مقاله تحقیق و پایان نامه رایگان

دانلود رایگان فایل

۳۷۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود تحقیق بحران اقتصادی با word دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود تحقیق بحران اقتصادی با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود تحقیق بحران اقتصادی با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود تحقیق بحران اقتصادی با word :

بحران اقتصادی در نظر اول عبارت است از پیدا شدن اضافه تولید یعنی پرشدن بازار از کالاهائی که مشتریِ قادر به پرداخت ندارد. وقتی در بازار مشتری نباشد و کالاها فروش نرود طبعاً تولید کالاها نیز کاهش یافته و متوقف می‌شود و به دنبال آن تعطیل کارخانه‌ها و بیکاری وسیع و میلیونی کارگران بیش می‌آید که به نوبه خویش فروش کالاها را باز هم دشوارتر کرده و بر عمق بحران می‌افزاید. سیستم اعتباری سرمایه داری از کار باز می‌ماند، بدهکاران توان پرداخت بدهی خود را در سر موعد از دست می‌دهند. بهای سهام شرکت‌ها در بازار تنزل می‌کند، موسسات سرمایه داری یکی پس از دیگری ورشکست می‌شوند.
به این ترتیب آنچه در نظر اول و گام نخست به صورت وجود کالای زیادی در بازار تظاهر کرده بود در سیر تکاملی خویش مجموعاً اقتصاد را درهم می‌ریزد و فاجعه‌ای پدید می‌آورد که به مراتب از شدیدترین سوانح طبیعی ویرانگرتر است

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

توجه : این پروژه به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 دانلود پاورپوینت نقش فیزیک در پزشکی با word دارای 51 اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در Power Point می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل پاور پوینت دانلود پاورپوینت نقش فیزیک در پزشکی با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است


لطفا به نکات زیر در هنگام خرید

دانلوددانلود پاورپوینت نقش فیزیک در پزشکی با word

توجه فرمایید.

1-در این مطلب، متن اسلاید های اولیه 

دانلوددانلود پاورپوینت نقش فیزیک در پزشکی با word

قرار داده شده است

2-به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در پاورپوینت وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید

3-پس از پرداخت هزینه ، حداکثر طی 12 ساعت پاورپوینت خرید شده ، به ادرس ایمیل شما ارسال خواهد شد

4-در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل اسلاید ها میباشد ودر فایل اصلی این پاورپوینت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

5-در صورتی که اسلاید ها داری جدول و یا عکس باشند در متون زیر قرار داده نشده است


بخشی از متن دانلود پاورپوینت نقش فیزیک در پزشکی با word :

اسلاید 1 :

نقش فیزیک در پزشکی

  • پزشکان براى تشخیص بیمارى ها از انواع وسایل ساده مانند دماسنج و فشارسنج، گوشى طبى (استتوسکوپ) تا دستگاه هاى بسیار پیچیده مانند میکروسکوپ الکترونى، لیزر و هولوگراف که همه براساس قانون هاى فیزیک طراحى و ساخته شده استفاده مى کنند. در این قسمت به ساختمان و طرز کار برخى از آنها مى پردازیم.

اسلاید 2 :

رادیوگرافى و رادیوسکوپى

  • رادیوگرافى عکسبردارى از بدن با پرتوهاى ایکس و رادیوسکوپى مشاهده مستقیم بدن با آن پرتوها است. در عکاسى معمولى از نورى که از چیزها بازتابش مى شود و بر فیلم عکاسى اثر مى کند استفاده مى شوند در صورتى که در رادیوگرافى پرتوهایى را که از بدن مى گذرند به کار مى برند.

اسلاید 3 :

  • پرتوهاى ایکس را نخستین بار در سال 1895 میلادى، ویلهلم کنراد رنتیگن استاد فیزیک دانشگاه ورتسبورگ آلمان کشف کرد. این کشف بسیار شگفت انگیز بود و خبر آن با سرعت در روزنامه هاى جهان منتشر شد. جالب است که رنتیگن بر روى پرتوهاى کاتدى کار مى کرد

اسلاید 4 :

  • و به طور اتفاقى متوجه شد که وقتى این پرتوها، که همان الکترون هاى سریع هستند به مواد سخت و فلزات سنگین برخورد مى کنند پرتوهاى ناشناخته اى تولید مى شود او این پرتوها را پرتو ایکس به معنى مجهول نامید.

اسلاید 5 :

  • پرتوهاى ایکس قدرت نفوذ و عبور بسیار زیاد دارند. به آسانى از کاغذ، مقوا، چوب، گوشت و حتى فلزهاى سبک مانند آلومینیوم مى گذرند، لیکن فلزهاى سنگین مانند سرب مانع عبور آنها مى شود.

اسلاید 6 :

  • اشعه ایکس از استخوان هاى بدن که از مواد سنگین تشکیل شده اند عبور نمى کنند در صورتى که از گوشت بدن به آسانى مى گذرند. همین خاصیت سبب شده که آن را براى عکسبردارى از استخوان هاى بدن به کار برند و محل شکستگى استخوان ها را مشخص کنند.

اسلاید 7 :

  • براى عکسبردارى از روده و معده هم از پرتوهاى ایکس استفاده مى شود لیکن براى این کار ابتدا به شخص مایعاتى مانند سولفات باریم مى خورانند تا پوشش کدرى اطراف روده و معده را بپوشاند و سپس رادیوگرافى صورت مى دهند.

اسلاید 8 :

  • کشف پرتوهاى ایکس که به وسیله رنتیگن عملى شد سرآغاز فعالیت هاى دانشمندانى مانند تامسون، بور، رادرفورد، مارى کورى، پیرکورى، بارکلا و بسیارى دیگر شد به طورى که نه فقط چگونگى تولید، تابش و اثرهاى پرتو ایکس و گاما و نور شناخته شد

اسلاید 9 :

  • بلکه خود اشعه ایکس یکى از ابزارهاى شناخت درون ماده شد و انسان را با جهان بى نهایت کوچک ها آشنا کرد و انرژى عظیم اتمى را در اختیار بشر قرار داد. پرتوهاى ایکس در پزشکى و بهداشت براى پیشگیرى، تشخیص و درمان به کار مى رود به طورى که در فناورى هاى مربوطه یکى از ابزارهاى اساسى است.

اسلاید 10 :

سونوگرافى

  • سونوگرافى عکسبردارى با امواج فراصوت است. فراصوت امواج مکانیکى مانند صوت 2 است که بسامد آن بیش از 20 هزار هرتز است. این امواج را مى توان با استفاده از نوسانگر پتروالکتریک یا نوسانگر مغناطیسى تولید کرد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله تألیف قلوب و سیاست با word دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله تألیف قلوب و سیاست با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله تألیف قلوب و سیاست با word

چکیده  
مقدمه  
1- چارچوب مفهومی  
2 وجوه نسخ و عدم نسخ حکم تألیف قلوب  
1-2 دیدگاه فقهای امامیه  
2ـ2 دیدگاه فقهای عامه  
3عرصه‌ها و شواهد پیوند «تألیف قلوب» با «سیاست»  
1-3 اصالت مهرورزی در سیاست اسلامی  
2-3 بهره‌مندی سیاست اسلامی از هویت و اهداف متعالی  
3-3 گستره و تنوع اصناف تألیف‌شوندگان  
4- 3 وجوه دال بر امکان اجرای حکم تألیف در عصر غیبت  
5-3 وظایف حکومت اسلامی  
نتیجه گیری  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله تألیف قلوب و سیاست با word

ابن منظور، محمدبن مکرم (1414ق)، لسان العرب، چ سوم، بیروت، دار الصادر

ابن هشام (بی‌تا)، السیره النبویه، تحقیق محی‌الدین عبدالمجید، بیروت، مطبعه السعاده

ابى فراس، ورام بن(بی‌تا)، مجموعه ورام، قم، مکتبه الفقیه

ارسطو (1364)، سیاست، ترجمه حمید عنایت، چ سوم، تهران، شرکت سهامی انتشار

انصارى، مرتضى (1415ق)، کتاب الزکاه (للشیخ الأنصاری)، قم، کنگره بزرگداشت

بحرانى، یوسف‌بن احمد‌بن ابراهیم (1405ق)، الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره، تصحیح محمدتقى ایروانى و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، انتشارات اسلامى

تمیمی آمدی، عبدالواحد‌بن محمد (1366)، غرر الحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى

جزیرى، عبد الرحمن و دیگران (1419ق)، الفقه على المذاهب الأربعه و مذهب أهل البیت، بیروت، دارالثقلین

جعفری، محمدتقی (1379)، حکمت اصول سیاسی اسلام، چ سوم، تهران، بنیاد نهج البلاغه

جوادی آملی، عبدالله (1383)، نسبت دین و دنیا، تحقیق و تنظیم علیرضا روغنی موفق، چ سوم، قم، اسراء

حاجی صادقی، عبدالله (1386)، فلسفه و نظام سیاسی اسلام، چ دوم، قم، زمزم هدایت

حرّ عاملى، محمد‌بن حسن (1409ق)، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل‌البیت

حسن‌زاده آملی، حسن (1383)، دروس معرفت نفس، چ دوم، قم، الف. لام. میم

حلى، حسن‌بن یوسف‌بن مطهر(1413ق)، مختلف الشیعه فی أحکام الشریعه، چ دوم، قم، انتشارات اسلامى

ـــــ (1412ق)، منتهى المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیه

حلّى، نجم‌الدین جعفر‌بن حسن (1407ق)، المعتبرفی شرح المختصر، تصحیح محمدعلى حیدرى و دیگران، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)

حلى، محمدبن منصور‌بن احمد (1410ق)، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، چ دوم، قم، انتشارات اسلامى

خوئى، سیدابوالقاسم (1410ق)، منهاج الصالحین، چ بیست و هشتم، قم، مدینه العلم

ـــــ (بی‌تا)، موسوعه الإمام الخوئی (شرح استدلالى عروه الوثقى)، بی‌جا، بی‌نا

دال، رابرت (1364)، تجزیه و تحلیل جدید سیاست، ترجمه حسین ظفریان، تهران، مترجم

راغب اصفهانى، حسین‌بن محمد (1412ق)، المفردات فی غریب القرآن، تصحیح صفوان عدنان داودى، بیروت، دارالعلم

روزنتال، اروین.آی. جی (1387)، اندیشه سیاسی اسلام، ترجمه علی اردستانی، تهران، قومس

سبزوارى، سیدعبدالأعلى (1413ق)، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال والحرام، چ چهارم، قم، دفتر آیت‌الله سبزوارى

شریعتی، روح‌‌الله (1387)، قواعد فقه سیاسی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

شکوری، ابوالفضل (1377)، فقه سیاسی اسلام، چ دوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی

صدوق، محمدبن على (1413ق)، من لا یحضره الفقیه، چ دوم، قم، بی‌نا

طباطبائى، سیدعلى‌بن محمد‌بن ابى معاذ (1418ق)، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، تحقیق و تصحیحِ محمد بهره مند و دیگران، قم، مؤسسه آل‌البیت

طباطبائی، سیدمحمدحسین (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسین

طبرسى، فضل‌بن حسن (1372)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چ سوم، تهران، ناصرخسرو

طریحى، فخر‌الدین (1416ق)، مجمع‌البحرین، تصحیح سیداحمد حسینى، چ سوم، تهران، کتابفروشی مرتضوی

طوسی، محمدبن حسن (1407ق)، تهذیب الاحکام، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه

ـــــ (1387ق)، المبسوط فی فقه الإمامیه، تحقیق سیدمحمدتقى کشفى، چ سوم، تهران، المکتبه المرتضویه

عالم، عبدالرحمن (1386)، بنیادهای علم سیاست، چ هفدهم، تهران، نی

عاملی (شهید اول)، محمدبن مکی (1412ق)، البیان، تصحیح شیخ محمد حسون، قم، محقق

عاملى (شهید ثانى)، زین‌الدین‌‌بن على‌بن احمد (1410ق)، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، تحقیقِ سیدمحمد کلانتر، قم، کتابفروشى داورى

عراقى، آقا ضیاء‌الدین (1414ق)، شرح تبصره المتعلمین، تصحیح شیخ محمد حسون، قم، انتشارات اسلامى

عنایت، حمید (1384)، بنیاد فلسفه سیاسی غرب، چ چهارم، تهران، زمستان

فراهیدى، خلیل‌بن احمد (1410ق)، العین، چ دوم، قم، الهجره

قرضاوی، یوسف (1401ق)، فقه الزکات، چ ششم، بی‌جا، موسسه الرساله

کلینی، محمدبن یعقوب (1413ق)، اصول کافی، بیروت، دارالاضواء

ماکیاولی، نیکولو (1374)، شهریار، ترجمه داریوش آشوری، چ دوم، تهران، کتاب پرواز

مجلسی، محمدباقر (1362)، بحارالانوار، بی‌جا، دارالکتب الاسلامیه

محمدی ری‌شهری (1370)، محمد، مبانی شناخت، چ سوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی

مصباح، محمدتقى (1378)، نظریه سیاسى اسلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)

مصطفوى، حسن (1402ق)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، مرکز الکتاب للترجمه و النشر

مغنیه، محمدجواد (1421ق)، الفقه على المذاهب الخمسه، چ دهم، بیروت، دارالجواد

ـــــ (1421ق)، فقه الإمام الصادق(ع)، چ دوم، قم، انصاریان

مفید، محمد‌بن محمد نعمان (1413ق)، المقنعه، قم، بی‌نا

مکارم شیرازی، ناصر و دیگران (1374)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیه

ـــــ (1411ق)، القواعد الفقهیه، چ سوم، قم، مدرسه امام امیرالمؤمنین(ع)

موسوی بجنوردى، سیدمحمدحسن (1419ق)، القواعد الفقهیه، تصحیح مهدى مهریزى و محمدحسن درایتى، قم، الهادی

موسوی خمینی، سیدروح‌الله (1386)، صحیفه امام، چ چهارم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

ـــــ (1378)، ولایت فقیه، چ نهم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

ـــــ (بی‌تا)، تحریر الوسیله، قم، دارالعلم

منتظری، حسینعلی (1413ق)، کتاب الزکات، قم، تفکر

مهیار، رضا (1410ق)، فرهنگ ابجدى عربى- فارسى، تهران، اسلامى

نجفى، محمدحسن (بی‌‌تا)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، تصحیح عباس قوچانى، چ هفتم، بیروت، دارإحیاء التراث العربی

 نوروزی، محمدجواد (1385)، نظام سیاسی اسلام، چ دهم، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)

چکیده

تألیف قلوب، برگرفته از یک فرع فقهی در بحث اصناف مستحقان زکات است که ریشه قرآنی دارد. کاربرد «تألیف قلوب» دلجویی از برخی مشرکان یا منافقان و حتی گروه‌های خاص از مسلمانان با هدف جلب همکاری سیاسی افراد و جریان‌ها

 با نظام و امت اسلامی یا دفع توطئه‌ها و تهدیدات است. برخلاف دیدگاه تقلیل‌گرایانه منسوخ بودن سهم تألیف‌شوندگان یا عدم امکان اجرای این حکم در عصر غیبت، در این پژوهش بر نکات زیر تأکید می‌شود: از دیدگاه بیشتر فقهای فریقین، پس از عصر پیامبر(ص) نیز این فرع فقهی از پویایی و بقا برخوردار است و در عصر غیبت، امکان عمل و زمینه اجرا دارد. «تألیف قلوب»، هماهنگ با اهداف سیاسی اسلام است و پیوند وثیق و مؤثر با سیاست‌ورزی و دیپلماسی اسلامی دارد. پیوند سیاست اسلامی با «تألیف قلوب»، در هر دو عرصه‌ «سیاست داخلی» و «سیاست خارجی»، و در هر عصر و زمان قابل اثبات و اجرا می‌باشد

کلید‌واژه‌ها: تألیف قلوب، سیاست، فقه سیاسی، زکات، دیپلماسی

 

مقدمه

سیاست، واقعیتی مهم و اجتناب‌ناپذیر در عرصه زندگی بشری است. به موازات برداشت‌های متفاوت از ماهیت و تبیین اهداف و روش‌های اجرا و راهبردهای به‌کارگیری این پدیده، در مقام اجرا و کاربرد سیاست در عرصه اجتماع نیز شیوه‌های مختلف و رویه‌های متفاوتی برای آن توصیه و مشاهده می‌شود

پرسش اساسی اینجاست که نگاه اسلام به شیوه‌ها و راهبردهای عملیاتی سیاست چیست؟ به‌ویژه دانش فقه که عهده‌دار سامان‌دهی رفتار فردی و اجتماعی بندگان است، در این خصوص چه موقف و راهبردی خواهد داشت؟

این پژوهش، صرفاً به بررسی گوشه‌ای از راهبردهای فقهی در عرصه سیاسی، از زاویه فرع فقهی «تألیف قلوب» می‌پردازد. اهمیت گزینش این فرع فقهی از آن جهت است که همان‌گونه که ریشه‌ و خاستگاه همه رفتارهای ارادی انسان، قلب و ضمیر وی است، رفتار سیاسی و اهداف سیاست در نگاه اسلامی نیز در تعامل نزدیک با جان‌ها و قلب‌های بشری معنا و عینیت می‌یابد و در همراهی با آرمان‌ها و شور و شعور درونی سیاست‌ورزان تحلیل‌پذیر می‌شود. ویژگی «سیاست انسانی- الهی» که با «تألیف قلوب» سازگار است، آن است که غالباً با تساهل و مهرورزی سیاسی همراه است و تلاش دارد تا با ایجاد پیوند عاطفی مرید و مرادی میان شهروندان و شهریاران استوار شود

اسلام، برخلاف اتهام‌زنی‌های دشمنان و کج‌اندیشی‌های جاهلان که درصدد ارائه‌ چهره خشن از آن‌اند، آیین مهرورزی است؛ از این‌رو، نشانه‌های اهتمام به سیاست نرم و الفت‌آفرین در آموزه‌ها و احکام آن به‌وفور یافت می‌شود. «تألیف قلوب» از آن جمله و در رأس آنها قرار دارد که از آن می‌توان به راهبرد سیاست دلجویی و مهرورزی اسلام نیز تعبیر کرد

بنابراین، اثبات میزان اهمیت و کارآمدی فرع فقهی «تألیف قلوب» در عرصه سیاسی، و میزان تعامل آن با پدیده‌ اجتماعی «سیاست» بر مبنای اندیشه دینی، در نوع خود مسئل مهم و بدیع است که پرداختن به آن در دوران معاصر، از جهات مختلف موردنیاز و سودمند خواهد بود. با پرداختن به این مسئله، هم مصادیق عینی این تعامل در عصر حاضر به‌صورت کاربردی برای متولیان امور سیاسی گوشزد می‌شود و هم‌می‌توان سیمای گفتمان مهرورزی اسلام را در انتخاب راهبردهای سیاسی و حتی روش‌های نفوذ و دیپلماسی عمومی آشکار کرد

1- چارچوب مفهومی

سیاست: از این واژه برداشت‌های متفاوت به عمل آمده است. معادل لاتینی این واژه، Politic از ریشه لاتینی polis به‌معنای شهر، شهروندی، قانون اساسی یا ساختار حقوقی است.(عالم، 1386، ص23)

سیاست، به ارشاد و هدایت به راه معنا شده است.(مهیار، 1410ق، ص469) معانی دیگری چون حکومت، ریاست، داوری، امر و نهی، سزا و تنبیه، پرورش و پروراندن، و تدبیر نیز برای سیاست ذکر گردیده است

واژه «سیاست»، در اصل واژه‌ای عربی است. برخی واژه‌شناسان گفته‌اند که واژه «سائس»، در اصل بر کسی که اداره‌کننده و تربیت‌کننده چهارپایان باشد به کار می‌رود؛ ازاین‌رو مدیریت اجتماعی انسان‌ها که وظیفه‌ «والیان» است نیز به آن قیاس گردیده و از «ولایت» به سرپرستی رعیت و مدیریت امور آنان تعبیر شده است.(فراهیدى، 1410ق، ج7، ص336) اهل لغت، اشتقاق دیگر از این ماده را که «سَوس» به فتح حرف اول است، به‌معنای ریاست و قیام به امر نیز دانسته‌اند.(ابن منظور، 1414ق، ج 6، ص108)

در تعریف سیاست گفته‌اند: «السِّیاسه: القیامُ على الشی ء بما یُصْلِحه. والسیاسه: فعل السائس.» (همان) همچنین گفته‌اند: سیاست، طلب صلاح و خیر مردم و راهبری‌شان به شاهراه نجات در کوتاه‌مدت و بلندمدت است. برخی آگاهان به لغت عرب، با اشاره به همین معنای سیاست، به توصیفی درباره امامان معصوم(ع) در زیارت جامعه کبیره اشاره می‌کنند که خطاب به آنان آمده است: «أنتم; ساسه العباد.» (مجلسی، 1362، ج91، ص36؛ طوسی، 1407ق، ج6، ص95) در این تعبیر، از ائمه معصومین(ع) به سیاست‌مداران که متولیان امر هدایت و ارشاد مردم‌اند، یاد شده است.(طریحى، 1416ق، ج4، ص78) پس منظور از «سیاست» در این پژوهش، مفهوم جامع است که ارکان آن را ریاست، حکومت، تدبیر، هدایت و ارشاد تشکیل می‌دهند

تألیف قلوب: «تألیف» از ریشه «إلف» به کسر، به‌معنای اجتماع یا پیوستن به جمع و ضمیمه کردن دو جزء کنار هم، (فراهیدى، 1410ق، ج 8، ص336) همراه با التیام‌بخشى، انس، دوستی، هم‌بستگی و مهرورزی با دیگران است؛ چنان‌که به جمع کردن امور بیگانه از هم و یا ایجاد احساس هم‌بستگی و پیوند میان دو قشر و گروه متفاوت نیز اطلاق می‌شود

این واژه درباره کسى یا چیزى که مورد محبت و الفت قرار گیرد نیز به‌کار مى رود. برخی با اشاره به همین معنا به این آیه تمسک می‌جویند: «إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ.» (آل‌عمران: 106)

بنابراین، «تألیف» در اصل به‌معنای انس، و پیوند معنوی و روحی روانی و عاطفی است که بین انسان‌ها به وجود می‌آید. در آیات 103 آل عمران و 63 انفال، تألیف به همین معنا به کار رفته است

«قلوب» جمع قلب، به‌معنای دگرگون ساختن و وارونه نمودن است. قلب در لغت به‌معنای دل(مهیار، 1410ق، ص705) یا قطعه‌ای گوشت از بدن نیز معنا شده است.(فراهیدى، 1410ق، ج 5، ص170) گاهی از «قلب انسان»، مسائل متعلق به آن، مانند روح، علم، شجاعت، خرد و دیگر صفات نفسانی انسان نیز اراده می‌شود.(راغب اصفهانى، 1412ق، ص681) در اصطلاح عامیانه و طبی، عضوی کوچک از بدن که عمل تلمبه خون را بر عهده دارد، شناخته می‌شود. مردم هنگام اظهار محبت یا احساس غم و شادی به آن اشاره می‌کنند.(محمدی ری‌شهری، 1370، ص207)

قلب در اصطلاح قرآنی، به چند معنا به‌کار رفته است. 1 عقل؛ امام کاظم(ع) با اشاره به آیه 37 سوره طلاق، به هشام‌بن‌حکم توضیح می‌دهد که مراد از قلب در این آیه، عقل و خرد است؛ (کلینی، 1413ق، ص64) 2 روح و نفس انسانی؛(طباطبائی، 1374، ج2، ص224؛ مصباح یزدی، 1378، ص264) مانند این آیه: «نزل به الرّوح الامین علی قلبک.»(شعراء: 194) از‌این‌رو گفته‌اند که پیامبر(ص) با روح خود وحی را دریافت و به آن شناخت پیدا کرد.(طباطبائی، 1374، ج15، ص482–483؛ محمدی ری‌شهری، 1370، ص207–221)

معنای موردنظر از قلب در بحث تألیف قلوب نیز همین معنای روح است. شاهد این سخن نیز روایتی است که در آن، سخن از اقبال و ادبار دل‌ها مطرح است.(ر.ک: طریحى، 1416ق) قلب به‌معنای روح، کانون میل و رغبت‌ها، محبت یا نفرت‌ها، و مرکز احساسات و عواطف است

نتیجه: «تألیف قلوب» عنوانی مرکب و برگرفته از کاربرد قرآنی «مؤلفه قلوبهم»، به‌معنای «تألیف‌شوندگان به نیکی است.»(طریحى، 1416ق، ج5، ص26) این ترکیب دارای مفهوم اصطلاحی با کاربرد فقهی است که برگرفته از آیه 60 سوره توبه و یادآور حکم شرعی به نام «سهم مؤلفه قلوبهم» در باب زکات است. «مؤلفه قلوب» عنوانی است برای گروهی از انسان‌ها که یک صنف از اصناف هشت‌گانه مستحقان زکات‌اند که با هدف جلب و جذب آنان به‌سوی اسلام یا دفع خطرشان، با استفاده از این سهم از زکات مورد حمایت مالی مسلمانان و حاکم اسلامی قرار می‌گیرند

2 وجوه نسخ و عدم نسخ حکم تألیف قلوب

در بدو ورود، نیازمند اشاره‌ای هرچند گذرا به بحث مهم مقدماتی خواهیم بود و آن اینکه سرنوشت فعلی «سهم تألیف‌شوندگان» به‌لحاظ نسخ یا بقای آن پس از عصر نبوی، از دیدگاه فقهای خاصه و عامه در چه وضعیتی است

1-2 دیدگاه فقهای امامیه

بیشتر فقهای امامیه بر این باورند که حکم تألیف قلوب نسخ نشده و پس از پیامبر(ص) نیز باقی است. یکی از مهم‌ترین ادله ایشان بر عدم نسخ نیز عدم دلیل بر نسخ است، آنان هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای ندارند؛ بلکه صرفاً به برخی حدس و گمان‌ها یا توجیهات شخصی از برخی رویدادها و عملکردهای دوران پس از رحلت پیامبر(ص) روی آورده‌اند که نمی‌توان برای اثبات نسخ یک حکم منصوص قرآنی به چنین توجیهاتی اعتماد کرد

علّامه حلی(ره) با اشاره به دیدگاه مخالف ـ که حنفی‌ها هستند ـ آورده است که آنها به این دو دلیل تمسک جسته‌اند: «1 لظهور الإسلام وقوّه شوکته؛ 2 ولانّ الصحابه لم یعطوا شیئاً من ذلک بعد الرسول(ص).»(حلى، 1412ق، ج 8، ص342) قائلین قول به بقای این حکم که طرف مقابل ابی‌حنیفه‌اند نیز به دو دلیل دیگر تمسک جسته‌اند: 1 اقتدا به سیره پیامبر(ص)؛ 2 استشهاد به سیره صحابه؛ مانند «ابی‌بکر» که به «عدی‌بن‌حاتم» سی نفر شتر از زکات شتران خودش را برگرداند و از باب تألیف به ایشان داد.(حلى، 1412ق، ج 8، ص342)

پاسخ‌های فقهای شیعه به توجیهات ابوحنیفه و هوادارانش نیز قابل توجه است؛ از جمله اینکه گفته‌اند: برخلاف تصور ابوحنیفه، اسباب تألیف هنوز باقی است و تاهنگامی که سبب باقی باشد، مسبب که حکم است نیز دوام می‌یابد. «وقال فقهاء الشیعه أنه باق ما دام على وجه الارض غیر مسلم و مناوئ للإسلام، إذ محال ان یسقط المسبب مع بقاء سببه، و یرتفع المعلول مع وجود علته.»(مغنیه، 1421ق، ج 2، ص82) از این‌رو، بسیاری از فقهای معاصر امامیه در کتب فتوایی‌شان، به صراحت بر بقا و دوام این حکم در این زمان و عدم سقوط آن، حکم کرده‌اند؛ مانند امام خمینی(ره) که فرموده‌اند: «الرابع- المؤلفه قلوبهم؛ وهم کفار الذین یراد ألفتهم إلى الجهاد أو الإسلام، والمسلمون الذین عقائدهم ضعیفه؛ فیعطون لتألیف قلوبهم. والظاهر عدم سقوطه فی هذا الزمان.» (موسوى خمینى، بی‌تا، ص336)

البته از برخی ظواهر کلمات عده‌ای از فقهای شیعه، مانند شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه، و شیخ طوسی در المبسوط، نیز استفاده می‌شود که به سقوط این حکم پس از پیامبر(ص) گرایش داشته‌اند. شیخ صدوق می‌فرماید: «وَسَهْمُ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ سَاقِطٌ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)»؛ (صدوق، 1413ق، ج 2، ص6) ولی این احتمال وجود دارد که شاید منظور ایشان از سقوط این سهم پس از پیامبر(ص)، به‌معنای فراهم نبودن شرایط و فقدان زمینه انجام و اجرای این حکم است که بیشتر، از نبود اجرا‌کننده این حکم یا مبسوط‌الید نبودن کسانی که شایستگی اجرای این حکم را داشته باشند، ناشی می‌شود؛ نه آنکه اصولاً اصل حکم نسخ شده باشد!

طبرسی(ره) در مجمع‌البیان پس از بیان اختلاف دیدگاه‌ها بر سر بقا و عدم بقای این حکم پس از پیامبرr، می‌فرماید: حدیثی از امام باقر(ع) دال بر بقا می‌باشد؛ جز‌آنکه مشروط شده است به اینکه امام عادل وجود داشته باشد تا با این سهم، تألف بجوید. (طبرسى، 1372، ج 5، ص65؛ بحرانی، 1405ق، ج 12، ص179)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (ص) با word دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (ص) با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (ص) با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (ص) با word :

وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (ص)

از مسائلى که قرآن به آن اهمیت خاصى داده است، وظیفه جامعه اسلامى نسبت به پیامبر گرامى است، ما در این بخش به وظائف دهگانه‏اى که قرآن از آنها یاد مى‏کند، اشاره مى‏نمائیم و تشریح خصوصیات این وظائف از قلمرو بحث ما بیرون است .
1- اطاعت از پیامبر (ص)

پیامبر گرامى را از آن نظر که وحى الهى را از مقام ربوبى دریافت مى‏کند، نبى (آگاه از اخبار غیبى) و از آن نظر که مأمور به ابلاغ پیامى از جانب خدا به مردم است، رسول مى‏نامند، پیامبر در این دو مقام، فاقد امر و نهى و اطاعت و عصیان است و وظیفه‏اى جز پیام‏گیرى و پیام رسانى ندارد و لذا قرآن درباره او مى‏فرماید:

«ما على الرسول الا البلاغ و الله یعلم ما تبدون و ما تکتمون (مائده /99): براى رسول وظیفه‏اى جز ابلاغ نیست و خدا از آنچه که آشکار مى‏سازید و یا پنهان مى‏دارید، آگاه است».

اگر قرآن در قلمرو رسالت، براى رسول حق اطاعت قائل مى‏شود و مى‏فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله (نساء /64): هیچ رسولى را اعزام نکردیم مگر اینکه به فرمان خدا، از او اطاعت شود»، مقصود اطاعت طریقى است نه موضوعى، یعنى به پیامهاى او گوش فرا دهند و به گفته‏هاى او مانند انجام نماز و پرداخت زکات جامعه عمل بپوشانند، انجام چنین وظائفى در حقیقت، اطاعت فرمان خدا است، نه اطاعت پیامبر، هر چند به صورت ظاهر اطاعت پیامبر نیز به شمار مى‏رود و قرآن ماهیت این نوع اطاعتها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان مى‏کند و مى‏فرماید: «من یطع الرسول فقد اطاع الله (نساء /80): هر کس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است».

بنابراین، در بعضى از موارد که قرآن براى رسول به عنوان رسالت حق اطاعت قائل شده است، اطاعت حقیقى او نیست، بلکه اطاعت خدا است و به گونه‏اى به او نیز نسبت داده مى‏شود از این جهت قرآن شخصیت رسول را از «مقام رسالت» چنین ترسیم مى‏کند:
«انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر (غاشیه /1-22): یادآورى کن تو تذکر دهنده‏اى، نه مسلط بر آنها».

در قلمرو اطاعت: در حالى که رسول گرامى یادآور و آموزنده و پیام رسانى بیش نیست، گاهى از جانب خدا داراى مقام امامت شده و «مفترض الطاعه» مى‏گردد که با توجه به آن، خود شخصاً داراى مقام امر و نهى مى‏شود.

در این قلمرو، پیامبر فقط گزارشگر وحى، و پیام رسان الهى نیست، بلکه رئیس دولت اسلامى است که براى تنظیم امور امت، باید به نصب و عزل فرماندهان و قاضیان و اعزام سپاه و عقد معاهدات بپردازد.

رسول گرامى آنگاه حقیقتاً داراى امر و نهى مى‏گردد که از طرف خدا به عنوان زمامدار مسلمانان، قاضى و داور آنان، و مدیر کلیه شؤون اجتماعى و سیاسى واقتصادى و دینى معرفى گردد؛ در این هنگام است که او علاوه بر اطاعت طریقى، داراى حق اطاعت موضوعى مى‏گردد که فرمانبر از دستورات او مایه پاداش، و نافرمانى موجب کیفر مى‏گردد.

قرآن روى اطاعت پیامبر در موارد زیادى تکیه مى‏کند و بر مفسر محقق لازم است میان دو نوع اطاعت (طریقى و موضوعى) فرق بگذارد و آیات را بر دو نوع تقسیم کند.

الف: گروهى که بر اطاعت رسول فرمان مى‏دهند و قرائن گواهى مى‏دهد که مقصود از اطاعت او، همان انجام دستورات الهى است که او تبلیغ مى‏کند، مانند انجام فرائض و دورى از محرمات در این صورت اطاعت رسول راهى است براى اطاعت خدا،و خود رسول در حقیقت، اطاعت و عصیانى ندارد.
ب: گروهى که او را به عنوان «اولى الامر» و فرمانده وقاضى و داور معرفى مى‏کند و دست او را در تنظیم امور اجتماع باز نهاده و به او حق امر و نهى مى‏دهد در چنین مواردى، اطاعت او خود، موضوعیت پیدا مى‏کند و داراى احکام و خصائص مى‏گردد.

آیات مربوط به بخش نخست به خاطر کثرت، نیاز به بیان ندارد، مهم آیات مربوط به بخش دوم است که برخى را یادآور مى‏شویم:
1- «اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم (نساء /59) : خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت کنید».
شکى نیست که رسول در آیه، خود از افراد «اولى الامرمنکم» مى‏باشد و به خاطر احترام بیشتر از وى، جداگانه از او نام برده شده، و (اولى الامر» زمامداران واقعى جامعه اسلامى هستند که از جانب خدا به این مقام نائل شده‏اند و به خاطر داشتن چنین مقامى، داراى امر و نهى واقعى بوده و براى خود اطاعت و عصیانى دارند.

2- «فلا و ربک لا یومنون حتى یحکموک فیما شجربینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیماً (نساء /65): چنین نیست، سوگند به پروردگار تو، مؤمن نخواهند بود مگر این که تو را در اختلافهاى خود داور قرار دهند آنگاه از داورى تو در دل، احساس ناراحتى نکنند و کاملاً تسلیم گردند».
در این مورد رسول خدا به صورت قاضى و داورى، تجلى نموده و براى حفظ نظام داراى مقام امر و نهى خواهد بود و اگر مطاع نباشد و دستورهاى او اجراء نگردد، داورى مختل، و هرج مرج بر جامعه حاکم مى‏گردد.

3- «فلیحذر الذّین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او یصیبهم عذاب الیم (نور /63): آنان که با فرمان پیامبر مخالفت مى‏ورزند از آن بترسند که فتنه و یا عذاب دردناکى دامنگیر آنان گردد».
جمله «عن امره» حاکى از آن است که پیامبر در این چشم انداز گذشته بر مقام تبلیغ و تبیین شریعت، امر و فرمان دارد که مخالفت آن، داراى واکنش سختى است .

مؤید مطلب، این است که آیه مربوط به مسأله جهاد و حضور در میدان نبرد است در این شرائط پیامبر، مبلغ احکام نیست، بلکه فرمانده «واجب الطاعه» است که باید دستورهاى او مو به مو مورد اجرا قرار گیرد.

4- «انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا مع على امر جامعه لم یذهبوا حتى یستا ذنوه ان الذّین یستا ذنوک اولئک الذین یؤمنون بالله و رسوله فاذا استاذنوک لبعض شانهم فأذن لمن شئت منهم و استغفرلهم الله ان الله غفور رحیم» (نور /62).
«مؤمنان واقعى کسانى هستند که به خدا و رسول ایمان دارند واگر در امر مهمى با او باشند بدون اذن او به جایى نمى‏روند. آنان که از تو اذن مى‏گیرند آنها کسانى هستند که به خدا و رسول او ایمان آورده‏اند در این صورت هرگاه برخى ازآنان براى کارهاى خود اجازه بگیرند، به آن کس که بخواهى اذن بده و براى آنان طلب آمرزش کن، خدا بخشاینده و رحیم است».

الزام به استجازه به هنگام ترک میدان نبرد و یا به هنگام ترک مجلس که براى مشورت درباره امر مهمى برگزار شده، نشانه مقام و منصب خطیر رسول گرامى است که حرکات و سکنات افراد باید زیر نظر او صورت پذیرد.
5- «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم (احزاب /6): پیامبر به مؤمنان از خود آنان اولى است» این نوع اولویت که در هیچ تشریعى در جهان نظیر آن دیده نشده است، از جانب «مالک النفوس» به پیامبر افاضه شده که از آن در مصالح جامعه اسلامى بهره بگیرد، و افراد به فرمانهاى او گوش فرا دهند و خواست او را بر خواست خود مقدم بدارند و مفاد این آیه در همین سوره به صورت روشن نیز وارد شده چنانکه مى‏فرماید:
6- «و ما کان لمؤمن ولا مومنه اذا قضى الله و رسوله امر ان یکون لهم الخیره من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبیناً» (احزاب /36).
«بر هیچ مرد و زن مؤمن آنگاه که خدا و پیامبر او در موردى فرمان دادند هیچ نوع اختیارى درکارشان نیست هر کس که خدا و رسول او را مخالفت کند، آشکارا گمراه شده است».

دادن چنین قدرت و موقعیتى بر پیامبر نشانه دعوت به حکومت فردى و استبدادى شخص نیست زیرا اگر پیامبر خدا یک فرد عادى بود، طبعاً دادن چنین قدرتى به او، جز استبداد و حکومت فرد بر جمع چیز دیگرى نبود، در حالى که او چنین نیست او یک فرد وارسته از هر نوع خودخواهى است که جز رضاى خدا خواهان چیزى نیست، او در رفتار و گفتار خود، به وسیله «روح القدس» تأیید شده و از هر لغزشى مصون مى‏باشد در این صورت امر و فرمان او مظهر فرمان خداست که از زبان او به مردم ابلاغ مى‏گردد.

به خاطر چنین عصمت و مصونیتى است که خدا در دو آیه زیر، هر نوع پیشدستى را بر او تحریم مى‏کند و مى‏فرماید:
7-«یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدى الله و رسوله و اتّقوا الله ان الله سمیع علیم (حجرات /1) اى افراد با ایمان بر خدا و رسول او پیشى نگیرید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید خدا شنوا و دانا است».

8- «و اعلموا ان فیکم رسول الله لویطیعکم فى کثیر من الامر لعنِتّم (حجرات /7): بدانید در میان شما است پیامبر خدا اگر در بسیارى از امور از شما پیروى کند شماها به زحمت مى‏افتید».

دلائل اطاعت پیامبر بیش از آن است که در این جا منعکس گردید، آنچه مهم است تعیین حدود اطاعت و قلمرو آن است که به گونه‏اى فشرده بیان مى‏گردد:
قلمروهاى سه گانه اطاعت: با توجه به آیاتى که در زمینه اطاعت رسول گرامى وارد شده مى‏توان قلمرو اطاعت او را در زمینه‏هاى مسائل سیاسى و قضائى و نظامى محدود ساخت.

پیامبر گرامى علاوه بر مقام تبلیغ احکام،رهبر سیاسى و مرجع قضائى و فرمانده کل قوا است و در این زمینه‏ها «نافذ القول» و مطاع مى‏باشد و ما در هر مورد، نمونه‏اى را متذکر مى‏شویم:

الف: اطاعت در قلمرو مسائل سیاسى: یکى از مسائل حساس به هنگام جنگ، اخبار جبهه‏ها و گزارشهاى مربوط به پیروزى و شکست است تصمیم‏گیرى در پخش و عدم پخش این گونه گزارشها، نیاز به تفکر و اندیشه، و رعایت مصالح عمومى دارد از این جهت قرآن شخص پیامبر را معرفى مى‏کند آنجا که مى‏فرماید:
«هنگامى که خبرى ایمنى بخش یا بیم زا (از پیروزى و شکست) به آنان برسد فوراً آن را پخش مى‏کنند و اگر آن را به پیامبر و صاحبان فرمان از آنها ارجاع کنند اهل استنباط و ریشه یاب از آنان، از حقیقت مطلب آگاه خواهند شد (و حقیقت را به آنان بازگو خواهند کرد) اگر کرم و رحمت او نبود همگى جز گروه کمى از شیطان پیروى مى‏کردند».(نساء /83).

پخش بى موقع خبر پیروزى چه بسا مایه غرور مى‏گردد، همچنانکه اشاعه خبر شکست موجب تضعیف روحیه‏ها مى‏گردد و لذا وظیفه مسلمانان جز این نیست که اخبار رسیده را در اختیار پیامبر گرامى و صاحبان فرمان از خود (که به فرمان پیامبر داراى مقاماتى شده‏اند) بگذارند تا آنان پس از ریشه‏یابى و تحقیق، دیگر مسلمانان را از حقیقت امر آگاه سازند، البته این آیه مربوط به رهبرى سیاسى پیامبرگرامى است و اگر از «اولى الامر» نام مى‏برد منافاتى با رهبرى سیاسى رسول خدا ندارد زیرا «اولوالامر» به فرمان او «صاحبان فرمان» و «پیشوایان مردم» مى‏گردند بالأخص که از نظر روایات، مقصود از آن «پیشوایان معصوم» است که پس از پیامبر گرامى مرجع سیاسى مى‏باشند.

ب: اطاعت در قلمرو مسائل قضائى: اگر پیامبر به حکم این آیه یگانه رهبر سیاسى است به حکم آیات دیگر، یگانه مرجع قضائى نیز مى‏باشدو داورى داوران دیگر به فرمان و نصب او رسمیت پیدا مى‏کرد و چنانکه مى‏فرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم فان تنازعتم فى شى‏ء فردوه الى الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذلک خیر و احسن تاویلاً» (نساء /59).

«اى افراد با ایمان خدا را اطاعت کنید و پیامبر خدا و صاحبان فرمان از خود را اطاعت نمائید اگر در چیزى نزاع کردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این براى شما بهتر است و عاقبت و پایان نیکویى دارد».
اگر این آیه دستور مى‏دهد که مشکلات قضائى را به خدا و رسول او باز گردانیم مقصود از ارجاع به خدا ارجاع به نماینده او است.
به خاطر همین اصل که پیامبر یگانه مرجع قضایى مسلمانان است، خدا گروهى را که با وجود پیامبر، به حکام باطل مراجعه مى‏کردند، سخت نکوهش مى‏کند و مى‏فرماید:

«آیا ندیدى کسانى را که مدعى ایمان به آنچه که بر تو و بر پیشینیان از تو نازل شده است، مى‏باشند، و مى‏خواهند مظاهر طغیان (حکام باطل) را به داورى بطلبند و شیطان مى‏خواهد آنها را شدیداً گمراه کند».(نساء /60).

مراجعه به طاغوت، دام شیطانى است که مى‏خواهد انسانها را از راه راست (داورى پیامبر معصوم) به بیراهه ببرد.
این آیات، پیامبر را یگانه رهبر سیاسى و مرجع قضائى معرفى مى‏کند و مسلمانان را موظف مى‏دارد که حتماً به او مراجعه کنند و از مراجعه به غیر که همگى مظاهر طاغوت و حکام باطل و خودکامه‏اند، خود دارى نمایند و فرمانهاى او را محترم بشمارند.

ج: اطاعت در قلمرو مسائل نظامى: قرآن پیامبر را یگانه مرجع نظامى مى‏داند به اندازه‏اى که جزئى‏ترین مسائل نظامى باید با اجازه او صورت پذیرد مانند ترک میدان جنگ که باید به اذن او باشد و اگر اذن او نباشد، باید حضور خود را در میدان بر همه چیز مقدم بدارند چنانکه مى‏فرماید:
«انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا معه على امر جامع لم یذهبوا حتى یستا ذنوه» (نور /62).

«افراد با ایمان کسانى هستند که به خدا و پیامبر او ایمان آورده‏اند آنگاه که در کارى که اجتماع در آن لازم است بدون اجازه او به جایى نمى‏روند».
لفظ «امرجامع» به معنى کار مهمى است که اجتماع مردم در آن لازم است و مصداق واضح آن مسأله جهاد با دشمن و مبارزه با او است و شأن نزول آیه همین معنى را تأیید مى‏کند.

اگرپیامبر در این آیات، یگانه رهبر و مرجع در امور سیاسى و قضائى و نظامى معرفى شده به خاطر حفظ مصالح جامعه است که باید تمام تشکیلات در نقطه‏اى متمرکز شده و مدیریت‏هاى رده‏هاى گوناگون به مدیریت واحد باز گردد و یک فکر و اندیشه بر تمام تشکیلات سایه افکند.
به خاطر همین مقام نظامى است که خدا اجازه نمى‏دهد (آنگاه که پیامبر مردم را به جهاد دعوت مى‏کند) اهل مدینه و بادیه نشینان آنها، از پیامبر تخلف جویند و براى حفظ جان خود از جان او چشم بپوشند چنانکه مى‏فرماید:

«ما کان لا هل المدینه و من حولهم من الاعراب ان یتخلفوا عن رسول الله و لا یرغبوا بانفسهم عن نفسه» (توبه /120).
«هرگز بر اهل مدینه و بادیه نشینان اطراف آن روا نیست که از پیامبر خدا تخلف جویند و براى حفظ جان خود، از او اعراض نمایند».
این آیات که نمونه آنها در قرآن فراوان است ایجاب مى‏کند که مسلمانان وظیفه دارند که در مسائل سیاسى و قضائى نظامى و; به او مراجعه کنند و از سخنان او تخلف و تخطى ننمایند و در حقیقت قلمرو لزم اطاعت را روشن مى‏سازند.
2- احترام پیامبر (ص)

تکریم بزرگان و ارج نهادن بر شخصیت‏هاى الهى با اعتقاد به عبودیت و بندگى آنها، تعظیم خداى سبحان است، احترام آنان نه تنها از این نظر است که انسان‏هاى کاملى بودند که راه سعادت را به روى انسان‏ها گشودند، بلکه در بزرگداشت آنها، انگیزه دیگرى در کار است که عارفان را به احترام و تعظیم آنها وا مى‏دارد و آن، ارتباط محکم و پیوند استوار آنها با خدا است که آنى با او به مخالفت برنخاسته و پیوسته مجریان فرمانهاى خدا و پویندگان راه کوى او بودند.
روى این اساس هر نوع تکریم و تعظیمى که از اعتقاد به قداست و طهارت آنها از گناه، و اخلاص و عشق آنان به کسب رضاى حق، و فداکارى و جانبازى آنان در گسترش آیین او، مایه بگیرد، در حقیقت تعظیم خدا و عشق به او است و اگر آنان را دوست مى‏داریم و احترام مى‏گذاریم از این نظر است که آنان خدا را دوست داشته و به او عشق مى‏ورزیدند، و خدا نیز آنها را دوست مى‏داشت.

قرآن این حقیقت عرفانى را در آیه‏اى بازگو مى‏کند و مى‏فرماید:
«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله و یغفرلکم ذنوبکم و الله غفور رحیم» (آل عمران /31).
«اگر خدا را دوست مى‏دارید از من پیروى کنید (در این موقع) خدا شما را دوست مى‏دارد و گناهان شما را مى‏بخشد و خدا بخشایشگر و رحیم است».
در این آیه مهر به خدا علت پیروى از پیامبر گرامى (ص) معرفى گردیده به گونه‏اى که گواه مدعیان دوستداران خدا، پیروى از رسول گرامى اعلام شده است، و نکته آن همان است که یادآورى شد که هر نوع گرایش به پیامبران از نظر گفتار و رفتار و اظهار مهر و مودت به شخص و مقام آنان، در حقیقت اظهار علاقه به مقام ربوبى است و همگى از یک عشق ریشه‏دار به خدا سرچشمه مى‏گیرد.

آیین وهابیت که براسا هدم شخصیت‏ها و نادیده گرفتن مقامات اولیاى الهى سرچشمه مى‏گیرد، ابراز علاقه را به اولیاء الهى پس از فوت، یک نوع شرک و عبادت اولیاء و احیاناً بدعت و یک نوع عمل نو ظهور تلقى مى‏کند، در حالى که سراسر قرآن مملو از احترام به شخصیت اولیاء و انسانهاى الهى است که سراپا اخلاص و طهارت و قداست بودند و ما در اینجا بخشى از آیات الهى را وارد بحث مى‏نمائیم که از دیگداه یک وهابى (با مقایسهائى که در دست دارد)، دعوت به شرک، و از دیدگاه یک موحد واقعى دعوت به خود توحید است:

در تکریم پیامبر گرامى همین بس که قرآن یک رشته از افعال خدا را در عین انتساب به خود، به رسول گرامى نیز نسبت داده واز هر دو با هم یک جا نام مى‏برد و مى‏فرماید:
«ولو انهم رضوا ما اتیهم الله و رسوله و قالوا حسبنا الله سیوتینا الله من فضله و رسوله انا الى الله راغبون» (توبه /59).
«اگر آنان به آنچه که خدا و پیامبر او داده راضى گردند و بگویند خدا ما را کافى است، خدا از کرمش و پیامبر او به ما مى‏دهند ما به سوى خدا توجه داریم».
در حالى که شعار هر مسلمان همان طورى که در آیه یاد شده وارد شده است، جمله «حسبنا الله» است مع الوصف در همین آیه، خدا به اندازه‏اى به پیامبر خود احترام مى‏گذارد که نام او را در کنار نام خود آورده و فعل واحد را به هر دو نسبت مى‏دهد و مى‏فرماید:
1- «سیوتینا الله من فضله و رسوله».

2- «ما اتیهم الله و رسوله».
عین همین مطلب در آیه یاد شده در زیر نیز منعکس است:
«یحلفون بالله لکم لیرضوکم و الله و رسوله احق ان یرضوه ان کانوا مؤمنین» (توبه /62):
سوگند یاد مى‏کنند که شماها را راضى سازند که خدا و پیامبر او شایسته‏ترند که آنان را راضى سازند».
جمله «والله و رسول احق ان یرضوه» آن چنان عظمت رسول گرامى (ص) را ترسیم مى‏کند که رضایت او را در کنار رضایت خدا قرار مى‏دهد .
2- «و ما نقموا الا ان اغنیهم الله و رسوله من فضله (توبه /74): آنان فقط از این انتقام مى‏گیرند که خدا و پیامبر او (آنها را) از کرمش بى نیاز ساخته‏اند».
چه احترامى بالاتر از این که «اغناء» و «بى نیاز کردن» که فعل خدا است، به پیامبر خود نیز نسبت مى‏دهد و او را نیز مایه بى نیاز شدن مردم معرفى کرده و مى‏فرماید:

«ان اغنیهم الله و رسوله»
شما اگر نزد وهابیها بگوئید: بحمدالله خدا و پیامبر او ما را بى نیاز ساختند! فوراً شما رامتهم به شرک کرده و مى‏گویند تو مشرکى زیرا کار خدا را به غیر او نسبت دادى ولى غافل ازآنند که قرآن مى‏فرماید: «ان اغنیهم الله و رسوله».

این نوع از نسبتها در عین واقعیت و صحت، یک نوع ارج گذارى بر پیامبر (ص) است .
4- «و سیرى الله عملکم و رسوله ثم تردون الى عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون» (توبه /94).
«خدا و رسول او اعمال شما را مى‏بینند و سپس به سوى کسى که از آشکار و پنهان آگاه است باز گردانیده مى‏شود و از آنچه انجام مى‏دهید شما را با خبر مى‏کند».

5- «و لما را المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما و عدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ایماناً و تسلیماً» (احزاب /22).
«آنگاه که افراد، «احزاب» را دیدند گفتند که این همان است که خدا و پیامبر او به ما وعده داده، خدا و پیامبر او راست گفته‏اند و این کار (تلاقى با احزاب) جز ایمان و تسلیم، چیزى بر آنها نیفزود».

این آیات در عین حقیقت و درست بودن نشانه عظمت و قداست رسول خدا است، و بیانگر آن است که شایسته است که فعل واحدى به هر دو (خدا و رسول) نسبت داده شود، هر چند نسبت آن به خدا، به صورت استقلالى و به پیامبر او به صورت اکتسابى و وابستگى است.
شیوه معاشرت بیانگر پایه ایمان است: اگر قرآن به تکریم و تعظیم پیامبر دعوت مى‏کند، به خاطر این است که شیوه معاشرت فردى با فرد دیگر نشانه پایه عقیده و ایمان او به عظمت و موقعیت طرف است .

درست است که پیامبر گرامى در زندگى زاده و وارسته بود، و از تظاهر به مناصب سیاسى و قضائى و نظامى خوددارى مى‏کرد و با یاران خود «حلقه وار» بدون اینکه مجلس صدر و ذیل پیدا کند، مى‏نشست، ولى این کار نباید سبب شود که مسلمانان در معاشرت خود،موقعیت او را نادیده بگیرند، و آداب و مراسم شایسته به مقام پیامبر را رعایت نکنند.
آیات وارد در مورد احترام پیامبر، بر دو گروهند:
1- آیاتى که به طور کلى دستور احترام مى‏دهد.

2- آیاتى که انگشت روى موارد جزئى مى‏گذارد و نمونه‏هائى را ارائه مى‏کند ما در این بخش از هر دو قسمت آیاتى را متذکر مى‏شویم:
الف: دعوت به تکریم و احترام
قرآن در آیاتى جامعه اسلامى را به تکریم و بزرگداشت پیامبر دعوت مى‏کند و مى‏فرماید: «انا ارسلنا شاهداً و مبشراً و نذیراً لتومنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکره و اصیلاً» (فتح /8-9).
ما تو را اى پیامبر! گواه و بشارت دهند و بیم دهنده فرستادیم تا به خدا و رسول او ایمان بیاورید و اورا کمک و احترام کنید و او (خدا) را صبح و عصر تسبیح بگوئید».

در آیه یاد شده قبل از جمله‏هاى «و تعزروه و;» جمله «لتومنوا بالله و رسوله» وارد شده است اکنون باید دید مرجع ضمائر «و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکره و اصیلاً» چیست؟
هرگاه بگوئیم هر سه ضمیر به لفظ «الله» بر مى‏گردد، در این صورت احکام وارده در آیه مربوط به خدا بوده و از قلمرو بحث ما خارج خواهد بود.
ولى اگر بگوئیم دو ضمیر نخست در جمله‏هاى (تعزروه و توقروه) مربوط به «رسول» است و ضمیر سوم در جمله «وتسبحوه» مربوط به خدا است، طبعا دو حکم نخست (نصرت پیامبر و تکریم او) وظیفه اسلامى هر مسلمانى نسبت به پیامبر خواهد بود.

از این جهت برخى از «قراء» پس از جمله «توقروه» وقف را لازم دانسته تا احکام مربوط به پیامبر، با حکم مربوط به خدا، به هم آمیخته نشود.
البته در متن آیه گواهى بر تعیین یکى از دو احتمال وجود ندارد اما با توجه به این کار آیه دیگر لفظ «عزروه» را درباره وظیفه مؤمنان نسبت به پیامبر به کار برده است مى‏توان گفت که احتمال دوم بر احتمال نخست برترى دارد چنانکه مى‏فرماید:

«فالذین آمنوا به عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون» (اعراف /157)
«آنانکه به او ایمان آورده و او را گرامى داشته و یارى نموده‏اند و از نوریکه همراه او نازل شده پیروى نموده‏اند آنان رستگارانند».
و نیز درباره مطلق پیامبران مى‏فرماید:

«و امنتم برسلى و عزر توهم و اقرضتم الله قرضاً حسناً» (مائده /12).
«به پیامبران من ایمان آوردید و آنان را یارى نمودید و خدا را وام نیکو داده‏اید؟».
در این آیه نیز خود مؤمنان را به «احترام» پیامبران دعوت مى‏کند.
ب: متانت در سخن گفتن‏

در این مورد به آیاتى که در سوره «حجرات» وارد شده است، اکتفاء مى‏ورزیم:
«یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصوتکم فوق صوت النبى ولا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون»(حجرات /2).
«اى افراد با ایمان! صداى خود را بلندتر از صداى پیامبر نکنید و با او بلند سخن نگوئید (فریاد نزنید) همانطور که با یکدیگر بلند سخن مى‏گوئید، تا مبادا پاداش عمل شما بدون توجه از بین برود».

2- «ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الدین امتحن الله قلوبهم للتفوى لهم مغفره و اجرعظیم» (حجرات /3).
«آنهائى که از صداى خویش در (محضر پیامبر) مى‏کاهند، کسانى هستند که خداوند دلهاى آنان را براى پرهیزگارى آزموده است براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است».

3- «ان الذین ینادونک من و راء الحجرات اکثرهم لا یعقلون» (حجرات /4)
«آنان که تو را از بیرون اطاق بلند صدا مى‏زنند بیشترشان نمى‏فهمند».
4- «ولو انهم صبروا حتى تخرج الیهم لکان خیراً لهم و الله غفور رحیم».(حجرات /5).
«اگر آنان صبر مى‏کردند تا خود بیرون آئى براى آنها بهتر بود، خداوند آمرزنده و مهربان است».
جامعه خشن: پیامبر که داراى روح لطیف و فردى آزاده بود، گرفتار افرادى شده بود که از بسیارى از مزایاى اخلاقى دور بودند و با شخصیتى مانند رسول اکرم طورى سخن مى‏گفتند که گوئى با یک فرد چوپان سخن مى‏گویند.

در سال نهم هجرت که آن را «عام الوفود» مى‏نامند، هیئت و دسته‏هاى مختلفى از قبائل اطراف براى تشرف به اسلام به مدینه مى‏آمدند، و وقت و بى وقت پشت در اطاق پیامبر که با مسجد چندان فاصله نداشت مى‏ایستادند، فریاد مى‏کشیدند که «یا محمد اخرج: اى محمد ازاطاق بیرون بیا!» 1 این کار علاوه بر این که استراحت رسول خدا را بهم مى‏زد یک نوع بى احترامى به شخصیتى مانند پیامبر (ص) بود و لذا قرآن در آیه چهارم این سوره این گونه افراد را کم فهم و بى خرد شمرده است .


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

توجه : این پروژه به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 دانلود پاورپوینت بایوس چیست ؟ با word دارای 20 اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در Power Point می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل پاور پوینت دانلود پاورپوینت بایوس چیست ؟ با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است


لطفا به نکات زیر در هنگام خرید

دانلوددانلود پاورپوینت بایوس چیست ؟ با word

توجه فرمایید.

1-در این مطلب، متن اسلاید های اولیه 

دانلوددانلود پاورپوینت بایوس چیست ؟ با word

قرار داده شده است

2-به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در پاورپوینت وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید

3-پس از پرداخت هزینه ، حداکثر طی 12 ساعت پاورپوینت خرید شده ، به ادرس ایمیل شما ارسال خواهد شد

4-در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل اسلاید ها میباشد ودر فایل اصلی این پاورپوینت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

5-در صورتی که اسلاید ها داری جدول و یا عکس باشند در متون زیر قرار داده نشده است


بخشی از متن دانلود پاورپوینت بایوس چیست ؟ با word :

اسلاید 1 :

اگر هنگام روشن نمودن رایانه به نوشته های روی صفحه نمایش دقت کرده باشید ، مطمئنا نام BIOS به چشمتان خورده است. بایوس برگرفته از حروف اول کلمات Basic Input Ooutput System به معنای سیستم ورودی و خروجی مقدماتی است. در واقع یکی از متداولترین موارد کاربرد حافظه های Flash ، استفاده از آنان در بایوس است . بایوس این اطمینان را به عناصر سخت افزاری نظیر : تراشه ها ، هارد یسک ، پورت ها ، پردازنده و ; خواهد داد که بدرستی عملیات خود را در کنار یکدیگر انجام دهند.

اسلاید 2 :

هر کامپیوتر ( شخصی ، دستی ) دارای یک ریزپردازنده بعنوان واحد پردازشگر مرکزی است . ریزپردازنده یک المان سخت افزاری است .بمنظور الزام پردازنده برای انجام یک عملیات خاص، می بایست مجموعه ای از دستورالعمل ها که نرم افزار نامیده می شوند نوشته شده و در اختیار پردازنده قرار گیرد. از دو نوع نرم افزار استفاده می گردد :

اسلاید 3 :

– سیستم عامل : سیستم عامل مجموعه ای از خدمات مورد نیاز برای اجرای یک برنامه را فراهم می نماید. ویندوز 98 ، 2000 و یا لینوکس نمونه هائی از سیستم های عامل می باشند.

– برنامه های کاربردی : برنامه های کاربردی نرم افزارهائی هستند که بمنظور تامین خواسته های خاصی طراحی و در اختیار کاربران گذاشته می شوند. برنامه هائی نظیر : Word ، Excel و ; نمونه هائی از این نوع نرم افزارها می باشند.

BIOS در حقیقت نوع سومی از نرم افزارها بوده که کامپیوتر بمنظور عملکرد صحیح خود به آن نیاز خواهد داشت.

اسلاید 4 :

وظیفه بایوس

بایوس چند وظیفه متفاوت دارد که مهمترین آنها بارگذاری سیستم عامل است. هنگامی که شما رایانه خود را روشن می کنید و ریز پردازنده ، قصد اجرای اولین دستورالعمل ها را دارد ، این دستورالعمل ها را باید از جایی دریافت کند. اما نمی تواند آنها را مستقیما از سیستم عامل دریافت کند. زیرا سیستم عامل بر روی دیسک سخت قرار دارد و CPU نمی تواند بدون هیچ دستورالعملی به آن دسترسی پیدا کند. یکی از وظایف بایوس ارسال این دستورالعمل های مقدماتی به CPU است.

برخی از خدمات متداول که BIOS ارائه می دهد ، بشرح زیر می باشد:

– یک برنامه تست با نام POST بمنظور بررسی صحت عملکرد عناصر سخت افراری

– فعال کردن تراشه های BIOS مربوط به سایر کارت های نصب شده در سیستم نظیر : کارت گرافیک و یا کنترل کننده SCSI

– مدیریت مجموعه ای از تنظیمات در رابطه با هارد دیسک،Clock و ;

هنگامی که رایانه را روشن می کنید، بایوس کارهای زیر را به ترتیب انجام می دهد:

اسلاید 5 :

1 – بررسی CMOS برای تنظیمات سیستم. (بعد از روشن نمودن رایانه هنگامی که با فشردن کلید Del یا دکمه های دیگر وارد محیط Setup می شوید و تنظیمات اساسی سیستم را انجام می دهید این تنظیمات در CMOS که یک تراشه روی مادربرد است ذخیره می شوند.) اولین موردی را که BIOS بررسی خواهد کرد، اطلاعات ذخیره شده در یک نوع حافظه RAM با ظرفیت 64 بایت است . اطلاعات فوق بر روی تراشه ای با نام CMOS)Complementry metal oxid semiconductor) ذخیره می گردند. CMOS شامل اطلاعات جزئی در رابطه با سیستم بوده و درصورت بروز هر گونه تغییردر سیستم، اطلاعات فوق نیز تغییر خواهند کرد. BIOS از اطلاعات فوق بمنظور تغییر و جایگزینی مقادیر پیش فرض خود استفاده می نماید.

اسلاید 6 :

پیکربندی BIOS

برای تغییر دادن تنظیمات مربوطه می بایست برنامه پیکربندی CMOS فعال گردد. برای فعال کردن برنامه فوق می بایست در زمان راه اندازی سیستم کلیدهای خاصی را فعال تا زمینه استفاده از برنامه فوق فراهم گردد. در اغلب سیستم ها بمنظور فعال شدن برنامه پیکربندی کلید Esc یا Del یا F1 یا F2 یا Ctrl-Esc یا Ctrl-Alt-Esc را می بایست فعال کرد.( معمولا” در زمان راه اندازی سیستم نوع کلیدی که فشردن آن باعث فعال شدن برنامه پیکربندی می گردد، بصورت یک پیام بر روی صفحه نمایشگر نشان داده خواهد شد ) پس از فعال شدن برنامه پیکربندی با استفاده از مجموعه ای از گزینه های می توان اقدام به تغییر پارامترهای مورد نظر کرد. تنظیم تاریخ و زمان سیستم ، مشخص نمودن اولویت درایو بوت، تعریف یک رمز عبور برای سیستم ، پیکربندی درایوها ( هارد، فلاپی ، CD) و ; نمونه هائی از گزینه های موجود در این زمینه می باشند. در زمان تغییر هر یک از تنظیمات مربوطه در CMOS می بایست دقت لازم را بعمل آورد چراکه در صورتیکه عملیات فوق بدرستی انجام نگیرد اثرات منفی بر روی سیستم گذاشته و حتی در مواردی باعث اختلال در راه اندازی سیستم خواهد شد.

اسلاید 7 :

2 – بارگذاری راه اندازهای دستگاه ها و گرداننده های وقفه های سیستم ]Interrupthandlers).Interrupt handlers نوع خاصی از نرم افزار بوده که بعنوان یک مترجم بین عناصر سخت افزاری و سیستم عامل ایفای وظیفه می نماید.مثلا” زمانیکه شما کلیدی را برروی صفحه کلید فعال می نمائید، سیگنال مربوطه، برای Interrupt handler صفحه کلید ارسال شده تا از این طریق به پردازنده اعلام گردد که کدامیک از کلیدهای صفحه کلید فعال شده اند.

3- آماده سازی ثبات ها و مدیریت تغذیه (لازم به توضیح است که ثبات ها حافظه های بسیار کوچک و سریعی هستند که در داخل CPU قرار دارند و CPU به طور مستقیم به آنها دسترسی دارد)

4- انجام آزمایش خودکار سخت افزارها و نمایش تنظیمات سیستم.

5 تشخیص درایوی که سیستم می بایست از طریق آن راه اندازی Booting گردد.

6 – مقدار دهی اولیه برنامه مربوط به استقرار سیستم عامل در حافظه Bootstrap

اسلاید 8 :

اولین چیزهایی که بعد از روشن نمودن رایانه مشاهده می کنیم ناشی از اعمال بایوس است که هر یک مفاهیم خاصی دارند. مثل مقدار حافظه موجود بر روی سیستم ، مدل و نوع کارت گرافیکی و مادربرد ، سرعت CPU ، نوع دیسک سخت و;. گرداننده های وقفه ها ، قطعات نرم افزاری کوچکی هستند که مانند یک مترجم بین قطعات سخت افزاری و سیستم عامل عمل می کنند. راه اندازهای دستگاه ها نیز قطعات نرم افزاری دیگری هستند که سخت افزارهای پایه از قبیل صفحه کلید و ماوس و دیسک های سخت و فلاپی درایو را شناسایی می کنند. بعد از بارگذاری این نرم افزارها و مقداردهی اولیه به ثباتها ، بایوس به بررسی سالم بودن کارت گرافیکی می پردازد. اکثر کارتهای گرایکی یک بایوس کوچک مخصوص به خود دارند که حافظه و پردازنده روی کارت گرایکی را آماده کار می کند. در غیر این صورت معمولا در یک تراشه جداگانه روی مادربرد ، اطلاعات مربوط به راه انداز کارت گرافیکی قرار دارد که بایوس اطلاعات موجود در آن را بارگذاری می کند.

اسلاید 9 :

به روز رسانی بایوس

بایوس در نوعی حافظه فقط خواندنی ذخیره شده است ، تغییر آن کمی سخت تر از به روزرسانی دیگر نرم افزارهاست. به همین منظور نیاز به یک برنامه ارائه شده توسط شرکت سازنده نیاز خواهید داشت. بنابراین باید تاریخ و نوع بایوس خود را هنگام راه اندازی سیستم بخوانید و با مراجعه به سایت شرکت سازنده نرم افزار مربوطه را در صورت وجود دریافت کنید و بعد از کپی کردن آن نرم افزار داخل فلاپی و راه اندازی سیستم توسط آن فلاپی ، عمل به روزرسانی را انجام دهید. برای انجام این کار باید خیلی مراقب باشید و توجه کنید که نرم افزار مورد استفاده شما دقیقا مربوط به نوع بایوس شما باشد و نه مدلهای دیگر آن. در غیر این صورت ممکن است بایوس و در نتیجه آن سیستم شما از کار بیفتد و بلااستفاده شود.

اسلاید 10 :

قفل بایوس را چگونه باز کنیم

گاهی لازم است که وارد برنامه برپایی بایوس (BIOS Setup) شوید. اگر یک کامپیوتر دست دوم خریده‌اید، یا کلمه عبور بایوس خود را فراموش کرده اید ، مجبورید که بایوس را باز نشانی ( reset  ) کنید تا بتوانید وارد برنامه برپایی آن شوید.

در زیر سه روش اجرای این کار شرح داده شده است . از آسانترین روش آغاز کرده ایم و در آخر دشوارترین روش را خواهیم گفت . اگر روش اول کار نکرد ، روش بعدی را امتحان کنید  .


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله اَشاعِره با word دارای 46 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله اَشاعِره با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله اَشاعِره با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله اَشاعِره با word :

اَشاعِره

اَشاعِره‌، نامى‌ که‌ بر پیروان‌ مکتب‌ کلامى‌ ابوالحسن‌ على‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌ (ه م‌) اطلاق‌ مى‌شود. اشاعره‌ در معنای‌ عام‌ به‌ سنت‌ گرایان‌ یا اهل‌ سنت‌ و جماعت‌ گفته‌ مى‌شود، یعنى‌ آنان‌ که‌ در برابر خردگرایان‌ معتزلى‌، بر نقل‌ (= قرآن‌ و سنت‌) تأکید مى‌ورزند و نقل‌ را بر عقل‌ ترجیح‌ مى‌دهند. در این‌ مقاله‌ مبانى‌ اعتقادی‌ اشاعره‌ در 4 بخش‌ بررسى‌ مى‌شود: .I روش‌ میانه‌، .II خداشناسى‌، .III جهان‌ شناسى‌، .IV انسان‌ شناسى‌.

.I روش‌ میانه‌
ابوالحسن‌ اشعری‌ در برابر دو جریان‌ افراطى‌ قرار داشت‌ و مى‌کوشید تا ضمن‌ پرهیز از افراط و اجتناب‌ از تفریط راهى‌ میانه‌ برگزیند، جریانهای‌ افراطى‌ رویى‌ در عقل‌گرایى‌ داشت‌ و رویى‌ در عقل‌ ستیزی‌ یا نقل‌گرایى‌. معتزله‌ بر عقل‌ به‌ عنوان‌ یگانه‌ ابزار شناخت‌ حقیقت‌ تأکید مى‌کردند و با نفى‌ هر آنچه‌ در نظر آنان‌ خردپذیر نمى‌نمود و نیز با تکیه‌ بر آیات‌ نفى‌ کننده تشبیه‌، و با تأویل‌ آیات‌ دال‌ بر تشبیه‌، نه‌ فقط تشبیه‌ و تجسیم‌ را مردود دانستند، که‌ رؤیت‌ را نیز نفى‌ کردند، منکر صفات‌ زاید بر

ذات‌ شدند، و از خلق‌ کلام‌ خدا سخن‌ گفتند. در برابر معتزله‌، اصحاب‌ حدیث‌ با تکیه‌ بر نقل‌، شیوه‌ای‌ عقل‌ ستیزانه‌ در پیش‌ گرفتند، به‌ تفسیر ظاهری‌ آیات‌ پرداختند، و از تأویل‌ عقلانى‌ قرآن‌ سخت‌ پرهیز کردند. اشعری‌ و پیروان‌ او کوشیدند تا در برابر این‌ افراطها و تفریطها راهى‌ میانه‌ بیابند و «اقتصاد در اعتقاد» را متحقق‌ سازند. ابن‌ خلدون‌ در مقدمه‌ گزارشى‌ از آن‌ افراطها و تفریطها و از این‌ میانه‌روی‌ به‌ دست‌ داده‌ است‌ (2/942-947). اشعری‌ و سپس‌ اشاعره‌ بر بنیاد شیوه میانه‌ روانه‌ اندیشیدند و نظریه‌های‌ خود را بر همین‌ اساس‌ پرداختند. آنان‌ گذشته‌ از آنکه‌ پیوسته‌ در اندیشه‌های‌

کلامیشان‌، میانه‌ روی‌ را پیش‌ چشم‌ داشتند، جای‌ جای‌ از آن‌ سخن‌ مى‌گفتند؛ چنانکه‌ غزالى‌ الاقتصاد فى‌ الاعتقاد را عنوان‌ کتابى‌ مستقل‌ ساخت‌. جلوه‌های‌ این‌ میانه‌روی‌ را در تمام‌ نظریه‌های‌ اشعری‌ و اشاعره‌، به‌ ویژه‌ در نظریه کلام‌ نفسى‌ و لفظى‌، در نظریه رؤیت‌، و در نظریه رابطه ذات‌ و صفات‌ باید بازجست‌.
روش‌ عقلى‌ – نقلى‌: گر چه‌ جنبش‌ اشعری‌ با پرهیز از عقل‌ گرایى‌ و تأویل‌ آغاز شد، اما از آنجا که‌ میان‌ عقل‌گرایى‌ افراطى‌ و عقل‌ ستیزی‌، گونه‌ای‌ عقل‌ گرایى‌ معتدل‌ هست‌، اشعری‌ نه‌ تنها عملاً، که‌ نظراً نیز به‌ مفهومى‌ عقل‌ گراست‌ و این‌ عقل‌گرایى‌ که‌ میراث‌ معتزلیان‌ و فیلسوفان‌ به‌ شمار مى‌آید، در آثار پیروان‌ اشعری‌ بیشتر مى‌شود. گذشته‌ از این‌، اشاعره‌ در برابر فیلسوفان‌ و معتزلیان‌ خردگرا و به‌ اصطلاح‌ بدعتهای‌ آنان‌، از باورهای‌ اصیل‌ اسلامى‌، یعنى‌ از داده‌های‌ وحى‌ (= نقل‌) به‌

دفاع‌ برخاستند و روشى‌ عقلى‌ – نقلى‌ برگزیدند و با تکیه‌ بر استدلالهای‌ منطقى‌ عمل‌ کردند. پس‌ از اشعری‌ پیروانش‌ عقل‌گرایى‌ را شدت‌ بخشیدند. روشن‌ترین‌ و مستندترین‌ نمونه‌ای‌ که‌ مى‌توان‌ برای‌ عقل‌ گرایى‌ اشعری‌ ارائه‌ کرد، رساله استحسان‌ الخوض‌ فى‌ علم‌ الکلام‌ اوست‌. اشعری‌ در این‌ رساله‌ به‌ کسانى‌ که‌ تفکر و تعقل‌ را در الهیات‌ حرام‌ مى‌دانستند، سخت‌ تاخته‌، و استدلالهای‌ گوناگونى‌ برای‌ باطل‌ ساختن‌ عقایدی‌ از این‌ دست‌ مطرح‌ کرده‌ است‌.

عقل‌ گرایى‌ و تأویل‌: مایه‌های‌ عقل‌گرایى‌ در آثار اشعری‌ از یک‌ سو، و تأثیر میراث‌ عقل‌گرایى‌ در جامعه اسلامى‌ از سوی‌ دیگر، زمینه‌ را برای‌ بازگشت‌ پیروان‌ اشعری‌ به‌ عقل‌ گرایى‌ و به‌ تأویل‌ – که‌ نتیجه عقل‌ گرایى‌ است‌ – فراهم‌ ساخت‌ و بزرگان‌ مکتب‌ اشعری‌، یعنى‌ باقلانى‌، جوینى‌، غزالى‌ و سرانجام‌، فخرالدین‌ رازی‌ عقل‌گرایى‌ را تجدید کردند و همانند معتزله‌ در کار تأویل‌ کوشیدند. در سده 6ق‌/12م‌ ابن‌ رشد در کتاب‌ «فصل‌ المقال‌» آنجا که‌ از مدعیان‌ فهم‌ شریعت‌ سخن‌ مى‌گوید و مشهورترین‌ آنان‌ را 4 گروه‌ – اشعریه‌، معتزله‌، باطنیه‌ و حشویه‌ – مى‌شمارد، آشکارا از گرایش‌ آنان‌ به‌ تأویل‌ سخن‌ به‌ میان‌ مى‌آورد و تصریح‌ مى‌کند که‌ این‌ گروهها به‌ تأویل‌ الفاظ شرع‌ مى‌پردازند و الفاظ شرع‌ را بر طبق‌ باورهای‌ خود تأویل‌ مى‌کنند (ص‌ 46).
در روزگار معاصر هم‌ گلدسیهر ضمن‌ اشاره‌ به‌ تحولات‌ مکتب‌ اشعری‌ که‌ نتیجه آن‌ بازگشت‌ به‌ عقل‌ گرایى‌ بود، تصریح‌ مى‌کند که‌ اگر معتزله‌ به‌ تأویل‌ قرآن‌ دست‌ زدند، اشاعره‌ به‌ تأویل‌ حدیث‌ نیز پرداختند (ص‌ 220-224). نمونه‌ای‌ از این‌ تأویل‌ را در آیه «اَلرَّحْمن‌ُ عَلَى‌ الْعَرْش‌ِ اسْتَوی‌» (طه‌/20/5) آشکارا مى‌بینیم‌.

.II خداشناسى‌
حوزه ذات‌
الف‌ – روشهای‌ اثبات‌ وجود خدا: به‌ طور کلى‌ وجود خدا را با 3 روش‌ اثبات‌ مى‌کنند: روش‌ نقلى‌، روش‌ عقلى‌، روش‌ قلبى‌.
در روش‌ نقلى‌، وحى‌ یگانه‌ ابزار شناخت‌ و اثبات‌ خداست‌ و اصول‌ و قوانین‌ خداشناسى‌ از سخنان‌ خدا و پیامبر استخراج‌ مى‌شود. ظاهریه‌، حنابله‌ و به‌ طور کلى‌ اصحاب‌ حدیث‌ و سنت‌گرایان‌ بر روش‌ نقلى‌ تأکید مى‌ورزند.

در روش‌ عقلى‌، عقل‌، ابزار شناخت‌ حق‌ است‌ و روش‌، همانا روش‌ منطقى‌ یا استدلالى‌ است‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ در منطق‌ نظری‌ مورد بحث‌ قرار مى‌گیرد. متکلمان‌ اشعری‌ در پى‌ بازگشت‌ به‌ عقل‌ بر روش‌ عقلى‌ تأکید ورزیدند و استدلالهای‌ عقلى‌ را موافق‌ و مطابق‌ شریعت‌ به‌ کار گرفتند (جرجانى‌، حواشى‌، 4) و آثار متکلمان‌ اشعری‌ گواهى‌ صادق‌ بر اثبات‌ این‌ مدعاست‌.
در روش‌ قلبى‌، دل‌ صافى‌ و فطرت‌ سلیم‌ انسانى‌ به‌ شناخت‌ خدا راه‌ مى‌برد. روش‌ قلبى‌ به‌ شیوه صوفیانه‌ (عارفانه‌) و شیوه فطرت‌ و بداهت‌ تقسیم‌ مى‌شود. بر طبق‌ شیوه صوفیانه‌، دل‌، در پى‌ زهد ورزیدن‌ یا عشق‌ ورزیدن‌ صفا مى‌یابد و به‌ کشف‌ حق‌ نائل‌ مى‌شود. از بزرگان‌ مکتب‌ اشاعره‌ دو تن‌ به‌ شیوه‌های‌ صوفیانه‌ گراییدند: غزالى‌ و فخرالدین‌ رازی‌. حکایت‌ گرایش‌ غزالى‌ به‌ تصوف‌ را مى‌توانیم‌ در برخى‌ از آثار وی‌ چون‌ احیاء علوم‌ الدین‌، کیمیای‌ سعادت‌ و به‌ ویژه‌ در رساله المنقذ من‌ الضلال‌

بیابیم‌. غزالى‌ در رساله اخیر رسیدن‌ به‌ تصوف‌ را رهایى‌ از گمراهى‌ مى‌خواند و فخرالدین‌ رازی‌ در برخى‌ از آثارش‌ خسته‌ از برهانهای‌ عقلى‌، از کشف‌ و شهود صوفیانه‌ سخن‌ مى‌گوید و تصریح‌ مى‌کند که‌ اندیشه فلسفى‌، راه‌ به‌ مقام‌ توحید نمى‌برد و خرد تا بدان‌ گاه‌ که‌ به‌ معرفت‌ غیر حق‌ مى‌پردازد، از استغراق‌ در معرفت‌ حق‌ محروم‌ مى‌ماند. به‌ همین‌ سبب‌ است‌ که‌ اسم‌ «هو» نسبت‌

به‌ دیگر اسماء حسنى‌ (اسماء مشتق‌) امتیازی‌ خاص‌ دارد و این‌ از آن‌ روست‌ که‌ «هو» انسان‌ را از ماسوی‌الله‌ جدا مى‌کند و به‌ الله‌ مى‌رساند، در حالى‌ که‌ شناخت‌ حق‌ از طریق‌ اسماء مشتق‌، جز با لحاظ خلق‌، یعنى‌ جز با شناخت‌ ماسوی‌الله‌، میسر نمى‌شود و چنین‌ است‌ که‌ نامهای‌ حق‌ تعالى‌ جز «هو»، حجاب‌ معرفت‌ او مى‌گردد (فخرالدین‌، لوامع‌;، 104، التفسیر;، 4/199). بر طبق‌ شیوه فطرت‌ و بداهت‌، فطرت‌ سلیم‌ انسانى‌ به‌ بداهت‌ گواه‌ این‌ حقیقت‌ است‌ که‌ جهان‌ را آفریدگاری‌ دانا، توانا و حکیم‌ است‌. از بزرگان‌ مکتب‌ اشعری‌ شهرستانى‌ بدین‌ شیوه‌ گرایش‌ نشان‌ مى‌دهد (

نهایه;، 124- 125) و فخرالدین‌ رازی‌ ضمن‌ طرح‌ براهین‌ خداشناسى‌ از این‌ معنا سخن‌ مى‌گوید که‌ برخى‌ از اندیشوران‌ شناخت‌ خدا را شناخت‌ بدیهى‌ مى‌دانند و برآنند که‌ انسان‌ بدان‌ گاه‌ که‌ گرفتار محنت‌ و بلاست‌، احساس‌ مى‌کند که‌ موجودی‌ توانا هست‌ که‌ مى‌تواند او را از بلاها برهاند ( المباحث‌;، 2/451).

ب‌ – برهانهای‌ اثبات‌ وجود خدا: فخرالدین‌ رازی‌ که‌ بنیان‌ گذار مکتب‌ فلسفى‌ کلام‌ اشعری‌ به‌ شمار مى‌آید، با روشى‌ ابتکاری‌، براهین‌ فلسفى‌ و کلامى‌ اثبات‌ وجود خدا را طبقه‌ بندی‌ و نام‌گذاری‌ کرده‌ است‌. دو برهان‌ فلسفى‌ – یعنى‌ برهان‌ امکان‌ اجسام‌ (= ذوات‌) و برهان‌ امکان‌ اعراض‌ (= صفات‌) – و دو برهان‌ کلامى‌ – یعنى‌ برهان‌ حدوث‌ اجسام‌ و برهان‌ حدوث‌ اعراض‌ – حاصل‌ این‌ طبقه‌بندی‌ است‌ ( التفسیر، 17/9، «لباب‌;»، 254). براهین‌ کلامى‌ – برپایه آثار فخرالدین‌ رازی‌ – بدین‌ شرح‌ طرح‌ و اقامه‌ شده‌ است‌:

1 برهان‌ حدوث‌ ذوات‌ (= اجسام‌): بر طبق‌ این‌ برهان‌، جهان‌ بدان‌ سبب‌ که‌ نبوده‌، و سپس‌ بود شده‌ است‌، حادث‌ به‌ شمار مى‌آید و از آنجا که‌ هر حادثى‌ به‌ ناگزیر به‌ محدثى‌ نیازمند است‌، جهان‌ نیز به‌ محدثى‌ نیاز خواهد داشت‌. فخرالدین‌ تأکید مى‌کند که‌ ابراهیم‌خلیل‌(ع‌) دراستدلال‌ خود: «; لا اُحِب‌ُّ الا¸فِلین‌» (انعام‌/6/76) از این‌ شیوه‌ بهره‌ گرفته‌، و از غروب‌ ماه‌ و خورشید – که‌ دلیلى‌ است‌ بر حدوث‌ آنها – در اثبات‌ وجود خدا مدد جسته‌ است‌.
2 برهان‌ حدوث‌ صفات‌ (= اَعراض‌): بر بنیاد این‌ برهان‌ – که‌ از آن‌

به‌ دلیل‌ آفاق‌ و انفس‌ و برهان‌ اِحکام‌ و اتقان‌ نیز تعبیر شده‌ است‌ – تحول‌ نطفه‌ به‌ علقه‌ و مضغه‌ و گوشت‌ و خون‌، خود به‌ خود صورت‌ نمى‌پذیرد و به‌ متحول‌ کننده‌ و به‌ مؤثری‌ نیاز دارد (دلیل‌ انفس‌). نیز بر طبق‌ همین‌ برهان‌، اختلاف‌ فصول‌، دگرگونى‌ هوا، رعد و برق‌، باران‌ و ابر، و اختلاف‌ احوال‌ نبات‌ و حیوان‌ از وجود علتى‌ برتر و از مؤثری‌ بى‌همتا حکایت‌ مى‌کنند (دلیل‌ آفاق‌) (فخرالدین‌، المباحث‌، 2/450-451، کتاب‌ الاربعین‌، 90-91، البراهین‌، 1/69 – 75، التفسیر، 17/10؛ نصیرالدین‌، 242- 245). دلیل‌ آفاق‌ و انفس‌ یا برهان‌ حدوث‌ صفات‌ را در برخى‌ از آثار اشعری‌ ( اللمع‌، 6) و نیز در پاره‌ای‌ از آثار اشاعره‌ مى‌توان‌ بازیافت‌ (شهرستانى‌، الملل‌;، 1/94).

ج‌ امکان‌ شناخت‌ ذات‌ خدا: برخى‌ از اشاعره‌ ذات‌ خدا را شناختنى‌ مى‌دانند و برخى‌ دیگر چنین‌ امری‌ را ناممکن‌ مى‌انگارند:
1 نظریه منفى‌: بر طبق‌ این‌ نظریه‌ ذات‌ خداوند، نه‌ در این‌ جهان‌ شناخته‌ مى‌شود، نه‌ در آن‌ جهان‌؛ و این‌ از آن‌ روست‌ که‌ اولاً، امکانات‌ و ابزار شناخت‌ انسان‌ محدود است‌ و ذات‌ حق‌ نامحدود؛ ثانیاً، در جریان‌ شناخت‌ خداوند یک‌ سلسله‌ صفات‌ سلبى‌ و اضافى‌ شناخته‌ مى‌آید و ذات‌ حق‌، نه‌ صفات‌ سلبى‌ است‌، نه‌ صفات‌ اضافى‌. از بزرگان‌ اشاعره‌ امام‌ الحرمین‌ جوینى‌ و غزالى‌ از این‌ نظریه‌ جانبداری‌ کرده‌اند، چنانکه‌ از معتزلیان‌ ضرار بن‌ عمرو، و از فیلسوفان‌ فارابى‌ و ابن‌ سینا پیرو این‌ نظریه‌اند (ابن‌ سینا، 488-491؛ ابن‌ حزم‌، 2/359؛ نصیرالدین‌، 314- 316؛ تفتازانى‌، 2/124- 125).
2 نظریه مثبت‌: بر طبق‌ این‌ نظریه‌ شناخت‌ ذات‌ خدا در این‌ جهان‌ یا در آن‌ جهان‌ ممکن‌ است‌:

بیشتر اشاعره‌، چونان‌ اکثر معتزلیان‌ و ماتریدیان‌، ذات‌ خدا را در این‌ جهان‌ شناختنى‌ مى‌دانند؛ چه‌، به‌ نظر آنان‌ وجود خدا عین‌ ماهیت‌ (ذات‌) اوست‌ و با شناخت‌ وجود خدا شناخت‌ ذات‌ وی‌ نیز ممکن‌ و متحقق‌ مى‌گردد. به‌ نظر اینان‌ اگر وجود خدا شناخته‌ شود و ذات‌ وی‌ شناخته‌ نگردد، بدان‌ معناست‌ که‌ یک‌ چیز به‌ اعتباری‌ واحد هم‌ شناخته‌ آید و هم‌ ناشناخته‌ ماند (نصیرالدین‌، 314؛ تفتازانى‌، همانجا). به‌ نظر باقلانى‌، متکلم‌ اشعری‌، شناخت‌ ذات‌ خدا، نه‌ در این‌ جهان‌، که‌ در آن‌

جهان‌ ممکن‌ است‌ و این‌ از آن‌ روست‌ که‌ چون‌ مؤمنان‌ نه‌ در دنیا، بلکه‌ در قیامت‌ به‌ رؤیت‌ حق‌ توفیق‌ مى‌یابند، به‌ شناخت‌ ذات‌ او نیز نائل‌ مى‌گردند (ص‌ 263-264؛ تفتازانى‌، همانجا).فخرالدین‌ رازی‌ در کتاب‌ لوامع‌ البینات‌ (ص‌ 99-100) از نظریه شناخته‌ شدن‌ ذات‌ حق‌ در این‌ جهان‌، و در شماری‌ دیگر از آثار خود از نظریه شناخته‌ شدن‌ ذات‌ خداوند در آن‌ جهان‌ دفاع‌ مى‌کند ( المباحث‌، 2/495-497، التفسیر، 1/112-114، کتاب‌ الاربعین‌، 218- 219، البراهین‌، 1/200- 206؛ نصیرالدین‌، 315).
د رابطه وجود و ماهیت‌ خدا: طرح‌ عمومى‌ و کلى‌ مسأله‌ چنین‌ است‌ که‌ آیا مفهوم‌ وجود با مفهوم‌ ماهیت‌، یگانگى‌ دارد، یا مفهومى‌ است‌ مغایر با آن‌؟ این‌ طرح‌ عمومى‌ و این‌ پرسش‌ کلى‌، مسأله رابطه وجود و ماهیت‌ خدا را نیز در برمى‌گیرد:

1 نظریه یگانگى‌: ابوالحسن‌ اشعری‌ بر آن‌ است‌ که‌ مفهوم‌ وجود و مفهوم‌ ماهیت‌ در واجب‌ و ممکن‌ یگانگى‌ دارد. در حالى‌ که‌ به‌ نظر فلاسفه‌ و نیز از دیدگاه‌ بیشتر متکلمان‌ معتزلى‌ این‌ یگانگى‌ تنها شامل‌ واجب‌ الوجود مى‌شود و ممکن‌ الوجود را در برنمى‌گیرد (جامى‌، 2؛ سبزواری‌، 21).

2 نظریه دوگانگى‌: بیشتر متکلمان‌ اشعری‌ از دوگانگى‌ مفهوم‌ وجود و مفهوم‌ ماهیت‌ در واجب‌ و ممکن‌ سخن‌ مى‌گویند. به‌ نظر آنان‌ ذهن‌ مى‌تواند هم‌ ممکن‌ الوجود و هم‌ واجب‌ الوجود را به‌ دو معنای‌ مختلف‌، یعنى‌ به‌ معنای‌ وجود و معنای‌ ماهیت‌ تحلیل‌ کند. برخى‌ از فیلسوفان‌ برآنند که‌ این‌ تحلیل‌ و این‌ دوگانگى‌ محدود به‌ ممکنات‌ است‌ و واجب‌، مجرد الوجود است‌ و به‌ تعبیری‌ او را ماهیتى‌ نیست‌ و به‌ تعبیری‌ وجود او عین‌ ماهیت‌ اوست‌ (همانجاها؛ ابن‌ سینا، 491؛ شهرستانى‌، نهایه، 213؛ فخرالدین‌، کتاب‌ الاربعین‌، 100، البراهین‌، 1/39-40، 83، المباحث‌، 1/18- 25، 34، التفسیر، 12/173؛ نصیرالدین‌، 97).
حوزه صفات‌
صفت‌ خداوند لفظى‌ است‌ که‌ بدون‌ در نظر گرفتن‌ ذات‌ خداوند، تنها بر وصف‌ وی‌ دلالت‌ مى‌کند، مثل‌ علم‌ و قدرت‌ و اراده‌. اگر لفظى‌ با در نظر گرفتن‌ یکى‌ از صفات‌ خدا بر ذات‌ وی‌ دلالت‌ کند، از آن‌ به‌ اسم‌ تعبیر مى‌شود، مثل‌ عالم‌ و قادر و مرید. از دیدگاه‌ صرفى‌ و زبانى‌، صفات‌ ساخت‌ مصدری‌ دارند (علم‌ و قدرت‌) و اسماء در هیأت‌ اسم‌ فاعل‌، صفت‌ مشبهه‌ و صیغه مبالغه‌ ظاهر مى‌شوند (عالم‌ و علیم‌؛ قادر و قدیر). در حوزه صفات‌، غیر از تعریف‌ صفت‌ و اسم‌ پرسشهایى‌ مطرح‌ مى‌شود که‌ مهم‌ترین‌ آنها در پیرامون‌ 3 موضوع‌ طبقه‌بندی‌ صفات‌، صفات‌ انسان‌گونه‌، و رابطه ذات‌ و صفات‌ است‌.
الف‌ – طبقه‌بندی‌ صفات‌: متکلمان‌ از صفات‌ خداوند طبقه‌ بندیهایى‌ به‌ دست‌ داده‌اند که‌ معروف‌ترین‌ و عمومى‌ترین‌ آنها طبقه‌بندی‌ صفات‌ به‌ صفات‌ سلبى‌ و ثبوتى‌ است‌ و بر طبق‌ گزارش‌ فخرالدین‌ رازی‌ در کتاب‌ المحصل‌ متکلمان‌ اشعری‌ صفات‌ سلبى‌ و ثبوتى‌ خداوند را چنین‌ برشمرده‌اند:

1 صفات‌ سلبى‌، صفاتى‌ هستند که‌ بر بنیاد سلب‌ و نفى‌ استوارند و به‌ وسیله این‌ صفات‌ اوصاف‌ ناپسندیده‌ از ذات‌ حق‌ سلب‌ مى‌شود. به‌ همین‌ سبب‌ از صفات‌ سلبى‌ به‌ صفات‌ تنزیه‌ نیز تعبیر شده‌ است‌. در المحصل‌، ذیل‌ 9 عنوان‌ صفات‌ سلبى‌ بدین‌ شرح‌ برشمرده‌ شده‌اند: نفى‌ تساوی‌ ماهیت‌خدا و دیگر ماهیات‌؛ نفى‌ترکیب‌؛ نفى‌تحیّز (نفى‌تجسیم‌وتشبیه‌)؛ نفى‌ اتحاد؛ نفى‌ حلول‌؛ نفى‌ جهت‌ و مکان‌؛ نفى‌ قیام‌ حوادث‌ به‌ ذات‌ حق‌؛ نفى‌ لذت‌ و الم‌ حسى‌ و عقلى‌؛ نفى‌ اتصاف‌ خداوند به‌ رنگ‌، بو و مزه‌ (نک: نصیرالدین‌، 257- 268).

2 صفات‌ ثبوتى‌، صفاتى‌ هستند که‌ جنبه وجودی‌ دارند و ذات‌ خداوند بدانها متصف‌ مى‌شود. شمار صفات‌ ثبوتى‌ 7 است‌ و حکمای‌ الهى‌ و جمله متکلمان‌ در اتصاف‌ ذات‌ حق‌ بدین‌ 7 صفت‌ همداستانند: قدرت‌، علم‌، حیات‌، اراده‌، سمع‌، بصر، کلام‌ (همو، 269-292).
ب‌ – صفات‌ انسان‌گونه‌: در برخى‌ از آیه‌های‌ قرآن‌ خداوند به‌ صفاتى‌ انسان‌ گونه‌، یعنى‌ به‌ صفاتى‌ که‌ انسان‌ نیز بدانها توصیف‌ مى‌شود، وصف‌ شده‌ است‌. این‌ صفات‌ – که‌ برانگیزنده شبهه تجسیم‌ و تشبیهند – عبارتند از داشتن‌ چشم‌ (عین‌) (القمر/54/14)، داشتن‌ دست‌ (ید) (ص‌ /38/75)، داشتن‌ چهره‌ (وجه‌) (الرحمن‌/55/27)، نشستن‌ (استوا) بر عرش‌ (طه‌/20/5)؛ معنى‌ این‌ صفات‌ و این‌ ویژگیها چیست‌؟ این‌ پرسش‌ مهم‌ترین‌ پرسشى‌ بود که‌ ذهن‌ اندیشوران‌ مسلمان‌ را به‌ خود مشغول‌ داشت‌ و سرانجام‌، دو پاسخ‌ یافت‌ و چند دیدگاه‌ شکل‌ گرفت‌: دیدگاه‌ ظاهری‌، دیدگاه‌ باطنى‌ و دیدگاه‌ اشاعره‌.
دیدگاهها:
1 دیدگاه‌ ظاهری‌ (= تشبیهى‌): بر طبق‌ این‌ دیدگاه‌ که‌ صفاتیه‌، مجسمه‌ و مشبهه‌ از آن‌ جانبداری‌ مى‌کنند، معانى‌ چشم‌، دست‌، چهره‌ و نشستن‌ در مورد خداوند همان‌ معانى‌ ظاهری‌ و انسانى‌ این‌ واژه‌هاست‌.

2 دیدگاه‌ باطنى‌ (= تنزیهى‌): بر طبق‌ این‌ دیدگاه‌ – که‌ معتزله‌ و فلاسفه‌ از آن‌ دفاع‌ مى‌کنند – ذات‌ حق‌ از صفات‌ ظاهری‌ و انسانى‌ منزه‌ است‌ و صفاتى‌ از این‌ دست‌ را باید تأویل‌ کرد. بر این‌ بنیاد چشم‌، عنایت‌ است‌؛ دست‌، قدرت‌؛ ید مبسوطه‌، جود و بخشش‌ و رحمت‌؛ وجه‌، ذات‌ و وجود؛ و استوا، تملک‌ و احاطه‌ و استیلا (زمخشری‌، 3/52 -53، 4/105، 434- 435، 446؛ بغدادی‌، 334؛ جرجانى‌، شرح‌;، 8/44- 45؛ جامى‌، 194).

3 دیدگاه‌ اشاعره‌: اشعری‌ در تلاش‌ برای‌ دست‌ یافتن‌ به‌ دیدگاهى‌ به‌ دور از افراط و تفریط، نخست‌ به‌ نقادی‌ دیدگاههای‌ پیشین‌ مى‌پردازد و سپس‌ از دیدگاه‌ میانه‌ روانه خود سخن‌ مى‌گوید. نتیجه تلاش‌ او پذیرش‌ این‌ معناست‌ که‌: اولاً، ذات‌ خداوند دارای‌ صفاتى‌ چون‌ استوا، عین‌، وجه‌، ید و همانند آنهاست‌؛ ثانیاً، چگونگى‌ (= کیفیت‌) این‌ صفات‌ بر ما روشن‌ نیست‌ و باید آنها را به‌ صورت‌ «بلاکیف‌» (= بى‌چگونگى‌) بپذیریم‌؛ ثالثاً، باید بدین‌ معنا اذعان‌ کنیم‌ که‌ صفات‌ خداوند در بنیاد با صفات‌ انسان‌ متفاوت‌ است‌. از این‌ تفاوت‌ و اختلاف‌ بنیادی‌ به‌ «نظریه مخالفت‌» تعبیر شده‌ است‌

(اشعری‌، الابانه، 9، مقالات‌;، 213- 218). اما این‌ تفسیر، پایدار نبود. سیر مکتب‌ اشعری‌ سیر از ظاهر به‌ باطن‌ و سیر از خرد گریزی‌ به‌ خردگرایى‌ بود. در باب‌ اتصاف‌ خداوند به‌ صفاتى‌ چون‌ استوا، عین‌، وجه‌ و ید نیز متکلمان‌ اشعری‌ سرانجام‌ به‌ تأویل‌ – که‌ لازمه خردگرایى‌ است‌ – بازگشتند و ضمن‌ دفاع‌ از «نقل‌»، به‌ خردگرایانى‌ بدل‌ شدند که‌ خردگرایى‌ آنان‌ کم‌ از معتزلیان‌ و فیلسوفان‌ نبود. نتیجه این‌ گرایش‌ تأویل‌ معتزلى‌ مآبانه‌ و فیلسوفانه استوا، عین‌، ید و وجه‌ به‌ استیلا، عنایت‌، قدرت‌ و ذات‌ بود، با این‌ توضیح‌ که‌ – به‌ تعبیر فخرالدین‌ رازی‌ – «هر معنا که‌ خردپذیر نبود، باید تأویل‌ شود» ( التفسیر، 17/12-14، 22/5 -7). این‌ تأویل‌ نسبت‌ به‌ کلام‌ و به‌ ویژه‌ نسبت‌ به‌ رؤیت‌ نیز اعمال‌ شد.

عصر سلطه فرهنگى‌ معتزله‌، هم‌ از جهت‌ نظری‌ (کلامى‌ – فلسفى‌) تشخص‌ داشت‌، هم‌ از جهت‌ عملى‌ (سیاسى‌ – اجتماعى‌)؛ و از این‌ رو، بر دیگر مباحث‌ کلامى‌ سایه‌ مى‌افکنْد، بدان‌ سان‌ که‌ نظریه «حدوث‌ کلام‌الله‌» و «نفى‌ رؤیت‌» بیانیه اعتزال‌، و اعتقاد بدان‌ نشانه گرایش‌ به‌ آیین‌ معتزله‌ به‌ شمار مى‌آمد:

1 کلام‌: معتزله‌ از حدوث‌ کلام‌ خدا سخن‌ گفتند (قاضى‌ عبدالجبار، 528) و اهل‌ سنت‌ از قدم‌ آن‌. ابن‌ کُلاّب‌ نخستین‌ بار از «غیر مخلوق‌ بودن‌» (= قدم‌) قرآن‌ سخن‌ گفت‌ (نک: اشعری‌، مقالات‌، 517، 586 -587؛ علامه حلى‌، انوار;، 98)، احمد بن‌ حنبل‌ تصریح‌ کرد که‌ کلام‌ خدا از علم‌ ازلى‌ و قدیم‌ اوست‌ (ابن‌ حزم‌، 3/11)، حشویه‌ و حنابله‌ به‌ گونه‌ای‌ افراطى‌ بر نظریه قدم‌ اصوات‌ و حروف‌ کلام‌ خدا و حتى‌ بر قدم‌ جلد قرآن‌ پای‌ فشردند (نک: شهرستانى‌، الملل‌، 1/96؛ بغدادی‌، 337؛ باقلانى‌، 251؛ غزالى‌، احیاء;، 1/91، 109) و اشعری‌ در جریان‌ تلاش‌ خود با هدف‌ دست‌ یافتن‌ به‌ راه‌ میانه‌ چونان‌ ابن‌ کلاب‌ از غیر مخلوق‌ بودن‌ کلام‌ الله‌ سخن‌ به‌ میان‌ آورد و در کار نقد و نفى‌ نظریه حدوث‌ کلام‌ خدا سخت‌ کوشید ( الابانه، 10، 20-21، اللمع‌، 15-23) و زمینه ظهور تقسیم‌ کلام‌ به‌ کلام‌ لفظى‌ حادث‌ و کلام‌ نفسى‌ قدیم‌ را فراهم‌ آورد؛ کلام‌ لفظى‌ که‌ دال‌ به‌ شمار مى‌آید و کلام‌ نفسى‌ که‌ مدلول‌ محسوب‌ مى‌شود. متکلمان‌ اشعری‌ در تبیین‌ و تفصیل‌ و تشریح‌ این‌ نظر سعیها کردند (شهرستانى‌، نهایه، 268- 269، 279-280، 320-324؛ نیز نک: ابن‌ خلدون‌، 2/946؛ ذهبى‌،

11/511؛ نصیرالدین‌، 289؛ علامه حلى‌، همان‌، 265-266). سرانجام‌، فخرالدین‌ رازی‌ ضمن‌ طرح‌ و تبیین‌ نظریه کلام‌ نفسى‌ و لفظى‌ در آثار خود نظریه معتزله‌ را با نظریه اشاعره‌ آشتى‌ داد و اعلام‌ داشت‌: مراد معتزله‌ از کلام‌ حادث‌، کلام‌ لفظى‌ است‌ و مراد اشاعره‌ از کلام‌ قدیم‌، کلام‌ نفسى‌ ( التفسیر، 1/31، کتاب‌ الاربعین‌، 176-177، البراهین‌، 1/158).
2 رؤیت‌: معتزله‌ از نفى‌ رؤیت‌ سخن‌ گفته‌ بودند و اهل‌ سنت‌ بر رؤیت‌ خداوند تأکید مى‌ورزیدند. در مکتب‌ اشاعره‌، رؤیت‌، فاصله‌ای‌ از تفسیر ظاهری‌ واژه‌گرایانه‌ تا تأویل‌ را پشت‌ سر نهاد و در این‌ سیر 3 مرحله‌ پیمود:

1 تفسیر ظاهری‌: در این‌ مرحله‌ که‌ از عصر اشعری‌ تا عصر غزالى‌ ادامه‌ مى‌یابد، از جواز دیدن‌ خداوند با دیدگان‌، و از این‌ معنا که‌ به‌ گواهى‌ روایتى‌ از پیامبر(ص‌): «مؤمنان‌ با دیدگان‌ خود خداوند را در آخرت‌ مى‌بینند، درست‌ و راست‌ چونان‌ که‌ ماه‌ شب‌ چهاردهم‌ را با دیدگان‌ توان‌ دید»، سخن‌ مى‌رود (اشعری‌، اللمع‌، 32، الابانه، 10). اسفراینى‌ (ص‌ 138- 139)،باقلانى‌ (ص‌266-267) و امام‌الحرمین‌جوینى‌( الارشاد، 174- 185) استاد غزالى‌ نیز آشکارا از رؤیت‌ خداوند با دیدگان‌ در آخرت‌، سخن‌ مى‌گویند.

2 رؤیت‌ بلاکیف‌: غزالى‌، متکلم‌ بزرگ‌ اشعری‌ گامى‌ به‌ سوی‌ تأویل‌ پیش‌ مى‌نهد و نظریه بلاکیف‌ را – که‌ اشعری‌ در تأویل‌ استوا، عین‌، ید و وجه‌ به‌ کار گرفته‌ بود – به‌ رؤیت‌ پیوند مى‌زند و از رؤیت‌ بلاکیف‌ یا بى‌چگونگى‌ حق‌ تعالى‌، با حال‌ و هوایى‌ عرفانى‌ سخن‌ به‌ میان‌ مى‌آورد ( کیمیا;، 1/125، نصیحه;، 6) و بدین‌ سان‌، زمینه‌ برای‌ تأویل‌ رؤیت‌ به‌ کشف‌ تام‌ فراهم‌ مى‌آید.
3 رؤیت‌، یا کشف‌ تام‌: سرانجام‌، فخرالدین‌ رازی‌ خردگرایانه‌ دست‌ به‌ تأویل‌ مى‌زند و معنایى‌ عرفانى‌ از رؤیت‌ به‌ دست‌ مى‌دهد و تصریح‌ مى‌کند که‌ اگر رؤیت‌ به‌ معنى‌ کشف‌ تام‌ باشد، خداوند در روز رستاخیز قابل‌ رؤیت‌ است‌ و مى‌گوید: رؤیت‌ خداوند آن‌ است‌ که‌ حالتى‌ پیدا شود در انکشاف‌ و جلا و ظهور ذات‌ مخصوص‌ الله‌، چنانکه‌ نسبت‌ آن‌ حالت‌ به‌آن‌ذات‌مخصوص‌ چنان‌باشد که‌ نسبت‌مرئیات‌ با مبصرات‌( البراهین‌، 1/166، 206؛ نصیرالدین‌، 316).

ج‌ – رابطه ذات‌ و صفات‌: معتزله‌ از نیابت‌ ذات‌ از صفات‌ حقیقى‌ سخن‌ مى‌گویند و فلاسفه‌ و متکلمان‌ امامیه‌ به‌ عینیت‌ یا یگانگى‌ ذات‌ و صفات‌ باور دارند (بغدادی‌، 334؛ غزالى‌، مقاصد;، 226؛ جرجانى‌، شرح‌، 8/44- 45؛ جامى‌، 194)، اما اشاعره‌ از نظریه دوگانگى‌ صفات‌ حقیقى‌ با ذات‌ و به‌ اصطلاح‌ از زیادت‌ صفات‌ بر ذات‌ دفاع‌ مى‌کنند. نظریه اشاعره‌ را – چنانکه‌ سید حیدر آملى‌ (ص‌ 644) نیز به‌ گونه‌ای‌ نشان‌ داده‌ است‌ – مى‌توان‌ در دو مرحله اجمال‌ و تفصیل‌ تبیین‌ کرد:

1 مرحله اجمال‌: در این‌ مرحله‌ از این‌ معنا سخن‌ مى‌رود که‌ صفات‌ خدا زاید بر ذات‌ اوست‌. بدین‌ معنا که‌ خداوند عالم‌ است‌ به‌ علم‌ و قادر است‌ به‌ قدرت‌ و حى‌ است‌ به‌ حیات‌؛ و اگر نپذیریم‌ که‌ خدا فى‌ المثل‌ عالم‌ است‌ به‌ علم‌، بدان‌ ماند که‌ بپذیریم‌ خدا عالم‌ است‌، اما دارای‌ علم‌ نیست‌؛ درست‌ مثل‌ اینکه‌ قبول‌ کنیم‌ جسمى‌ سیاه‌ است‌، اما دارای‌ سیاهى‌ نیست‌ (نک: ابن‌ مرتضى‌، 23، 110؛ جامى‌، 12؛ علامه حلى‌، انوار، 65 -66؛ تبصره;، 109). بدان‌ سبب‌ این‌ مرحله‌ مرحله اجمال‌ نامیده‌ شده‌ است‌ که‌

2 مرحله تفصیل‌: در این‌ مرحله‌ اشاعره‌ بین‌ ذهن‌ و خارج‌، یعنى‌ بین‌ مفهوم‌ و مصداق‌ فرق‌ مى‌نهند و بر بنیاد این‌ تفاوت‌ مى‌کوشند تا مشکل‌ را به‌ گونه‌ای‌ منطقى‌ حل‌ کنند. بر اساس‌ این‌ تفکیک‌ و تفاوت‌، اشاعره‌ نتیجه‌ مى‌گیرند که‌ در نگرش‌ ذهنى‌ و در تحلیل‌ مفهومى‌ ذات‌ و صفات‌ دو چیزند و به‌ اصطلاح‌ صفات‌، زائد بر ذات‌ یا غیر ذاتند، اما در نگرش‌ عینى‌ و در عالم‌ خارج‌ و واقع‌ ما با یک‌ حقیقت‌ – که‌ همانا ذات‌ خداوندی‌ است‌ – مواجهیم‌ و در این‌ نگرش‌ است‌ که‌ صفات‌ غیر ذات‌ نیستند؛ و چنین‌ است‌ که‌ اشاعره‌، سرانجام‌ بدین‌ نتیجه‌ مى‌رسند که‌ صفات‌ خدا نه‌ عین‌ ذات‌ اویند، نه‌ غیر ذات‌ او، به‌ عبارت‌ دیگر به‌ اعتباری‌ عین‌ ذات‌ اویند و به‌ اعتباری‌ غیر ذات‌ او.
سید حیدرآملى‌ ضمن‌ طرح‌ نگرشهای‌ مختلف‌ در این‌ زمینه‌ تصریح‌ مى‌کند که‌ اشاعره متأخر و ماتریدیه‌ بر آنند که‌ صفات‌ خدا نه‌ عین‌ خدایند، نه‌ غیر خدا (همانجا) و مى‌افزاید اثبات‌ صفات‌ زائد بر ذات‌ در خارج‌ نظر جهله اشاعره‌ است‌ (ص‌ 138- 139).
حوزه افعال‌
از نظر انسانها افعال‌ خداوند به‌ افعال‌ این‌ جهانى‌ (= آفرینش‌ و هدایت‌) و افعال‌ آن‌ جهانى‌ (= میراندن‌، بازگرداندن‌، حساب‌ و ثواب‌ و عقاب‌) تقسیم‌ مى‌شود. خداوند با قدرت‌ و اراده‌ و اختیار خود، افعال‌ این‌ جهانى‌ و آن‌ جهانى‌ را انجام‌ مى‌دهد. افعال‌ آن‌ جهانى‌ و نیز مسأله هدایت‌ وابسته‌ به‌ بحث‌ انسان‌ (انسان‌ شناسى‌) است‌. بنابر این‌ در حوزه افعال‌ خدا به‌ طرح‌ و بررسى‌ دو مسأله‌ مى‌پردازیم‌: مسأله آفرینش‌؛ مسأله خدا و آزادی‌ مطلق‌.

الف‌ – آفرینش‌: خلق‌ یا آفرینش‌ به‌ معنى‌ ایجاد کردن‌ و هست‌ کردن‌ است‌. آنچه‌ از سوی‌ خدا ایجاد مى‌شود، اصطلاحاً ماسوی‌ الله‌ یا جهان‌ و یا عالم‌ نام‌ دارد. فلاسفه‌ از آفرینش‌ موجودات‌ مجرد، یعنى‌ آفرینش‌ عقول‌ (ابداع‌) و نیز از خلق‌ افلاک‌ (تکوین‌) و آفرینش‌ پدیده‌های‌ مادی‌ (احداث‌) سخن‌ مى‌گویند. آنان‌ عقول‌ و افلاک‌ را قدیم‌ زمانى‌ مى‌دانند و آنها را واسطه خلق‌ پدیده‌های‌ مادی‌، یعنى‌ پدیده‌های‌ زمانى‌ مى‌شمارند و از آنها به‌ وسایط تعبیر مى‌کنند (جرجانى‌، التعریفات‌، 3) و بر آنند که‌ آفرینش‌ معلول‌ تعقل‌ است‌ (نک: غزالى‌، مقاصد، 288، 296). اشاعره‌ اولاً، به‌ حدوث‌ زمانى‌ جهان‌

(ماسوی‌ الله‌) باور دارند و جهان‌ را به‌ دو بخش‌ تقسیم‌ مى‌کنند: 1 موجودات‌ مجرد یا روحانى‌، یعنى‌ موجوداتى‌ که‌ در زمانند، اما در ماده‌ نیستند. 2 موجودات‌ مادی‌ یا جسمانى‌، یعنى‌ موجوداتى‌ که‌ هم‌ در زمانند، هم‌ در ماده‌؛ و چون‌ غالباً حقیقت‌ انسان‌ را جسم‌ مى‌دانند، انسان‌ را هم‌ در بخش‌ موجودات‌ مادی‌ قرار مى‌دهند. ثانیاً، وسایط در آفرینش‌ را نفى‌ مى‌کنند و اعلام‌ مى‌دارند که‌ خداوند با قدرت‌ بى‌کران‌ خود مستقیماً موجودات‌ مادی‌ و مجرد را خلق‌ مى‌کند (شهرستانى‌، نهایه، 54 -56، 77- 78؛ فخرالدین‌، کتاب‌ الاربعین‌، 43). ثالثاً، آفرینش‌ با «امرکُن‌» صورت‌ مى‌گیرد. بدین‌ ترتیب‌ که‌ چون‌ خداوند اراده آفرینش‌ چیزی‌ کند، مى‌گوید: «کن‌» (= باش‌، موجود باش‌)؛ و بدین‌ سان‌،

شى‌ء از نیستى‌ هستى‌ مى‌یابد و به‌ اصطلاح‌ خلق‌ از عدم‌ صورت‌ مى‌گیرد. چنین‌ است‌ که‌ – بنا به‌ تفسیر متکلمان‌ – «امر» خداوند همانا ایجاد و آفرینش‌ اوست‌. این‌ معانى‌ همراه‌ با تعبیر «کن‌ فیکون‌» در 5 آیه‌ از قرآن‌ کریم‌ آمده‌ است‌ (انعام‌ /6/73؛ نحل‌/ 16/40؛ مریم‌/19/35؛ یس‌/36/82؛ غافر/40/68). اشعری‌ ( الابانه، 9) و نیز دیگر متکلمان‌ مکتب‌ اشاعره‌ بدین‌ معنا تصریح‌ کرده‌اند و آفرینش‌ را معلول‌ امر «کن‌» دانسته‌اند (به‌عنوان‌ نمونه‌، نک:شهرستانى‌، نهایه، 5). رابعاً، در تأکید بر این‌ امر که‌ جهان‌، حادث‌ زمانى‌ است‌ و تنها خدا قدیم‌ زمانى‌ است‌، براهینى‌ عقلى‌ و نقلى‌ اقامه‌ کرده‌اند که‌ معروف‌ترین‌ و برجسته‌ترین‌ برهان‌ عقلى‌ آنان‌ برهان‌ حرکت‌ و سکون‌ است‌. بر اساس‌ این‌ برهان‌، حرکت‌ و سکون‌ دو پدیده حادث‌، و دو عرض‌ قائم‌ به‌ جسمند و جسم‌، یعنى‌ محل‌ پدیده‌های‌ حادث‌، خود نیز حادث‌ است‌. از دیدگاه‌ نقلى‌، استناد اشاعره‌ به‌ حدیث‌ «کان‌َ الله‌ُ و لم‌ یکن‌ معه‌

شى‌ء: خدا بود و چیزی‌ با او نبود»، از دیگر استنادها و دیگر براهین‌ شهرت‌ بیشتری‌ دارد (بغدادی‌، 328؛ باقلانى‌، 22-23؛ جوینى‌، الارشاد، 17- 18؛ غزالى‌، الاقتصاد;، 31؛ نصیرالدین‌، 200). چنین‌ است‌ که‌ از دیدگاه‌ اشاعره‌ جهان‌ و انسان‌ به‌ قدرت‌ و اراده بى‌کران‌ خداوند و با امر کن‌ در زمان‌ مستقیماً پدید مى‌آیند.
ب‌ – خدا و آزادی‌ مطلق‌: آیا مى‌توان‌ گفت‌: چیزی‌ و کاری‌ بر خدا واجب‌ است‌؟ و آیا مى‌توان‌ گفت‌: چیزی‌ بر خدا روا، یا نارواست‌؟ آیا افعال‌ خداوند مبتنى‌ بر موازین‌ عقلى‌ و دارای‌ غرض‌ و غایت‌ است‌؟ معتزله‌ بدین‌ پرسشها پاسخ‌ مثبت‌ مى‌دهند و افعالى‌ را بر خداوند واجب‌ مى‌دانند و تصریح‌ مى‌کنند که‌ لطف‌، رعایت‌ اصلح‌، دادن‌ پاداش‌ و کیفر به‌ نیکان‌ و بدان‌، و عدم‌ تکلیف‌ مالایطاق‌ بر او واجب‌ است‌ (قاضى‌ عبدالجبار، 134؛ نیز نک: علامه حلى‌، کشف‌;، 391؛ جرجانى‌، شرح‌، 8/201-202؛ کستلى‌، 123) و نیز تأکید مى‌کنند که‌ افعال‌ خدا بر طبق‌ موازین‌ عقلى‌ باید دارای‌ غایت‌ و غرض‌ باشد که‌ فعل‌ بدون‌ غرض‌ و غایت‌ عبث‌ است‌ (نک: نصیرالدین‌، 343-344).

اشاعره‌ ضمن‌ نقد نظریه معتزله‌ با این‌ تعبیر که‌ اینان‌ عقل‌ خود را بر خدای‌ تعالى‌ حاکم‌ سازند و اجرای‌ حکم‌ بر او نمایند (نک: لاهیجى‌، 348)، نتیجه‌ مى‌گیرند که‌ این‌ معانى‌ با آزادی‌ و قدرت‌ بى‌کران‌ خدا سازگار نیست‌ و پذیرش‌ هرگونه‌ وجوب‌ در باب‌ افعال‌ خداوند به‌ معنى‌ پذیرش‌ محدودیت‌ آزادی‌ و اختیار خداوندی‌ است‌؛ بنابراین‌، عقلاً هیچ‌ چیز بر خداوند واجب‌ نیست‌ (کلاتى‌، 302). بر این‌ بنیاد اشاعره‌ دو نتیجه‌ مى‌گیرند:

1 افعال‌ خدا نه‌ با موازین‌ عقلى‌ سازگار است‌، نه‌ دارای‌ غایت‌ و غرض‌ است‌، و این‌ از آن‌ روست‌ که‌: الف‌ – فعل‌ با هدف‌ و غرض‌، کردار فاعلى‌ است‌ که‌ با انجام‌ دادن‌ آن‌ کاستیهای‌ خود را از میان‌ مى‌برد؛ و ذات‌ حق‌، کمال‌ مطلق‌ است‌ و در نتیجه‌ غایتمند بودن‌ کردارهای‌ او بى‌معناست‌. ب‌ – لازمه غایتمند بودن‌ افعال‌ خداوند آن‌ است‌ که‌ هدفى‌ بیرون‌ از ذات‌ خداوندی‌ کردارهای‌ او را محدود کند و بدیهى‌ است‌ که‌ این‌ امر با آزادی‌ بى‌کران‌ حق‌تعالى‌ سازگار نیست‌.

2 افعال‌ خداوند فراتر از «باید»ها و «نباید»هایى‌ است‌ که‌ در قلمرو حیات‌ انسان‌ معنى‌ دارند و این‌ از آن‌ روست‌ که‌ بایدها و نبایدها با اصل‌ بى‌کرانگى‌ اختیار و آزادی‌ خدا سازگار نیست‌. بر این‌ بنیاد، اشاعره‌ نتیجه‌ مى‌گیرند که‌ اولاً، هیچ‌گونه‌ وجوب‌ بر کردارهای‌ خدا مترتب‌ نیست‌. نه‌ لطف‌ بر خداوند واجب‌ است‌، نه‌ رعایت‌ صلاح‌ و اصلح‌، نه‌ وفای‌ به‌ وعد و وعید، و نه‌ عدم‌ تکلیف‌ مالایطاق‌. ثانیاً، خدا هر چه‌ بخواهد، انجام‌ مى‌دهد و هر چه‌ انجام‌ دهد، نیک‌ است‌ و عین‌ صواب‌ و محض‌ خیر. ابن‌ رشد ضمن‌ اظهار شگفتى‌ مى‌گوید: به‌ نظر اشاعره‌ فعل‌ انسان‌ را مى‌توان‌ به‌ عدل‌ و جور موصوف‌ کرد، اما فعل‌ خدا فراتر از این‌ معانى‌ است‌ و تمام‌ کردارهای‌ او عدل‌ به‌ شمار مى‌آید («الکشف‌;»، 128- 129).

.III جهان‌ شناسى‌
اشعری‌ در آثار خود، مثل‌ الابانه‌ و اللمع‌ به‌ طبیعیات‌ نپرداخته‌ است‌. آثار اشعری‌ به‌ مباحث‌ کلامى‌ محدود مى‌شود. اما در مکتب‌ اشعری‌، یعنى‌ در حوزه کلام‌ اشاعره‌ وضع‌ به‌ گونه‌ای‌ دیگر است‌. جانشینان‌ اشعری‌، به‌ ویژه‌ باقلانى‌ و سپس‌ جوینى‌ و غزالى‌ و سرانجام‌ فخرالدین‌ رازی‌، همانند حکما به‌ بحث‌ از طبیعیات‌ نیز پرداخته‌اند؛ البته‌ با هدفى‌ سخت‌ متفاوت‌ که‌ به‌ قول‌ ابن‌ خلدون‌: «فیلسوف‌ در جسم‌ از لحاظ حرکت‌ و سکون‌ مى‌نگرد و متکلم‌ در آن‌ از این‌ حیث‌ مى‌اندیشد که‌ بر فاعل‌ (= خدا) دلالت‌ مى‌کند» (2/949).

ساختمان‌ جهان‌ (نظریه جوهر فرد): در تبیین‌ بنیاد جهان‌ طبیعت‌ و در پاسخ‌ بدین‌ پرسش‌ که‌ اشیاء از چه‌ ترکیب‌ یافته‌اند، غیر از پاسخهای‌ طبیعت‌ گرایان‌ – که‌ از عنصر یا عناصر چهارگانه‌ سخن‌ مى‌گفتند – دو نظریه‌ پرداخته‌ شد: یکى‌، نظریه ذره‌گرایى‌ یا اتمیسم‌ که‌ طرفداران‌ آن‌ اعلام‌ مى‌داشتند: اشیاء از ذره‌های‌ تجزیه‌ناپذیر، یعنى‌ اجزای‌ لایتجزی‌ یا جواهر فرد تشکیل‌ شده‌اند؛ دوم‌، نظریه ارسطو بود که‌ اعلام‌ مى‌داشت‌ اشیاء از ماده‌ (= هیولى‌) و صورت‌ ترکیب‌ گردیده‌اند. فیلسوفان‌ مسلمان‌ نظریه ارسطو را پذیرفتند و معتزله‌ نظریه ذره‌گرایى‌ را برگزیدند. در جنبش‌

اشعری‌ بر ضد معتزله‌ ذره‌گرایى‌ نیز به‌ دست‌ فراموشى‌ سپرده‌ شد و اشعری‌ خود، در آثارش‌ از آن‌ سخنى‌ به‌ میان‌ نیاورد. در میان‌ جانشینان‌ اشعری‌، ظاهراً نخستین‌ بار باقلانى‌ دوباره‌ به‌ نظریه ذره‌گرایى‌ بازگشت‌ تا از آن‌ برهانى‌ در اثبات‌ وجود خدا فراهم‌ آورد. باقلانى‌ محدثات‌ را به‌ 3 قسم‌ تقسیم‌ کرد: جسم‌ مؤلف‌ (مرکب‌)، جوهر منفرد (جوهر فرد) و عرض‌ که‌ وابسته‌ به‌ اجسام‌ و اعراض‌ است‌ و اعلام‌ داشت‌ که‌ جوهر از هر جنس‌ عرض‌ یکى‌ مى‌پذیرد و در نتیجه‌، جسم‌ِ مرکب‌ از جواهر فرد دارای‌ اعراض‌ گوناگونى‌ است‌؛ اعراضى‌ که‌ پیوسته‌ از میان‌ مى‌روند و همانند آنها به‌ قدرت‌ و

اراده خداوند خلق‌ مى‌شود (ص‌ 16- 18). جوینى‌ راه‌ باقلانى‌ را ادامه‌ داد و سرانجام‌ فخرالدین‌رازی‌ کتابى‌مستقل‌ در اثبات‌جوهرفرد تصنیف‌کرد( البراهین‌، 1/217) و در کتاب‌ جامع‌ العلوم‌، معروف‌ به‌ ستینى‌ اعلام‌ داشت‌: «در این‌ مسأله‌ [جوهر فرد] میان‌ متکلمان‌ و حکما خلاف‌ است‌ و متکلمان‌ را هیچ‌ دلیل‌ به‌ قوت‌ نبوده‌ است‌ و من‌ از برای‌ ایشان‌ حجتى‌ به‌ قوت‌ استخراج‌ کرده‌ام‌» (ص‌ 7، نیز نک: البراهین‌، 1/257- 259؛ نصیرالدین‌، 184- 185). بدین‌ نکته‌ باید توجه‌ کرد که‌ گرایش‌ اشاعره‌ به‌

نظریه ذره‌گرایى‌ بدان‌ سبب‌ است‌ که‌ از پرتو این‌ نظریه‌ مجال‌ مى‌یابند تا از راه‌ حدوث‌ جهان‌، ذات‌ حق‌ را به‌ عنوان‌ یگانه‌ ذات‌ قدیم‌ اثبات‌ کنند؛ درست‌ بر خلاف‌ نظریه ماده‌ و صورت‌ ارسطویى‌ که‌ پذیرش‌ آن‌ به‌ قبول‌ قدم‌ عالم‌ مى‌انجامد و مجالى‌ را که‌ از آن‌ سخن‌ رفت‌، به‌ دست‌ نمى‌دهد (غزالى‌، مقاصد، 288-296؛ سهروردی‌، 3/53 -54).

ناپایداری‌ جهان‌: اشاعره‌ به‌ گونه‌ای‌ از ناپایداری‌ جهان‌ سخن‌ مى‌گویند. به‌ نظر آنان‌ اعراض‌ ناپایدارند و ذاتاً فانى‌ و در دو زمان‌ نمى‌پایند. هر دم‌ عرضى‌ از میان‌ مى‌رود و مثل‌ آن‌ به‌ اراده‌ و قدرت‌ خداوند خلق‌ مى‌شود و جای‌ عرض‌ از میان‌ رفته‌ را مى‌گیرد (نظریه تجدد امثال‌). گذشته‌ از فنای‌ ذاتى‌ اعراض‌ – که‌ به‌ قول‌ غزالى‌ ( تهافت‌;، 88 – 89؛ کلاتى‌، 117- 118) دیدگاه‌ عموم‌ اشاعره‌ به‌ شمار مى‌آید – اولاً، از یک‌ سو جواهر و اجسام‌ هیچ‌ گاه‌ خالى‌ از اعراض‌ نخواهند بود و همین‌ امر دلیل‌ ناپایداری‌ آنهاست‌؛ ثانیاً، از سوی‌ دیگر، جواهر به‌ سبب‌ خلق‌ بقای‌ زاید بر ذاتشان‌، و یا به‌ سبب‌

خلق‌ اکوان‌ اربعه‌ در آنها از سوی‌ خدا باقى‌ مى‌مانند و بدیهى‌ است‌ که‌ عدم‌ خلق‌ بقا یا اکوان‌ سبب‌ فنای‌ آنهاست‌. هدف‌ نهایى‌ و اصلى‌ اشاعره‌ از طرح‌ نظریه «تجدد امثال‌» و فنای‌ ذاتى‌ اعراض‌ – که‌ به‌ گونه‌ای‌ فنای‌ ذاتى‌ جواهر و اجسام‌ را در پى‌ دارد – همانا اثبات‌ قدم‌ ذات‌ حق‌ و نیز اثبات‌ مؤثر بودن‌ همیشگى‌ و مستقیم‌ خداوند در امور جهان‌ و آفرینش‌ دائمى‌ او، و لاجرم‌ نمودن‌ وابستگى‌ و نیاز جهان‌ به‌ ذات‌ مستقل‌ و بى‌نیاز حق‌ تعالى‌ است‌ (باقلانى‌، 18؛ تفتازانى‌، 1/180، 318؛ کستلى‌، 69؛ جرجانى‌، شرح‌، 5/37- 38).

فنای‌ جهان‌: فلاسفه‌ به‌ سبب‌ اعتقاد به‌ ازلیت‌ جهان‌ از ابدیت‌ آن‌ نیز سخن‌ مى‌گویند. اشاعره‌، بدان‌ سبب‌ که‌ معتقدند جهان‌ ازلى‌ نیست‌، بلکه‌ حادث‌ زمانى‌ است‌ و از عدم‌ بر آمده‌ است‌؛ چنین‌ اظهار نظر مى‌کنند که‌ هر چه‌ را آغاز هست‌، انجام‌ نیز هست‌ و ماهیت‌ پدیده‌های‌ غیر ازلى‌ پذیرنده نیستى‌ است‌ و پذیرش‌ نیستى‌ از ویژگیهای‌ چنین‌ پدیده‌هایى‌ به‌ شمار مى‌آید (فخرالدین‌، البراهین‌

، 1/293-294، 301-302، کتاب‌ الاربعین‌، 279)؛ بنابراین‌، جهان‌ فانى‌ است‌ و از میان‌ مى‌رود و به‌ نظر برخى‌ تخریب‌ مى‌گردد و اجزاء موجودات‌ از هم‌ جدا مى‌شود و به‌ نظر برخى‌ یکسره‌ نیست‌ و نابود و معدوم‌ مى‌گردد (نک: نصیرالدین‌، 40؛ جرجانى‌، همان‌، 8/289؛ علامه حلى‌، کشف‌، 317- 318). اشاعره‌ با استناد به‌ آیاتى‌ چند از قرآن‌ کریم‌ نظریه فنای‌ جهان‌ را استوار مى‌دانند (انبیاء/21/104؛ قصص‌/28/88؛ روم‌/30/27؛ حدید/57/3).
.IV انسان‌ شناسى‌
ذات‌ یا حقیقت‌ انسان‌: برخى‌ اندیشوران‌ حقیقت‌ انسان‌ را جوهری‌ مجرد (روح‌) دانسته‌اند، برخى‌ جوهری‌ جسمانى‌ (بدن‌)، و برخى‌ آمیزه‌ای‌ از این‌ هر دو. اشعری‌ در الابانه‌، اللمع‌، و مقالات‌ الاسلامیین‌ آنجا که‌ از آراء اهل‌ سنت‌ بحث‌ مى‌کند، از این‌ معنا سخنى‌ به‌ میان‌ نیاورده‌ است‌. اما به‌ گواهى‌ آثار دیگر متکلمان‌ اشعری‌ مى‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ که‌ از اشعری‌ تا فخرالدین‌ رازی‌ دو نظریه‌ در باب‌ حقیقت‌ انسان‌ پرداخته‌ شده‌ است‌:

الف‌ – حقیقت‌ جسمانى‌: بر طبق‌ این‌ دیدگاه‌، حقیقت‌ انسان‌ جوهری‌ جسمانى‌ است‌ و روح‌ – چنانکه‌ جوینى‌ تصریح‌ کرده‌ است‌ – جسم‌ لطیفى‌ است‌ که‌ به‌ اجسام‌ محسوس‌ مى‌ماند و عادهالله‌ چنین‌ جاری‌ شده‌ است‌ که‌ چون‌ روح‌ به‌ بدن‌ تعلق‌ گیرد، بدن‌ زنده‌ مى‌شود و حیات‌ مى‌یابد و چون‌ روح‌ از بدن‌ جدا شود، مرگ‌ فرا مى‌رسد. بر این‌ بنیاد حیات‌ یا زندگى‌، عرض‌ است‌؛ عرضى‌ که‌ جواهر و اجسام‌ از پرتو آن‌ زندگى‌ مى‌یابند و روح‌ نیز از پرتو آن‌ زنده‌ مى‌شود (جوینى‌، الارشاد، 377؛ تبصره، 116؛ ابن‌ سبعین‌، 153). بر طبق‌ این‌ نظریه‌ «روح‌، بعد از موت‌ فانى‌ شود و عدم‌ محض‌ بود، الا عند

الحشر [که‌ خداوند] همان‌ روح‌ را اعاده‌ کند» ( تبصره، 114- 115). ابن‌ حزم‌ به‌ رغم‌ تصریح‌ جوینى‌ مبنى‌ بر اینکه‌ روح‌، جسم‌ است‌، اعلام‌ مى‌دارد که‌ اشاعره‌ روح‌ را عرض‌ مى‌دانند و به‌حکم‌ قاعده «العرض‌لایبقى‌ زمانین‌» بر آنند که‌ روح‌ نیز چون‌ بدن‌ نابود مى‌شود ( 4/121).

ب‌ – حقیقت‌ مجرد: برطبق‌ این‌دیدگاه‌ – که‌غزالى‌و فخرالدین‌رازی‌ و باقلانى‌ از آن‌ دفاع‌ کرده‌اند (نک: ابن‌ سبعین‌، 152-153) – حقیقت‌ انسان‌، روح‌ مجرد یا نفس‌ ناطقه اوست‌ (غزالى‌، کیمیا، 1/15-17) و سرانجام‌ فخرالدین‌ رازی‌ در برخى‌ از آثار فلسفى‌ خود چونان‌ فلاسفه‌ حقیقت‌ انسان‌ را نفس‌ مجرد مى‌شمارد و تأکید مى‌کند که‌ این‌ نفس‌ نه‌ جسم‌ است‌ و نه‌ منطبع‌ در جسم‌؛ و به‌ پیروی‌ از ابن‌ سینا با 3 برهان‌ تجرد نفس‌ را اثبات‌ مى‌کند ( المباحث‌، 2/345، 377- 379، النفس‌;، 27 به‌ بعد).

صفات‌ ویژه انسان‌: انسان‌ دارای‌ دو صفت‌ اختصاصى‌ معرفت‌ و اخلاق‌ است‌:
1 معرفت‌ (= شناخت‌): مراد از معرفت‌ یا شناخت‌، شناخت‌ حق‌ و حقیقت‌ است‌. اما ابزار شناخت‌ حقیقت‌ چیست‌؟ جنبش‌ اشعری‌ با حفظ تعقل‌ و پرهیز از عقل‌ گرایى‌ صرف‌ آغاز شد، اما چنانکه‌ گفته‌ شد، پیروان‌ اشعری‌ به‌ عقل‌ گرایى‌ فلسفى‌ کشش‌ بیشتری‌ نشان‌ دادند و چونان‌ معتزله‌ از به‌ بار آمدن‌ شناخت‌ از نظر (فکر) سخن‌ گفتند. منتهى‌ به‌ سبب‌ نفى‌ علیت‌ از نظریه «تولد و تولید» معتزلى‌ درگذشتند، «عادهالله‌» را به‌ جای‌ «تولید» نهادند و به‌ جای‌ آنکه‌ به‌ شیوه معتزله‌ بگویند

«شناخت‌ از نظر صحیح‌ متولد مى‌شود، یا نظر صحیح‌ مولد شناخت‌ است‌»، اعلام‌ داشتند که‌ شناخت‌، بر حسب‌ عادهالله‌ از نظر صحیح‌ به‌ بار مى‌آید؛ و این‌ از آن‌ روست‌ که‌ علم‌ نیز همانند دیگر پدیده‌های‌ جهان‌ ممکن‌ است‌ و خداوند همیشه‌ در ممکنات‌، مؤثر است‌. باقلانى‌ چنین‌ اظهار نظر کرد که‌ از نظر، نه‌ تولداً، که‌ لزوماً شناخت‌ به‌ بار مى‌آید (نک: علامه حلى‌، انوار، 15) و ابن‌ سبعین‌ در طرح‌ نظریه اشاعره‌ از حکایت‌ «سلامت‌ عقل‌» سخن‌ گفت‌ و اعلام‌ کرد که‌ به‌ نظر اشاعره‌، در صورت‌ِ سلامت‌ عقل‌، از نظر، شناخت‌ به‌ بار مى‌آید (ص‌ 98). و چنین‌ بود که‌ سرانجام‌ در کلام‌ اشاعره‌ عقل‌ مقام‌ خود را بازیافت‌ و در جریان‌ برهانى‌ کردن‌ اصول‌ دین‌ و تأیید داده‌های‌ وحى‌ به‌ عنوان‌ ابزار شناخت‌ حقیقت‌ مورد پذیرش‌ قرار گرفت‌.

2 اخلاق‌ (مسأله حسن‌ و قبح‌): خیر و شر یا به‌ تعبیر متکلمان‌ حسن‌ و قبح‌ مسأله‌ای‌ اخلاقى‌ است‌ و این‌ امر که‌ حسن‌ و قبح‌ امور را عقل‌ مى‌شناسد و تعیین‌ مى‌کند، یا نقل‌، در کلام‌ اسلامى‌ مسأله‌ای‌ مجادله‌ انگیز است‌ و از مباحث‌ و مسائل‌ مورد اختلاف‌ میان‌ معتزله‌ و اشاعره‌ به‌ شمار مى‌آید. معتزله‌ عقل‌ را شناسنده خیر و شر دانستند و از حسن‌ و قبح‌ عقلى‌ سخن‌ گفتند و اشاعره‌ از حسن‌ و قبح‌ شرعى‌ دفاع‌ کردند و اعلام‌ داشتند که‌ افعال‌ و امور، فى‌ نفسه‌ نه‌ نیکند و نه‌ بد؛ و به‌ اصطلاح‌، نه‌ حَسَنند و نه‌ قبیح‌؛ و در نتیجه‌، کردارها خود به‌ خود، نه‌ شایسته مدح‌ و

ثوابند، نه‌ مستوجب‌ ذم‌ و عقاب‌. نیک‌ بودن‌ یا بد بودن‌ کردارها را شرع‌ تعیین‌ مى‌کند و هر آنچه‌ شرع‌ به‌ انجام‌ دادن‌ آن‌ فرمان‌ دهد، حَسَن‌ است‌ و هر آنچه‌ شرع‌ انجام‌ دادن‌ آن‌ را منع‌ کند، قبیح‌ به‌ شمار مى‌آید. اشاعره‌ از این‌ معانى‌ دو نتیجه‌ مى‌گیرند: نخست‌ آنکه‌ پیش‌ از ورود شرع‌ هیچ‌ چیز بر انسان‌ واجب‌ نیست‌. پس‌ از ورود شرع‌ و تعیین‌ حسن‌ و قبح‌ امور، انجام‌ دادن‌ کردارهای‌ نیک‌ و ترک‌ کردن‌ کردارهای‌ بد واجب‌ مى‌شود (شهرستانى‌، نهایه، 370-371)؛ دوم‌ آنکه‌ به‌ تعبیر مؤلف‌ تبصره العوام‌ «افعال‌ خدای‌ تعالى‌ نه‌ حَسَن‌ بود، نه‌ قبیح‌، زیرا که‌ او مأمور و منهى‌ نتواند بودن‌» (ص‌ 109؛ نیز نک: شهرستانى‌، الملل‌، 1/101-102؛ کلاتى‌،302-303؛فخرالدین‌، البراهین‌، 1/246-247؛تفتازانى‌،2/148- 149؛ جرجانى‌، شرح‌، 8/181-183؛ قوشجى‌، 373-374).

افعال‌ ارادی‌ (نظریه کسب‌): آیا انسان‌ در انجام‌ دادن‌ کردارهای‌ ارادی‌ خود آزاد است‌، یا نه‌؟ به‌ عبارت‌ دیگر آیا انسان‌ خود، آفریدگار کردارهای‌ ارادی‌ خویش‌ است‌، یا خداوند آفریدگار کردارهای‌ ارادی‌ انسان‌ نیز هست‌؟ معتزله‌ انسان‌ را خالق‌ کردارهای‌ ارادی‌ خود دانستند (نظریه تفویض‌) و اهل‌ ظاهر – که‌ اهل‌ سنت‌ و جبریه‌ در شمار آنانند – افعال‌ ارادی‌ انسان‌ را هم‌ آفریده خدا دانستند (نظریه جبر). اشعری‌ در تلاش‌ برای‌ یافتن‌ راه‌ میانه‌ به‌ طرح‌ نظریه «کسب‌» پرداخت‌ و به‌ قول‌

تفتازانى‌ (2/127) اعلام‌ کرد که‌ خداوند، «خالق‌» کردارهای‌ ارادی‌ انسان‌ است‌ و انسان‌ «کاسب‌» این‌ کردارهاست‌؛ چه‌، اگر انسان‌ مى‌توانست‌ کردارهای‌ خود را خلق‌ کند، بر خلق‌ پدیده‌های‌ دیگر نیز توانا بود (اشعری‌، مقالات‌، 218). اشعری‌ کسب‌ را اقتران‌ قدرت‌ خدا و انسان‌ دانست‌ و اعلام‌ داشت‌ فعل‌ ارادی‌ در پى‌ این‌ اقتران‌ صورت‌ مى‌گیرد ( اللمع‌، 42؛ جوینى‌، لمع‌;، 107؛ جرجانى‌، شرح‌، 8/146، 233، 398). به‌ تعبیر جامى‌ مراد اشعری‌ آن‌ است‌ که‌ انسان‌ در وجود فعل‌ ارادی‌ خود تأثیر ندارد و تنها محل‌ فعل‌ خویش‌ است‌ و به‌ همین‌ سبب‌، جریان‌ عادهالله‌ موجب‌ پدید آمدن‌

قدرت‌ و اختیار در انسان‌ مى‌شود و فعل‌ ارادی‌ وی‌ انجام‌ مى‌پذیرد (ص‌ 39). بزرگان‌ مکتب‌ اشعری‌، هر یک‌ به‌ گونه‌ای‌ از نظریه کسب‌ سخن‌ گفته‌، و به‌ دفاع‌ از آن‌ برخاسته‌اند. فى‌ المثل‌ باقلانى‌ در تبیین‌ و تفسیر این‌ نظریه‌ مى‌گوید: ذات‌ِ عمل‌ آفریده خداست‌، اما نیک‌ و بد بودن‌ آن‌، معلول‌ استطاعت‌ انسان‌ است‌ (ص‌ 287؛ علامه حلى‌، کشف‌، 239-240؛ تفتازانى‌، 2/125- 127؛ ابن‌رشد، «الکشف‌»، 121-122) و مراد از استطاعت‌ (ه م‌)، توانایى‌ ویژه انجام‌ دادن‌ یا ترک‌ کردن‌ِ کردارهاست‌ که‌ – به‌ نظر اشاعره‌ – خداوند آن‌ را همزمان‌ با انجام‌ دادن‌ یا ترک‌ کردن‌ کردارها (و نه‌ پیش‌ از آن‌) در انسان‌ مى‌آفریند و این‌ از آن‌ روست‌ که‌ به‌ نظر اشاعره‌، استطاعت‌ عرض‌ است‌ و عرض‌ در دو زمان‌ نمى‌پاید. بنابراین‌، اگر استطاعت‌، پیش‌ از انجام‌ گرفتن‌ فعل‌ پدید آید، فعل‌ معلول‌ِ

استطاعتى‌ معدوم‌ خواهد بود (اشعری‌، اللمع‌، 54 – 55؛ تفتازانى‌، 1/240؛ کستلى‌، 119-120).
مآخذ: آملى‌، حیدر، جامع‌ الاسرار و منبع‌ الانوار، به‌ کوشش‌ هانری‌ کربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیى‌، تهران‌، 1347ش‌؛ ابن‌ حزم‌، على‌، الفصل‌، به‌ کوشش‌ محمد ابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، جده‌، مکتبات‌ عکاظ؛ ابن‌ خلدون‌، مقدمه‌، ترجمه محمدپروین‌ گنابادی‌، تهران‌، 1353ش‌؛ ابن‌ رشد، محمد، «فصل‌ المقال‌»، «الکشف‌ عن‌ مناهج‌ الادله»، فلسفه ابن‌ رشد، بیروت‌، دارالا¸فاق‌ الجدیده‌؛ ابن‌ سبعین‌، عبدالحق‌، بدالعارف‌، به‌ کوشش‌ جورج‌ کتّوره‌، بیروت‌، دارالاندلس‌؛ ابن‌ سینا، الهیات‌ شفا، چ‌ سنگى‌؛ ابن‌ مرتضى‌، احمد، المنیه و الامل‌، به‌ کوشش‌ محمدجواد مشکور، بیروت‌، 1399ق‌/

1979م‌؛ اسفراینى‌، شاهفور، التبصیر فى‌ الدین‌، به‌ کوشش‌ محمدزاهد کوثری‌، قاهره‌،

1374ق‌/1955م‌؛ اشعری‌، على‌، الابانه، به‌ کوشش‌ محمد منیر عبدوه‌، قاهره‌، 1348ق‌؛ همو، اللمع‌، به‌ کوشش‌ مکارتى‌، بیروت‌، 1953م‌؛ همو، مقالات‌ الاسلامیین‌، به‌ کوشش‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌، 1400ق‌/1980م‌؛ باقلانى‌، محمد، التمهید، به‌ کوشش‌ مکارتى‌، بیروت‌، 1957م‌؛ بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، به‌ کوشش‌ محمد محیى‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌، مکتبه محمدعلى‌ صبیح‌ و اولاده‌؛ تبصره العوام‌، منسوب‌ به‌ مرتضى‌ بن‌ داعى‌، به‌ کوشش‌ عباس‌ اقبال‌، تهران‌، 1364ش‌؛ تفتازانى‌، عمر، شرح‌ المقاصد، چ‌ سنگى‌، استانبول‌، 1305ق‌؛ جامى‌، عبدالرحمان‌، الدره الفاخره، به‌ کوشش‌ نیکولاهیر و على‌ موسوی‌ بهبهانى‌، تهران‌، 1358ش‌؛ جرجانى‌، على‌، التعریفات‌، قاهره‌،

1357ق‌/1938م‌؛ همو، حواشى‌ بر شرح‌ مطالع‌، چ‌ سنگى‌؛ همو، شرح‌ المواقف‌، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانى‌، قاهره‌، 1325ق‌/1907م‌؛ جوینى‌، عبدالملک‌، الارشاد، به‌ کوشش‌ محمدیوسف‌ عبدالمنعم‌، قاهره‌، 1369ق‌/ 1950م‌؛ همو، لمع‌ الادله، به‌ کوشش‌ فوقیه‌ حسین‌ محمود، قاهره‌، 1385ق‌/1965م‌؛ ذهبى‌، محمد، سیر اعلام‌ النبلاء، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و صالح‌ سمر، بیروت‌، 1406ق‌/ 1986م‌؛ زمخشری‌، محمود، الکشاف‌، بیروت‌، 1366ق‌/ 1947م‌؛ سبزواری‌، ملاهادی‌،

«منظومه حکمت‌»، شرح‌ منظومه‌، قم‌، انتشارات‌ مصطفوی‌؛ سهروردی‌، یحیى‌، مجموعه مصنفات‌، به‌ کوشش‌ حسین‌ نصر و هانری‌ کربن‌، تهران‌، 1372ق‌؛ شهرستانى‌، عبدالکریم‌، الملل‌ و النحل‌، به‌ کوشش‌ محمد کیلانى‌، بیروت‌، 1395ق‌/ 1975م‌؛ همو، نهایه الاقدام‌، به‌ کوشش‌ آلفرد گیوم‌، پاریس‌، 1934م‌؛ علامه حلى‌، حسن‌، انوار الملکوت‌، به‌ کوشش‌ محمد نجمى‌ زنجانى‌، تهران‌، 1338ش‌؛ همو، کشف‌ المراد، قم‌، انتشارات‌ مصطفوی‌؛ غزالى‌، محمد، احیاء علوم‌ الدین‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌؛ همو، الاقتصاد فى‌ الاعتقاد، به‌ کوشش‌ محمد مصطفى‌ ابوالعلاء، قاهره‌، 1392ق‌/

1973م‌؛ همو، تهافت‌ الفلاسفه، به‌ کوشش‌ موریس‌ بویژ، بیروت‌، 1927م‌؛ همو، کیمیای‌ سعادت‌، به‌ کوشش‌ حسین‌ خدیوجم‌، تهران‌، 1361ش‌؛ همو، مقاصد الفلاسفه، به‌ کوشش‌ سلیمان‌ دنیا، قاهره‌، 1960م‌؛ همو، نصیحه الملوک‌، به‌ کوشش‌ جلال‌ الدین‌ همایى‌، تهران‌، 1351ش‌؛ فخرالدین‌ رازی‌، محمد، البراهین‌، به‌ کوشش‌ محمدباقر سبزواری‌، تهران‌، 1341ش‌؛ همو، التفسیر الکبیر،

بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربى‌؛ همو، جامع‌ العلوم‌، به‌ کوشش‌ محمدحسین‌ تسبیحى‌، تهران‌، 1346ش‌؛ همو، کتاب‌ الاربعین‌، حیدرآباد دکن‌، 1353ق‌؛ همو، «لباب‌ الاشارات‌»، همراه‌ التنبیهات‌ و الاشارات‌ ابن‌ سینا، به‌ کوشش‌ محمود شهابى‌، تهران‌، 1339ش‌؛ همو، لوامع‌ البینات‌، به‌ کوشش‌ طه‌ عبدالرئوف‌ سعد، بیروت‌، 1396ق‌/1976م‌؛ همو، المباحث‌ المشرقیه،


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله کاراموزی شرکت قند شیروان با word دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله کاراموزی شرکت قند شیروان با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله کاراموزی شرکت قند شیروان با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله کاراموزی شرکت قند شیروان با word :

کاراموزی شرکت قند شیروان

تاریخچه شرکت :

شرکت تـولیدی قند شیروان در تاریخ 31/3/1337 تاسیس و تحت شماره 331 دراداره ثبت مشـهد وشماره 8839 در اداره ثبت شرکتها و مالکیت صنعتی تهران به ثبت رسیده است .
شرکت تا سال 1355 در مـالکیت آقـای محمد ولی مهروی قرار داشته و در سال مذبور قسمت عمده سهام شرکت توسط آقای هژبر یزدانی خریداری وشرکت تاتاریخ 15/9/1357 توسط نامـبرده اداره می شده است .در سال 1370 به موجب صورتجـلسه تنظیمی کـارخانه از تـاریخ 3/6/70 به بنیاد مستضعفـان وجانبازان تحت عنوان شرکت تولیدی قند شیروان ، قوچـان ،بجنورد تحویل گردیده است.

 

سایر اطلاعات شرکت :

تعداد کارکنان رسمی در فروردین ماه : اداری = 120 نفر
کارخانه = 494 نفر

تعداد سهام این شرکت 10947538 می باشدکه ارزش اسمی هرسهام آن 000/1ریال می باشد .
تعداد اعضاء هیئت مدیره 6 نفره بوده و حق امضاء با مدیر عامل شرکت می باشد.
حسابرسان داخلی ، زیر نظر مدیر عامل شرکت می باشد.

موضوع فعالیت شرکت :

فعالیت شرکت طبق ماده 2 اساسنامه عبارت است از:

الف : انجام کلیه امور تولیدی مربوط به صنعت قند سازی و تصفیه و
استخراج شکر

ب : مبادرت هر گونه عملیات و معاملات مجاز به طور مستقیم و غیر مستقیم
برای انجام فعالیتهای مذکور در بند الف ضروری یا مفید باشد .

ج : مشارکت در سایر شرکتهایی که موضوع آنها با فعالیت در بند الف منطبق
ومرتبط باشد.

مقدمه
تعریف سیستم :
سیستم مجموعه ای از اجزاء به هم پیوسته است که در جهت نیل به یک یاچند هدف با هم پیوسته اند به طـوری که یک یا چند داده وارد آن شـودیک یـا چند داده از آن خارج مـی شـود و سیـستم از اجزاء کوچکتر تشکیل شده است . سیستم حقوق و دستمزد یکی از سیستمهای مهم موجود در داخل سیستم کلی موسسات است که نقش با اهمیتی درایجاد رابطه مناسب بین کارکنان، کارفرماو ادارات دولتی ایفا می کند .

اهمیت سیستم حقوق و دستمزد :
هزینه حقوق و دستمزد نشـان دهنده سهم نیروی کــار در تـولید محصولات
وارائه خدمات بوده و یکی از مهمترین هزینه های عمـلیاتی اغلب موسســات
است.وظایف حســابداران در مورد هزینه حقوق و دستمزد از سـاده ترین و
در عین حال با اهمیت ترین آنها است .محــاسبه و پرداخت درست و مناسب
حقوق و دستمزد یکی از عوامل مـــوثر در ایجاد رابطه مطلوب بین کارکنان

(کارگران ) و کارفرما می باشد .
مدارک سیستــم حقوق و دستمزد کـه به درستی تهیه وبه آسانی قابل فهم
باشند نیز یکی دیگر از عوامــل با اهمیت دربرقــراری رابطــه منـاسب بین
مدیریت مـوسسات، کارکنان و مقامات قانــونی از قبیل ادارات کــار ، بیمه ،
مالیاتها و ……… است.

تعریف سیستم حقوق و دستمزد :
درمــوًسسات مختلف پرداخــت حــقوق و دستمــزد به هــر یک از کــارکنــان
می تواند بر اساس ســاعات کار به صورت دستمزد روزانه یا هفتگی ویا حقوق ماهانه باشد .هنگام پرداخت حقوق و دستمزد اطلاعــات مربـوط به دریافتـی هر یک از کــارکنان بایستی همــراه با ریز محـاسبات و مبتنـی بر مـدارک کـارکرد وی پردازش و ارائـه شــــود.

بنابراین می توان سیستم حقوق و دستمزد را به صورت زیر تعریف نمود :

سیستم حـقوق ودستمزد مجموعه ای از اجزاء بهم پیوسته در داخل یک موسسه اســت که داده هــای مــربوط به سـهم نیروی کاردرتولید محصولات و یا ارائه خدمات را به صورتها و اطلاعات حقوق و دستمزد تبدیل می کند.داده های مربوط به سـهم نیروی کــار عبارتند از : نـام کــارمند ، شماره تا مین اجتماعی، ساعات کارکرد،نرخ ودستمزد ،اضافه کاری ، کسورات بهینه ومالیات و;;.

کنترل داخلی سیستم حقوق ودستمزد :
کنترل داخلــی منــاسب برای سیستم حقــوق ودستمزد مانند سایر روشهای کنترل داخلی که شامل تقسیم دقیق وظایف ومسئولیتها در سیستم حقوق ودستمزد است .

در اغلب موسسات وظایف ومسئولیتهای حقوق ودستمزد دردوایر زیر تقسیم شده است:
1 دایره کار گزینی
2 دایره ثبت اوقات کار
3 دایره حقوق ودستمزد
4دایره پرداخت

کنترل داخلی موثر بر سیستم حقوق ودستمزد شامل تفکیک دقیق وظایف بالا از یکدیگر ، انجام هر یک از وظایف توسط دایره مربوط به صورت جداگانه و عدم تداخل این وظایف با یکدیگر است. در ادامه وظایف هر یک از دوایر مذکور به طور خلاصه بررسی می شود.

1دایره کارگزینی :

وظیفه عمده این دایره از سیستم حقوق ودستمزد ، تامین نیروی کار لازم برای قسمتهای مختلف موسسه است .دایره کار گزینی علاوه بر انجام وظیفه بالا ،آئین نامه های استخدامی را تهیه وبرنامه های آموزشی ،شرح وظایف وارزیابی مشاغل را انجام می دهد .استخدام کارکنان جدید ممکن است برای جایگزینی با کارکنان دیگر ویا برای توسعه فعالیتهای موسسه صورت گیرد .این دایره با هماهنگی مسئولین سایر دوایر،شرایط وتعداد کارکنان که باید استخدام

شوندراتعیین کرده وبارعایت مقررات استخدامی موسسه اقدام به استخدام
کارکنان مورد لزوم می نماید. مقررات استخدامی مورد عمل در موسسه علاوه بر مطابقت با مقررات خاص داخلی آن موسسه بایستی با قوانین ودستورالعملهای وزارت کاروامور اجتماعی ،سازمان تامین اجتماعی وسایر موارد قانونی هماهنگی ومطابقت داشته باشد.پس ازاستخدام کارمند جدید وانجام مراحل مختلف استخدام توسط دایره کارگزینی این دایره سوابقی که نشان دهنده تاریخ استخدام،نرخ حقوق ودستمزد تصویب شده وکسور مربوطه رابه دایره حقوق ودستمزد ارسال می کند .تغییر نرخ حقوق ودستمزد واحیاناخاتمه کار (قطع رابطه شغلی با موسسه)کارکنان بایستی سریعا به دایره حقوق ودستمزد اطلاع داده شود تا موضوع را هنگام محاسبات وتنظیم سیستم های مربوط در نظر داشته باشند.

2 دایره ثبت اوقات کار :

نگهداری مدارکی که نشان دهنده اوقات کار هر یک ازکارکنان دردوره های مشخص هفتگی یا ماهانه باشد،اولین ومهمترین مرحله از مراحل جمع آوری دادهای مربوط به تقسیم حقوق ودستمزد است .
برای انجام درست این موضوع از وسایل ومدارک زیر استفاده می شود:
1_کارت ساعت :
کارت ساعت محکمترین و گویاترین مدرک حضور کارکنان در محل کار خود از ساعت ورود تا ساعت خروج می باشد .کارت ساعت در دایره ثبت اوقات کار کنترل و جمع آوری می گردد.چون دریافتهای هر یک از کارکنان مبتنی بر کارت

ساعت بوده واز طرفی پس از امضاء کارت ساعت توسط فرد مسئول،محاسبه وپرداخت نهایی صورت می گیرد،کارت ساعت ودقت وصحت آن نقش بسیار با ارزشی در رابطه بین کارکنان و کارفرما ایفا می کند .در بیشتر اوقات طرز برداشت کارکنان جدید از وضعیف کنترل داخلی در یک موسسه به دقت در انجام وظیفه دایره ثبت اوقات کار بستگی دارد .کارت ساعت شامل نام وشماره استخدامی هر یک ازکارکنان بوده وهر کارت ساعت معمولا یک دوره پرداخت حقوق و دستمزد را در بر می گیرد .یک کارت ساعت تکمیل شده نشان دهنده ساعت شروع به کار و خاتمه کار هر یک از کارکنان را در هر روز ویا نوبت کاری ومیزان ساعت اضافه کاری را نشان می دهد.

2_ماشین ساعت زن :
ماشین ساعت زن وسیله ای برای ثبت و انعکاس اوقات حضور کارکنان در محل کار بر روی کارت ساعت می باشد .در یک سیستم مناسب حقوق و دستمزد ،یک شماره کارت ساعت برای هر یک از کارکنان اختصاص داده می شود . شماره کارت ساعت ذکر شده بعنوان شماره شناسایی کارمندان در لیست حقوق و دستمزد می باشد .معمولا مسئولین اوقات کار هنگام تعویض کارت ساعت ویا ورود وخروج کارکنان در نزدیکی محل ماشین ساعت زن برای تسریع ورود و خروج کارکنان و حصول اطمینان از نحوه صحیص ثبت ساعات کار بر روی کارتهای ساعت مستقر می شوند .

در برخی از قسمتهای این شرکت از سیستم دستی برای کنترل حضور و غیاب و تعیین ساعات کارکنان استفاده می شود .در این قسمتها کارت اوقات کار معمولا توسط سرپرستان و افراد مسئول ومورد اعتماد تکمیل می گردد.
روشهای دستی از قبیل روش ذکر شده از دقت و صحت روش استفاده از کارت ساعت و ماشین ساعت زن برخوردار نمی باشند.کارتهای ساعت پس از تکمیل وامضاء شدن در دایره ثبت اوقات کار برای محاسبه و تنظیم سیستمهای حقوق و دستمزد به قسمت حقوق و دستمزد ارسال می شود .

3 دایره حقوق ودستمزد :

محاسبه وتعیین حقوق ودستمزد ناخالص دریافتی هر یک از کارکنان وتهیه وتنظیم لیست حقوق ودستمزد بر اساس کارتهای ساعت ارسال شده از دوایر ثبت اوقات کار،در دایره حقوق ودستمزد انجام می شود.وظایف وعملیات این دایره به وسعت وحجم عملیات مشترک بستگی کامل دارد در چندسال پیش در این شرکت دایره حسابداری حقوق ودستمزد،توسط یک یا چندکارمندمحاسبه وتهیه لیست حقوق ودستمزدبه صورت دستی انجام می شد.

بدون توجه به وسعت ونوع سیستم پردازش حقوق ودستمزد،دایره حقوق ودستمزد مسئولیت محاسبه وثبت وطبقه بندی لیست حقوق ودستمزد را به عهده دارد. این دایره بر اساس ساعات کار انجام شده،ناخالص حقوق ودستمزدهر یک از کارکنان را محاسبه ودرلیست حقوق ودستمزد ثبت وکسورات مربوطه را تعیین وخالص پرداختی را مشخص می کند.دایره حقوق ودستمزدمدارک مربوط به هر یک از کارکنان را به تفکیک نگهداری وچکهای حقوق ودستمزد را تنظیم وبا سایرمدارک لازم برای پرداخت به دایره پرداخت ویا مسئول پرداخت حقوق ودستمزد ارائه می نمایند.

بنا براین ،داده های به دایره حقوق ودستمزد شامل گزارش ساعت کار،نرخ حقوق ودستمزد وکسورات بوده وپس از پردازش ستاده ها شامل موارد زیر خواهد بود:

الف) لیست حقوق ودستمزد به عنوان مدارک موسسه برای ارسال به سازمان
تامین اجتماعی واداره مالیات حقوق .
ب) سوابق ومحاسبات انفرادی درآمد وکسورات هر یک از کارکنان.

ج) صدور چک حقوقی.

4دایره پرداخت حقوق ودستمزد (شیوه های پرداخت حقوق و
مزایا و معایب آنها) :
بهترین روش پرداخت حقوق ودستمزد ،پرداخت توسط چک ازحساب جاری بانکی است در صورتی که به دلایل مختلف پرداخت حقوق توسط چک امکان پذیر نبوده و به شکل نقدی انجام می شود ،به میزان جمع مبلغ مورد نیاز برای پرداخت خالص لیست حقوق ودستمزد وجه نقد از بانک دریافت وبه محل فعالیت موسسه بوده ودر اختیار دایره پرداخت حقوق و دستمزدویا مسئول پرداخت قرارداده می شود.

دراین حــالت مبلــغ خـالـص حقوق ودستمــزد هر یک از کار کنان در پاکتهای مخصوص که بر اســاس شماره کارمند ویاحروف الفبا مرتب شده اند قرار داده می شود.پس ازکنترل جمع مبا لغ پاکتها وموازنه آن با جمع خالص قابل پرداخت لیست حقوق ودستمزد نسبت به پرداخت واحذامضاء از کارکنان اقدام می شود .

در مواردی که پرداخت حقوق ودستمزد از طریق چک صورت می گیرد ،صدور چکها ی پرداخت حقوق و دستمزد امکان دارد که از حساب جاری خاصی که فقط برای پرداخت حقوق و دستمزد در نظر گرفته شده و یا از طریق حساب جاری بانکی موسسه انجام شود .در صورتیکه تعداد کارکنان موسسه زیاد باشد ،استفاده از یک حساب بانکی خاص برای پرداخت حقوق و دستمزد روش مناسبی است .

دراین روش برای پرداخت حقوق و دستمزد معادل جمع خالص پرداخت لیست حقوق ودستمزد طی یک فقره چک از حسابجاری بانکی شرکت برداشت وبه حسابجاری خاص پرداخت حقوق ودستمزد واریز می شود .

مسئول پرداخت برای هریک از کارکنان از این حساب جاری خاص یک فقره چک معادل خالص قابل پرداخت صادر وتسلیم وی می کند.در بعضی از اوقات برای سهولت ودقت درپر داخت حقوق ودستمزد حساب بانکی برای هر یک از کارکنان درنزد یکی ازبانکهای نزدیک محل شرکت افتتاح کرده ودرزمان پرداخت حقوق ودستمزد یک فقره چک معادل جمع قابل پرداخت لیست حقوق ودستمزد در وجه بانک مربوطه صادر وهمراه لیست حقوق ودستمزد که شماره حساب بانکی کارکنان در مقابل نام هر یک از آنان ثبت شده به بانک ارسال می کنند و بانک مبلغ قابل پرداخت به هر یک از کارکنان را به حساب بانکی وی واریز می نماید .

 

حسابداری هزینه حقوق و دستمزد :
هزینه حقوق ودستمزد متشکل از جمع مبالغ پرداختی به کارکنان موسسه به صورت روزانه هفتگی یا ماهانه است .به غیر از دستمزد ثابت (پایه) که برمبنای ساعات کارکرد با میزان انجام کار ویا محصول تولید شده ،محاسبه میگردد .

هزینه حقوق ودستمزد شامل موارد دیگری از قبیل اضافه کاری ،فوق العاده پرداختی ثابت کار در روزهای جمعه و تعطیلات رسمی، پاداش افزایش تولید، عیدی، سهم از ســود موسسه و… نیز محـاسبه وبه کارکنـان پرداخت می شود .
گذشته از موارد بالا مزایای نقدی شامل حق مسکن و خواروبار ،حق اولاد (عائله مندی) واز این قبیل و مزایای غیر نقدی دیگری شامل مسکن و اتومبیل که توسط موسسه در اختیار کارکنان قــرار می گیرد و سایر موارد مشابه نیز در محاسبه هزینه حقوق و دستمزد مـنظور مـی گردد . کلیه این مــوارد به موجب قانون کار حق السعی نامیده می شود .

درآمد کارکنان :
میزان دستمزد روزانه یا نرخ ساعتی حقوق ودستمزد بر اساس توافق کارکنان وکارفرما مشخص می شود که مربوط به ساعات کار عادی وقانونی است که این توافق نبایستی کمتر از حداقل دستمزد که همه ساله توسط شورای عالی کار تعیین می شود،باشد .انجام کار بیش از ساعات قانونی ، اضافه کار نام داردکه شرایط و نرخ آنرا قانون کار تعیین میکند. به موجب قانون کار ، ساعات کار کارگران در موسسات مختلف به جز مواردی که قانون مذکور استثناءکرده است ،از 8ساعت در روز و44ساعت درهفته نباید تجاوز کند. انجام کار اضافه بر ساعت کار عادی (8ساعت درروزو44ساعت درهفته) با توافق کارگر وکارفرما وبا رعایت شرایطی که قانون کار قید نموده صورت می گیرد .به موجب قانون کار برای هر ساعت کار اضافی انجام شده 40%(چهل درصد)اضافه برمزد ساعات کار عادی محاسبه وبه کارکنان پرداخت می شود.

پاداش:
یکی دیگر از موارددرآمد کارکنان که در اغلب موسسات وشرکتها نیز برای تشویق وافزایش کارایی کارکنان علاوه بر حقوق ودستمزد وسایر مزایای ذکرشده،محاسبه وپرداخت میشود ،پاداش است .میزان پاداش بر اساس افزایش تولید ،کاهش ضایعات ،میزان سود شرکت طی دوره مالی وسایر موارد محاسبه میشود .در قراردادی که مطابق آیین نامه وزارت کارواموراجتماعی بین کارکنان وکارفرما درمورد پاداش منعقد می گردد، مبنای محاسبه پاداش قید می گردد .

هر یک از موارد زیر می تواند مبنای محاسبه پاداش واقع گردد :

الف)سود قبل از کسرمالیات بر درآمد وپاداش
ب)سود قبل از کسر مالیات بر درآمد و پس ازکسر پاداش
ج)سودپس از کسر مالیات بر درآمد وقبل از کسر پاداش
د)سودپس از کسر مالیات بر درآمد وپاداش
از آنجا که مبلغ پاداش در هر یک از حالات فوق تفاوت زیادی با یکدیگر دارد،توجه ودقت در مورد مبنای محاسبه پاداش وقید آن درقرار داد منعقده بین کارکنان وکارفرما اهمیت فراوانی خواهد داشت .


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود تحقیق آمپلی فایر با word دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود تحقیق آمپلی فایر با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود تحقیق آمپلی فایر با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود تحقیق آمپلی فایر با word :

آمپلی فایر 18 وات بسیار ساده - بدون نیاز به پری آپلی فایر

آمپلی فایر با کیفیت عالی بدون نیاز به پری آمپلی فایر
مداری که در این بخش معرفی می شود یکی از ساده ترین مدارات آمپلی فایر می باشد که از قدرت و کیفیت مناسبی نیز برخوردار است. این آمپلی فایر که با بلندگوی 8 اهمی 18 وات قدرت دارد ، می تواند بدون نیاز به پری آمپلی فایر هم به خوبی کار کند.از کاربردهای اساسی این تقویت کننده ، تقویت صدای دستگاههای کوچک پخش صدا مانند CD , MP3 player ها می باشد. برای مشاهده سایر توضیحات و لیست قطعات ادامه مطلب را مطالعه نمایید. ...

برای گرفتن 18 وات خروجی از این مدار تنها 150 میلی ولت در وردی نیاز دارید. فرکانس کاری این مدار بین 30 هرتز تا 20 کیلو هرتز می باشد. که محدوده شنوایی را به طور کامل پوشش خواهد داد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله رایگان آلومینا با word دارای 2 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله رایگان آلومینا با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله رایگان آلومینا با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله رایگان آلومینا با word :

اکسید آلومینیوم یا آلومینا (Al2O3) یکی از مواد سرامیکی مهم است که دارای کاربردهای متنوعی در زمینه‌های مختلف می‌باشد. در میان خواص مختلف و برجسته آلومینا می‌توان به خواص مکانیکی مانند استحکام فشاری بالا و سختی بالای آن اشاره نمود

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله اورانیوم چیست با word دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله اورانیوم چیست با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله اورانیوم چیست با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله اورانیوم چیست با word :

اورانیوم چیست

اورانیوم یکی از عناصر شیمیایی جدول تناوبی است که نماد آن U وعدد اتمِی آن 92 می باشد. اورانیوم که یک عنصر سنگین، سمی، فلزی، رادیواکتیو و براق به رنگ سفید مایل به نقره ای می باشد به گروه آستیندها تعلق داشته و ایزوتوپ 235 آن برای سوخت راکتورهای هسته ای وسلاحهای هسته ای استفاده میشود. معمولا اورانیوم در مقادیر بسیار ناچیز درسخره ها خاک آب گیاهانو جانوران از جمله انسان یافت می شود.

خصوصیتهای قابل توجه
اورانیوم هنگام عمل پالایش به رنگ سفید مایل به نقره ای فلزی با خاصیت رادیو اکتیوی ضعیف یباشد که کمی از فولادنرم تر است. این فلز چکش خاررسانای جریان الکتریسیته و کمی Paramagnetic میباشد. چگالی اورانیوم 65% بیشتر از چگالی سرب میباشد. اگر اورانیوم به خوبی جدا شود بشدت از آب سرد متاثر شده و در برابر هوا اکسید میشود.

اورانیوم استخراج شده از معادن میتواند به صورت شیمیایی به دی اکسید اورانیوم و دیگر گونه های قابل استفاده در صنعت تبدیل شود.

اورانیوم در صنعت سه گونه دارد:

آلفا (Orthohombic) که تا دمای 6677 درجه پایدار است.

بتا (Tetragonal) که از دمای 6677 تا 7748 درجه پایدار است.

گاما (Body-centered cubic) که از دمای 7748 درجه تا نقطه ذوب پایدار است.(این رساناترین و چکش خوارترین گونه اورانیوم میباشد.)

دو ایزوتوپ مهم ان U235 و U238 میباشند که u235 مهمترین برای راکتورهای و سلاحهای هسته ای است. چرا که این ایزوتوپ تنها ایزوتوپی است که طبیعت وجود دارد و در هر مقدار ممکن توسط نوترونهای حرارتی شکافته میشود. ایزوتوپ u238 نیز از این جهت مهم است که نوترونها را برای تولید ایزوتوپ رادیو اکتیو جذب کرده و آن را به ایزوتوپ Pu239 پلوتونیوم تجزیه میکند. ایزوتوپ مصنوعی U233 نیز شکافته شده و توسط بمباران نوترونی Thorium232 بوجود میآید.

اورانیوم اولین عنصر یافته شده بود که میتوانست شکافته شود. برای نمونه با بمباران آرام نوترونی ایزوتوپ U235 آن به ایزوتوپ کوتاه عمر U236 تبدیل شده و بلا فاصله به به دو هسته کوچکتر تقسیم میشود که این عمل انرژی آزاد کرده و نوترونهای بیشتری تولید میکند. اگر این نوترونها توسط هسته u235 دیگری جذب شوند

عملکرد حلقه هسته ای دوباره اتفاق می افتد و اگر چیزی برای جذب نوترونها وجود نداشته باشد به حالت انفجاری در می آیند. اولین بمب اتمی با این اصل جواب داد «شکاف هسته ای) نام دقیقتر برای این بمبها و بمب های هیدروژنی«آمیزش هسته ای) سلاحهای هسته ای میباشد.

کاربردها:

فلز اورانیوم بسیار سنگین و پرچگالی میباشد.اورانیوم خالی توسط بعضی از ارتشها برای ساخت محافظ برای تانکها و ساخت قسمتهایی از موشکها و ادوات جنگی استفاده میشود. ارتشها همچنین از اورانیوم غنی شده برای سوخت ناوگان خود و زیردریایی ها و همچنین سلاحهای هسته ای استفاده میکند. سوخت استفاده شده در راکتورهای ناوگان ایالات متحده معمولا اورانیوم U235 غنی شده میباشد. اورانیوم موجود در سلاحهای هسته ای بشدت غنی میشوند که این مقدار بصورت تقریبی 90% میباشد.

مهمترین کاربرد اورانیوم در بخش غیر نظامی تامین سوخت دستگاههای تولید نیروی هسته ای است که در آنها سوخت U235 به میزان 2الی3% غنی میشود. اورانیوم تخلیه شده در هلیکوپترها و هواپیماها به عنوان وزن متقابل بر هر بار استفاده میشود.

دیگر کاربردهای این عنصر عبارتند از :

لعاب ظروف سفالی از مقدار کمی اورانیوم طبیعی تشکیل شده است (که داخل فرایند غنی سازی نمیشود) که این عنصر برای اضافه کردن رنگ با آن اضافه میشود.

نیمه عمر طولانی ایزوتوپ اورانیوم 238 آن را برای تخمین سن سنگهای آتشفشانی مناسب میسازد.

U235 در راکتورهای هسته ای Breeder به پلوتونیوم تبدیل میشود. و پلوتونیوم نیز در ساخت بمبهای هیدروژنی مورد استفاده قرار میگیرد.

استات اورانیوم در شیمی تحلیلی کاربرد دارد.

برخی از لوازم نوردهنده از اورانیوم و برخی در مواد شیمیایی عکاسی مانند نیترات اورانیوم استفاده میکنند.

معمولا کودهای فسفاتی حاوی مقدار زیادی اورانیوم طبیعی میباشند. چراکه مواد کانی که آنها از آنجا گرفته شده اند حاوی مقدار زیادی اورانیوم میباشند.

فلز اورانیوم برای اهداف اشعه ایکس در ساخت این اشعه با انرژی بالا استفاده میشود.

این عنصر در وسایل Interial Guidance و Gyro Compass استفاده میشود.

تاریخچه:

استفاده از اورانیوم به شکل اکسیدطبیعی آن به سال 79 میلادی بر می گردد یعنی زمانی که این عنصر برای اضافه کردن رنگ زرد به سفال لعابدار استفاده شد (شیشه زرد با یک در صد اورانیوم در نزدیکی ناپل ایتالیا کشف شده است.(

کشف این عنصر به شیمیدان آلمانی به نام مارتین هنریچ کلاپرس اختصاص داده شد که در سال 1789 اورانیوم را به صورت قسمتی از کانی که آن را pitchblende نامید کشف شد. نام این عنصر را بر اساس سیاره اورانوس که هشت سال قبل از آن کشف شده بود برگزیده شد .این عنصر در سال 1841 به صورت فلز جداگانه توسط eugne melchior peligot استفاده شد.

در سال 1896 Henri Becquerel فیزیکدان فرانسوی برای اولین بار به خاصیت رادیو اکتیویته آن پی برد.
در پروژه Manhattan نامهای Tuballoy و Oralloy برای اورانیوم طبیعی و اورانیوم غنی شده بکار برده شد. این اسامی هنوز نیز برای اورانیوم غنی شده و اورانیوم طبیعی بکار برده میشوند.

در آغاز قرن بیستم تفحص و جستجو برای یافتن معادن رادیو اکتیو در ایالات متحده آغاز شد. منابع رادیوم که حاوی کانی های اورانیوم نیز می بودند برای استفاده آنها در رنگ ساعت های شب نما و دیگر ابزار جستجو شدند. در طی جنگ جهانی دوم اورانیوم از نظر اهداف دفاعی اهمیت پیدا کرد. در سال 1943 Union Mines Development Corporation کنگره ای را در کلرادو به منظور استفاده ارتش از قدرت اتمی در پروژه Manhattan تشکیل داد.

برای اطمینان از ذخایر کافی اورانیوم این کنگره US Atomic Enecry Act of 1946 را ایجاد و کمیسیون انرژی اتمی را بوجود آورد. در دهه 1960 ملزومات ارتش تزلزل یافت و در اواخر سال 1970دولت برنامه تهیه اورانیوم خود را کامل کرد. همزمان با همین مساله بازار دیگری بوجود آمد که درواقع همان کارخانه های نیروگاه های هسته ای اقتصادی بود.

ترکیبات:
تترا فلوروئید اورانیوم UF4که به نمک سبز معروف است یک محصول میانی هگزافلورید اورانیوم میباشد. هگزا فلورید اورانیوم UF6 جامد است که در دمای بالای 56 درجه سانتیگراد بخار میشود. UF6 ترکیب اورانیوم است که برای دو فرایند غنی سازی Gaseous Diffusion و Centrifuge استفاده میشود. و در صنعت با نام ساده Hex خوانده میشود.

Yellowcake اورانیوم غلیظ شده است. نام این عنصر بدلیل رنگ و شکل آن در هنگام تولید میباشد اگرچه تولید امروزه Yellowcake بیشتر به رنگ سبز مایل به سیاه میگراید تا زرد. Yellowcake تقریبا 70 تا 90 درصد اکسید اورانیوم دارد. U3O8

Diuranate آمونیوم محصول جنبی تولید Yellowcake میباشد که رنگ آن زرد درخشان میباشد. که گاهی اوقات باعث اشتباه شده و Yellowcake نامیده میشود اما این نام درست این محصول نمیباشد.

پیدایش:

اورانیوم عنصر طبیعی است که تقریبا در تمام سنگها آب و خاک به میزان کم یافت میشود. و بنظر می رسد که مقدار آن از Antimony، برلیوم، کادیوم، جیوه، طلا، نقره و تنگستن بیشتر باشد و این فراوانی در حد آرسنیک و مولیبدنیوم است. این عنصر در بیشترکانی های اورانیومی از قبیل Pitchblende،Uraninite ،Autunite,، Uranophane, tobernite و Coffinite یافت میشود.

مقدار بیشتری از اورانیوم در موادی از قبیل صخره های فسفاتی و کانیهای مانند Lignite و Monazite یافت میشود. که بیشتر برای مصارف اقتصادی از همین منابع استخراج می شود. از آنجا که اورانیوم نیمه عمر رادیو اکتیوی طولانی 447×109 سال برای U-238 دارد مقدار آن همیشه در زمین ثابت میماند.

بنظر میرسد که فرو پاشی اورانیوم و واکنشهای هسته ای آن با توریوم همان منبع گرمایی عظیمی است که در هسته زمین، باعث ذوب شدن قسمت خارجی هسته زمین گردیده و باعث ایجاد حرکت پوسته ای زمین می شود.

معدن اورانیوم صخره ای است که تمرکزهای اورانیومی میباشد که مقدار اقتصادی ان یک تا چهار پوند اکسید اورانیوم در هر تن میباشد که تقریبا 005 تا 020 درصد اکسید اورانیوم دارد.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo