى، اصالت خانوادگى، پارسایى خانواده، سوابق نیکو، دلاورى و سلحشورى و بخشندگى، شخصیت متین و موجه، مهربان، یارى‏گر سربازان، و ;

«براى فرماندهى سپاه کسى را برگزین که خیرخواهى او براى خدا و پیامبر(ص) و امام تو بیشتر، و دامن او پاک‏تر، شکیبایى او برتر باشد، از کسانى که دیر به خشم آید، و عذرپذیرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد کند، درشتى او را به تجاوز نکشاند، و ناتوانى او را از حرکت باز ندارد. سپس در نظامیان با خانواده‏هاى ریشه‏دار، داراى شخصیت حساب شده، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نیکو و درخشان، که دلاور و سلحشور وبخشنده و بلندنظرند، روابط نزدیک برقرار کن ; برگزیده‏ترین فرماندهان سپاه تو، کسى‏باشد که از همه بیشتر به سربازان کمک رساند، و از امکانات مالى خود بیشتر در اختیارشان گذارد ;»[25]

در یکى از مانورهاى نظامى، وقتى میان دو تن از فرماندهان لشکر، زیاد بن‏نصر و شریح بن‏هانى، اختلاف بالا گرفت، امیرالمؤمنین(ع) مالک اشتر را به سِمَت فرمانده کل برگزید و به سوى آنان فرستاد. دلایل انتخاب مالک را به فرماندهى، عدم سستى و سهل‏انگارى، عدم لغزش، عدم افراط و تفریط در رفتار ذکر نموده است.[26]

از دیگر مناصب حکومتى که امام على(ع) در باره دارنده آن معیارهایى را توصیه نموده، قضاوت است. قضاوت عادلانه و داورى به حق از امورى است که در برقرارى امنیت عمومى و فراهم نمودن رضایت مردم مؤثر است. این امر منوط است به انتخاب قاضیانى شایسته که از روى حق داورى نموده و از مسیر انصاف و عدالت خارج نشوند. به لحاظ اهمیت قضاوت در جامعه، حضرت هم در انتخاب قاضیان معیارهایى را توصیه کرده و هم پس از گماشته شدن به این منصب، سفارش‏هاى لازم را در باره آنان نموده تا به ظلم و ستم وارد نشده و دنیاطلبى بر آنان مسلط نگردد. معیارهایى که در انتخاب قاضى توصیه نموده عبارتند از:

1 برترین فرد در علم قضا،
2 پرحوصله و صبور،
3 اشتباه‏پذیر،
4 اهل بررسى و تحقیق،
5 داراى مناعت طبع،
6 محتاط در شبهات،
7 خستگى‏ناپذیر،
8 پى‏گیر،
9 شکیبا،
10 قاطع در فصل خصومت،

11 استحکام اراده و ثبات رأى (که در اثر مدح و ستایش، وسوسه نشود و با تملق دیگران منحرف
نگردد).
آنگاه سفارش مى‏نماید:
«پس از انتخاب قاضى، هرچه بیشتر در قضاوت‏هاى او بیندیش و آنقدر به او ببخش که نیازهاى او برطرف گردد و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در امان باشد.»[27]
حضرت براى سالم ماندن کارمندان پس از انتخاب و مصون ماندن دستگاه ادارى کشور از انحراف، مواردى را توصیه نموده که رعایت آنها در سالم‏سازى نظام مدیریت کشور مؤثراست:
1 بررسى رفتار و عملکرد کارگزاران،

2 گماشتن عیون راستگو و اهل وفا براى نظارت بر اعمال آنان.
این بررسى و نظارت سبب مى‏شود که آنها امانت‏دار و با مردم مهربان باشند.
3 پرداخت حقوق کافى به آنان، زیرا موجب بى‏نیازى و اصلاح آنان مى‏گردد، در نتیجه به اموال بیت المال دست نمى‏زنند و در امانات خیانت نمى‏کنند.
4 مجازات و توبیخ شدید کسانى که خیانت ورزند.[28]

2-1 توصیه‏ها و دستورالعمل‏ها
یکى از اقدامات حضرت على(ع) نسبت به کارگزاران خود، ارائه توصیه‏ها و رهنمودهاى لازم به آنان است تا با انجام نیکوتر مسؤولیت خود، رضایت عمومى مردم تأمین گردد و از ناحیه این کارگزاران بر مردم ظلم و ستم روا نگردد. او به طرق مختلف، با گماشتن عیون، کسب اخبار و اطلاعات، بر اعمال و رفتار کارگزاران خود نظارت مى‏کرد و از کوچکترین خطاى آنان، اغماض نمى‏کرد. در نامه‏هاى متعددى، کارگزاران خود را در امر مهربانى نمودن و برخورد نیکو داشتن با مردم سفارش مى‏کند و نیز آنان را از برخورد خشن‏و نادرست و ظلم و ستم با مردم و خیانت و دزدى در بیت المال و دارایى انسان‏هابرحذر مى‏دارد. حتى کسانى را که ذره‏اى در امور بیت المال مسلمانان تخطى کرده، یاکار ناشایست انجام داده‏اند توبیخ مى‏کند، گاهى آنها را عزل و براى محاکمه نزد خود فرامى‏خواند.
1-2-1 فرمانداران

امام(ع) در نامه‏اى به محمد بن‏ابى‏بکر، هنگامى که او را در آغاز سال 37 هجرى به سوى مصر فرستاد، سفارش‏هایى در باره اخلاق اجتماعى و رفتار با مردم نموده، به ویژه او را به فروتنى، نرمخویى و مهربانى، گشاده‏رویى و خوشرویى، رفتار مبنى بر مساوات با مردم توصیه نموده است. سپس خطاب به او در برابر انتخابش به سرپرستى لشکر بزرگ مصر، بر رعایت اصولى تذکر مى‏دهد، از جمله:
1 مخالفت با خواسته‏ها و تمنّیات دل،
2 دفاع از دین،
3 به خشم نیاوردن خدا به خاطر رضایت دیگران،
4 برپاى داشتن نماز اول وقت.[29]

به فرماندار خود در شهر مکه، قُثَم بن‏عباس، رهنمود مى‏دهد که «در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومى با مردم بنشین، آنان که پرسش‏هاى دینى دارند با فتواها آشنایشان بگردان، و ناآگاه را آموزش ده، و با دانشمندان به گفتگو بپرداز، جز زبانت چیز دیگرى پیام‏رسانت با مردم، و جز چهره‏ات دربانى وجود نداشته باشد، و هیچ نیازمندى را از دیدار خود محروم مگردان زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گرچه در پایان حاجت او برآورده شود دیگر تو را نستاید. در مصرف اموال عمومى که در دست تو جمع شده است اندیشه کن، و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش، و به مستمندان و نیازمندانى که سخت به کمک مالى تو احتیاج دارند برسان، و مازاد را نزد ما بفرست تا در میان مردم نیازمندى که در این سامان هستند تقسیم گردد.»[30]

در نامه‏اى دیگر به یکى از کارگزاران خود در سال 38 هجرى، مسؤولیت‏هاى فرماندارى و اخلاق اجتماعى را که براى یک حاکم در قلمرو اسلامى ضرورى بوده است، بیان مى‏کند. این رهنمودها همه براى تأمین امنیت مردم، سلامت جامعه اسلامى، جلوگیرى از انحراف کارگزاران و ; ارائه شده است:
1 حفظ مرزهاى کشور اسلامى،
2 یارى دین،
3 توأم ساختن شدت با مدارا در رفتار اجتماعى،
4 تواضع در برابر مردم،
5 گشاده‏رویى و فروتنى با مردم،

6 تفاوت نگذاشتن در برخورد با مردم (رعایت مساوات با انسان‏ها).[31]
و در نامه‏اى به عبداللَّه بن‏عباس، هنگامى که او را در سال 36 هجرى به فرماندارى بصره منصوب نمود، در اخلاق فرماندهى، مواردى چون گشاده رویى با مردم هنگام دیدار و در مجالس رسمى و در مقام داورى، و پرهیز از خشم را به او توصیه مى‏نماید[32] و در نامه‏اى دیگر به همین کارگزار، او را به مدارا و رفتار نیک با مردم قبایل و زدودن وحشت از دل‏هاى آنان سفارش مى‏کند.[33]

حضرت در سخنى دیگر، در اخلاق کارگزاران‏حکومتى، موارد زیر را مطرح نموده است:
1 اهتمام به قرآن و عمل به احکام آن،
2 عبرت‏گیرى از حوادث تاریخ،
3 توجه به خدا و معاد،
4 سخن گفتن به حق،

5 پرهیز از کارى که مسلمانان را ناخوشایند است،
6 عدم ارتکاب خلاف در پنهانى،
7 فرو خوردن خشم،
8 بخشش هنگام قدرت،
9 فروتنى هنگام خشم،
10 مدارا در حکومت،

11 نیکو داشتن نعمت‏هاى خداوند،
12 تباه نکردن نعمت‏هاى موجود،
13 حفظ آبرو،
14 راز نگهدارى (بازگو نکردن همه شنیده‏ها)،
15 پرهیز از دوستى با بى‏خردان و خلافکاران،
16 پرهیز از گروه‏هاى غافل، ستمگر و باطل،

17 پرهیز از حضور و نشستن در مکان‏هاى بدسابقه و محل فتنه‏ها،
18 برحذر بودن از همنشینى با فاسقان،
19 گرامى داشتن خدا و اطاعت از او،
20 دوست داشتن دوستان خدا،
21 توجه به افراد ضعیف،

22 مدارا با نفس در واداشتن به عبادت (عدم تحمیل و اکراه بر آن).[34]
در فرمان حضرت على(ع) به مالک اشتر که منشورى است مشتمل بر آداب مملکت‏دارى و شیوه حکمرانى و مدیریت نظام اسلامى، از ابعاد مختلفى که یک حکمران مى‏بایست در قلمرو تحت اداره و فرمانروایى‏اش عمل نماید، سخن به میان آمده است. ایشان در باره رفتار سیاسى و شیوه سلوک حاکم با مردم و معیارهاى انتخاب مشاوران و وزیران و دیگر نیروهاى انسانى براى همکارى و مشورت و اداره امور، حتى دوستى و مصاحبت با افراد، نکات ارزنده‏اى را مطرح نموده است.

ابتدا در ویژگى‏هاى شخصى، مالک را بر انجام یا نهى از امورى دستور مى‏دهد، سپس به نحوه ارتباط با مردم و اقشار مختلف اجتماعى، و رعایت معیارها در انتخاب عوامل انسانى مى‏پردازد و هشدارهاى لازم را در صفاتى که زمامدار نباید داشته باشد به او مى‏دهد. اصلاح کار مردم، آبادانى شهرها، نبرد با دشمنان، جمع‏آورى خراج، مسؤولیت‏هایى است که بر عهده یک کارگزار گذاشته شده است.

در ضرورت خودسازى، نکات زیر را یادآورى کرده است:
خداترسى و اطاعت از او، پیروى واجبات و سنّت‏هاى الهى، ضایع نساختن دستورات الهى، یارى نمودن خدا به تمام وجود، باز داشتن نفس از هواها و آرزوها و سرکشى، اعمال صالح، مهار کردن هواى نفس، اجتناب از محرمات.
آنگاه در اخلاق اجتماعى و روش برخورد با مردم، موارد زیر را توصیه نموده است:
1 مهربانى و دوستى با مردم،

2 عفو و بخشش بر خطاهاى احتمالى آنان،
3 عدم سختگیرى و کیفر دادن مردم،
4 مهار کردن خشم و خشونت،
5 عدم تکبر و خودبزرگ‏بینى در رفتار با مردم،
6 پرهیز از غرور و خودپسندى،
7 رعایت انصاف با مردم و خویشان و نزدیکان،
8 حق‏گرایى و عدالت‏خواهى و مردم‏گرایى،

9 عدم تکیه بر خواص به بهاى خشم عمومى مردم،
10 دور ساختن عیب‏جویان از خود،
11 پوشانیدن بدى‏ها و زشتى‏ها،
12 رفع دشمنى‏ها و کینه‏ها،
13 عدم تصدیق سخن‏چین،
14 پیوند با پرهیزکاران و راستگویان،
15 فضیلت دادن نیکوکار بر بدکار،
16 نیکوکارى به مردم براى جلب اعتماد آنان،
17 تخفیف مالیات،

18 عدم اجبار مردم به کارى که دوست ندارند،
19 حفظ آداب و سنت‏هاى پسندیده جامعه،
20 بدعت نگذاشتن آداب زیان‏آور،
21 گفتگو و مباحثه با دانشمندان و حکیمان که مایه آبادانى و اصلاح شهرها و برقرارى نظم و قانون خواهد بود،
22 رسیدگى به امور محرومان و مستضعفان جامعه،
23 فاصله نگرفتن از مردم (حضور در جمع مردم)،

24 امتیاز ویژه ندادن به خویشان و نزدیکان، و موارد متعدد دیگر ;
اما هشدارهایى نیز در برخى زمینه‏ها داده است. مانند پرهیز از خونریزى ناحق، پرهیز از خودپسندى و خودستایى، پرهیز از منّت‏گذارى بر مردم و خلف وعده، پرهیز از شتابزدگى و سستى در کارها، برحذر بودن از امتیازخواهى، و اثرات ناگوار هر کدام از این صفات ناپسند را هم ذکر کرده است.[35]
به دلیل توجه خاص آن حضرت به محرومان و مستضعفان، در میان اقشار مختلف اجتماعى، بر این قشر تأکید ویژه‏اى نموده و کارگزاران را به رعایت حقوق و حل مشکلات آنها دستور داده است:

«خدا را، خدا را! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره‏اى ندارند (و عبارتند) از زمین‏گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان ; پس براى خدا پاسدار حقى باش که خداوند براى این طبقه معین فرموده است: بخشى از بیت المال، و بخشى از غله‏هاى زمین‏هاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیک‏ترین آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسؤول رعایت آن مى‏باشى

. مبادا سرمستى حکومت، تو را از رسیدگى به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسؤولیت‏هاى کوچک‏تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روى برمگردان، به ویژه امور کسانى را از آنان بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمى‏آیند و دیگران آنان را کوچک مى‏شمارند و کمتر به تو دسترسى دارند ;

در رفع مشکلاتشان به گونه‏اى عمل کن که در پیشگاه خدا عذرى داشته باشى، زیرا این گروه در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند و حق آنان را به گونه‏اى بپرداز که در نزد خدا معذور باشى. از یتیمان خردسال، و پیران سالخورده که راه چاره‏اى ندارند و دست نیاز برنمى‏دارند، پیوسته دلجویى کن که مسؤولیتى سنگین بر دوش زمامداران است ; پس بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نیاز دارند، تا شخصاً به امور آنان رسیدگى کنى، و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى که تو را آفریده فروتن باش، و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سرِ راهشان دور کن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند.»[36]

2-2-1 مأموران مالى
یکى از دغدغه‏ها و حساسیت‏هاى خاص حضرت على(ع) نسبت به کارگزاران بیت المال و مأموران جمع‏آورى خراج و زکات بود که با امور مالى مردم سر و کار داشتند. زیرا در این مسؤولیت، احتمال سختگیرى بر مردم براى وصول مالیات، روا داشتن ستم و اجحاف، گاهى نیز خیانت و تخلف در امانت وجود داشت. از این‏رو، ایشان در نامه‏هاى متعدد، ضمن هشدار به مأموران خود، دستور العمل کلى را در شیوه برخورد با مردم و جمع‏آورى مالیات بیان نموده و آنان را از رفتار غیر انسانى و دون شأن یک کارگزار اسلامى برحذر داشته است.

از دیدگاه امام(ع)، حاکم اسلامى در قلمرو خود باید مالیات و بیت المال را به گونه‏اى وارسى کند که صلاح مالیات‏دهندگان باشد، زیرا بهبودى مالیات و مالیات‏دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه مى‏باشد و تا امور مالیات‏دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نان‏خور مالیات و مالیات‏دهندگانند.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ۹۵/۰۷/۲۱
  • ali mo

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی