مقاله تحقیق و پایان نامه رایگان

دانلود رایگان فایل

۵۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی و رویشی دو لاین جو استان گلستان با pdf دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی و رویشی دو لاین جو استان گلستان با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی و رویشی دو لاین جو استان گلستان با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی و رویشی دو لاین جو استان گلستان با pdf :

سال انتشار: 1390

محل انتشار: همایش ملی صنایع غذایی

تعداد صفحات: 11

نویسنده(ها):

حمید بخش آبادی دانشجوی کارشناسی ارشد علوم و صنایع غذایی
حبیب الله میرزایی – دانشیار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
علیرضا قدس ولی – استادیارمرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی گلستان
امان محمد ضیایی فر – استایدار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان

چکیده:

جوبعد از گندم برنج و ذرت چهارمین غله مهم است که کشت آن به حدود ده هزارسال پیش باز میگردد دراین تحقیق خصوصیات فیزیکوشیمیایی و رویشی دو لاین جو استان گلستان درطرح کاملا تصادفی بررسی شد نتایج نشان داد که میزان فعالیت آنزیم بتاگلوکاناز وزن هزاردانه دانسیته و پروتئین درلاین 20 بیش از لاین 17 بود ولی میزان ظرفیت جوانه زنی و راندمان عصاره آب سرد درلاین 17 بیشتر بود درنتیجه لاین 20 درصنایع کیک و کلوچه کاربرد دارد و لاین 17 درصنایع نوشیدنی کاربرد دارد.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله برهم کنش قارچ های میکوریز آربوسکولار و باکتری های PGPR نسبت به جذب کادمیوم در گیاه گوجه فرنگی Lycopersicumesculentum)) با pdf دارای 7 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله برهم کنش قارچ های میکوریز آربوسکولار و باکتری های PGPR نسبت به جذب کادمیوم در گیاه گوجه فرنگی Lycopersicumesculentum)) با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله برهم کنش قارچ های میکوریز آربوسکولار و باکتری های PGPR نسبت به جذب کادمیوم در گیاه گوجه فرنگی Lycopersicumesculentum)) با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله برهم کنش قارچ های میکوریز آربوسکولار و باکتری های PGPR نسبت به جذب کادمیوم در گیاه گوجه فرنگی Lycopersicumesculentum)) با pdf :

سال انتشار: 1391
محل انتشار: ششمین همایش ملی مهندسی محیط زیست
تعداد صفحات: 7
نویسنده(ها):
حمید نعمتی – دانشجویی کارشناسی ارشد،علوم خاک دانشگاه شاهد تهران
عبدالامیر بستانی – استادیار گروه علوم خاک دانشگاه شاهد

چکیده:
امروزه آلودگی فلزات سنگین در خاک به مشکل بزرگی تبدیل شده که تجمع آن در گیاهان می تواند به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر زندگی حیوانات و انسان ها اثر گذار باشد فلز کادمیوم جز فلزات سنگین در خاک می باشد که بسیار سمی می باشد. به همین منظور آزمایش گلخانه ای برای بررسی تاثیر موجودات زنذه روی جذب کادمیوم در اندام های هوایی و ریشه گیاه گوجه فرنگی Lycopersicumesculentum))، در قالب طرح آماری بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار طراحی شد، که تیمارهای مورد استفاده شامل چهار سطح (قارچ میکوریزآرسبکولار (Glomussp) باکتری محرک رشد گیاه Bacillu Pseudomonas))، قارچ میکوریزآرسبکولار (Glomussp)،باکتری محرک رشد گیاه Bacillu, Pseudomonas)) و شاهد) و چهار سطح کادمیوم (شاهد،50، 100، 200 میلی گرم کادمیوم در کیلوگرم خاک) بود. نتایح نشان داد. بین سطوح مختلف کادمیوم و تیمار های مختلف موجود زنده نسبت به شاهد در جذب کادمیوم در اندام هوایی، ریشه و اثر متقال بین سطوح مختلف کادمیوم و تیمارهای موجود زنده اختلاف معنی داری وجود داشت.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله قلمزنی شناسنامه ماندگار هنر ایرانی با pdf دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله قلمزنی شناسنامه ماندگار هنر ایرانی با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله قلمزنی شناسنامه ماندگار هنر ایرانی با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله قلمزنی شناسنامه ماندگار هنر ایرانی با pdf :

قلمزنی شناسنامه ماندگار هنر ایرانی
سابقه تاریخی قلمزنی
هنر قلمزنی سابقه بس طولانی و قدیمی دارد . دلیل این ادعا اشیائی است که متعلق به هزاران سال پیش می باشند . پایداری فلز در شرایط مختلف باعث حفظ مدارک پیشینه قلمزنی شده است.

سابقه تاریخی این هنر به (( سیت )) ها یا (( سکا )) ها باز میگردد . سیتها در حدود پنج تا هفت هزار سال پیش در قفقاز یا جنوب روسیه فعلی زندگی می کردند . آنها به احتمال زیاد از نژاد آریایی ها بودند . این قوم در هنر قلمزنی به بالاترین درجه از پیشرفت و ابداع رسید . مواد و مصالحی که آنان بکار میبردند . عمدتا از طلا و نقره و برنز تشکیل می شد . در میان شاهکارهای سیتها می توان از طرحی نام برد که نشاندهنده دقت و ظرافت در کار آنهاست و آن پرداخت تصاویر شخصی میباشد که با انبر مشغول کشیدن دندان پیرمردی است .

در خطوط چهره پیرمرد حالات درد به خوبی نمایان است .شگفت آنکه این طرح قلمزنی بر روی سطحی به اندازه یک بند انگشت اجرا شده است .از نمونه بارز دیگری نیز می توان نام برد .که عبارتست از سینه ریزی که روی سطح هر سکه آن یک صحنه از زندگی به معنای دقیق نقل شده ، مثلا زنی که مشغول دوشیدن گوسفند است .به طور کلی آنان با فرو بردن و برجسته کردن سطح فلزات حالات آدمی را نشان می دادند .

از دیگر نمونه های قلمزنی باید از برنزهای لرستان نام برد .که متعلق به سه هزارسال پیش هستند . و از لحاظ کیفی رقیبی جدی برای سیتها محسوب می شوند .به عنوان نمونه می توان برنزی را مثال زد که به شکل دو مرغابی نزدیک به هم که گردنهایشان در یکدیگر پیچیده شده قلمزنی کرده اند . از این شیئ به عنوان سر تبر استفاده می شده است .بعد از این دو طایفه به هخامنشیان و ساسانیان میرسیم . تکنیک کار ایشان همانند سیتهاست با این تفاوت که کیفیت کار آنان به پای سیتها نمی رسد .

ساسانیان بیشتر صحنه های زندگی بزمی و رزمی اشرافی را قلمزنی کرده اند . در قلمزنیهای این دوره بر صورت اشخاص خنده ای تصنعی می بینیم . متاسفانه در موزه های ایران از هنر سیتها نمونه ای وجود ندارد . تعدادی از اشیای قلمزنی ساسانیان در موزه ((ارمیتاژ)) شهر لنینگراد روسیه موجود است که عبارتند از : ظروف گوناگون جام و غرابه ها

بعد از ساسانیان تا اوایل دوره سلجوقی اثر فلزکاری شاخصی بدست نیامده است . در دوره سلجوقی ساختن اشیاء مسی و مفرغی را که روی آنرا بوسیله قلمزنی تزئین می نموده اند بسیار متداول گشت . هنر قلمزنی سلجوقیان پیشرفته است اما فرورفتگی و برجسته کاری ندارد . سطوح کار صاف است و بر روی آن تنها خراش یا خط ایجاد کرده اند . از این دوره ظروف گوناگون و پایه شمعدانها ، دیگها ، هاونها و دیگر اشیاء مسی بجا مانده است . یکی از تزئینات عمده این ظروف را خط کوفی تشکیل میدهد .

روش کار قلمزنان دوره سلجوقی هنوز هم در کارگاههای قلمزنی اصفهان و سیراز رواج دارد .
در دوره های بعد همچنان هنر قلمزنی و ساختن اشیاء فلزی مرسوم بود و از دوره تسلط مغولها و تیموریان آثار فلزی بسیار ظریفی بجای مانده است .
این هنر در دوره صفویه وارد مرحله جدیدی می شود بدین ترتیب که طرح مینیاتورهای این زمان ، تاثیر شگرفی روی هنر قلمزنی و نقش اشیاء فلزی میگذارد . از این دوره پایه شمعدانها و مخصوصا اسطرلابهای قلمزده نقیسی باقی مانده است .

در عصر صفویه تکنیک اوج میگیرد اما روش به همان صورت دوران سلجوقیان باقی می ماند . تکنیک ایشان دیگر قدیمی نیست و طرح کارها دگرگون می شود ولی بدلیل قدمت سلجوقیان ، کار آنها از ارزش بیشتری برخوردار است .
بعد از صفویه و گذران چند حکومت کوچک و ناپایدار ، به عهد قاجار میرسیم . در این دوره ، آثار قلمزده بسیاری برای اماکن مقدسه ، مقابر و زیارتگاهها تهیه شد که در نوع خود دارای ارزش است ، اما هنر قلمزنی دیگر بارز نیست .
امروزه هنر قلمزنی در سطح نوآوری ، تفکر و تامل کار نمی شود .

تکنیکها
حال لازم است اشاره به تکنیک بعضی از دوران هنر قلمزنی داشته باشیم . در زمان سیتها امر مهم این بوده است که کاملا یکپارچه باشد . فرق عمده تکنیک ساسانیان و سیتها این است که در هنر ساسانیان فقط فرورفتگی و برجسته کاری نمایان است و صور و خطوط آن حالت دقیق ندارند . حال آنکه در هنر سیتها حالت صورت و چهره کاملا دقیق است .
در تکنیک سلجوقیان به طرحهای متنوعی بر می خوریم و به تبع آن شیار و خراش زیاد است . هنرمندان فلزکار سلجوقی گاهی چند فلز مختلف را در هم جاگذاری می کرده اند که به آن ترصیع می گویند و گاهی تصاویری از مینیاتور را با قلمزنی ایجاد می کرده اند . البته در دوره ساسانیان هم هنرمند دو یا چند فلز را با هم بکار می برده است . اما پیدایش شیوه ترصیع در فلزکاری را به سلجوقیان نسبت می دهند این شیوه در دوره صفویان به اوج می رسد .

در تکنیک صفویان از طرحهای قالی نظیر ختانی . اسلیمی .و لچک و ترنج نیز استفاده به عمل می آمده است . همچنین از روش مشبک سازی و برجسته کاری فلز بهره می گرفتند .
در این قسمت چون بحث ما بر تکنیک متمرکز است الزاما در مورد تفاوت قلمزنی و قلمکاری نیز توضیحی مختصر داده می شود . قلمکاری نوعی چاپ روی پارچه است در حالی که قلمزنی ، نوعی کنده کاری و برجسته کاری روی اوراق فلزی است و قدمت قلمزنی به پیش از شناختن فلز توسط انسان میرسد . کنده کاری روی سنگها ، گواهی آشکار بر این مدعاست .

مواد مورد استفاده برای قلمزنی
کار قلمزنی را باید بر روی فلزهایی انجام داد که پایدار باشند برای این منظور طلا بهترین است اما عملا بیشتر از فلزاتی نظیر نقره ، مس و آلیاژی چون برنج برای اینکار استفاده میشود .
برای آشنایی بیشتر شما با هنر قلمزنی ((سفر ایرانی)) پیشنهاد می کند از محضر درس استادان فن استفاده کنید
هنر قلم زنی
قلم زنی هنر تزئین و ایجاد نقش روی فلز به وسیله انواع قلم ها، با استفاده از چکش است. هنر تزئین فلزات در ایران قدمت سه هزار ساله دارد. کاوش های باستانشناسی در نقاط تاریخی ایران از جمله بمپور، شهداد، تل ابلیس، تپه سیلک و تپه زاغه نشان می دهد که ایرانیان از حدود هفت هزار سال پیش با ساخت اشیای فلزی ، به ویژه اشیای مسی آشنا بوده اند. ظروف ساده ای چون کاسه و اشیای فلزی نظیر خنجر که با کوبیدن قطعه ای سنگ بر روی صفحه مسی و شکل دادن آن ساخته می شد.
پس از کشف فلزات دیگر و آلیاژی چون مفرغ، تحول و تنوع بسیاری در ساخت آثار فلزی پدید آمد. آثار مفرغی بدست آمده در لرستان مربوط به عصر مفرغ (سه هزار سال قبل از میلاد ) می باشد. با تشکیل حکومت هخامنشی هنر فلز کاری تحول یافته و جایگاه ویژه ای در صنعت این دوره پیدا کرد.
ساخت اشیاء از فلزات مختلف مانند مفرغ، طلا، نقره و آهن و تزئین و منقوش ساختن آن رواج یافت. هنر فلزکاری در دوره ساسانی، هنری درباری بود که هنر مردمی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده بود.
ظروف نقره ای با نقوش پرندگان و پادشاهان در حال شکار که گاه زراندود شده و با تزئین خط نوشته و انواع ظروف به شکل مجسمه حیوانات، آثار بدست آمده از این دوران است.
در اوایل دوره اسلامی با استفاده از آلیاژهای مختلف و تقلید از هنر دوره ساسانی، ظروف مختلف فلزی ولی بدون نقش ساخته می شد. آثار فلزی بدست آمده از دوره سلجوقی نشانگر آن است که این هنر بخصوص در نواحی خراسان پیشرفت زیادی داشته. تفاوت در فرم تنگها و ایجاد خط های عمودی در بدنه و گردن آنها، ایجاد نقوش کوچک، ظریف و متراکم، استفاده از پیچکها و خط نوشته های در تقسیمات معروف به ” بازوبندی ” استفاده از خطوط عربی، تصویر پرندگان، حیوانات و به تدریج نقش انسان در حال نواختن موسیقی از ویژگیهای هنر قلمزنی این دوره است.
در قرن هشتم هجری و با اشتغال سوره توسط غازان خان، هنرمندان فلز کار تحت حمایت وی در شهرهای موصل، دیاربکر،حلب و بعدها تبریز و فارس، مراکز بزرگ فلز کاری تاسیس کردند و این ارتباط تغییراتی در هنر فلزکاری ایجاد کرد، لیکن اصول ،شکلها و تزئینات روی فلز تغییر نکرد.
در دوره صفویه علاوه بر آلیاژها، از آهن و فولاد نیز اشیای نفیسی با تزئین طلا کوبی ساخته شد.

در این دوره اشکال جدیدی در ساخت ظروف فلزی ایجاد شد و در تزئین آنها نیز تغییراتی پدید آمد. تنگ ها با بدنه کروی و گردن و دهانه گشاد، کاسه ها و قدح های قلع اندود و انواع قلمدان های فلزی از این جمله اند. استفاده وسیع از نقوش اسلیمی که با ظرافت و دقت ترسیم می شد، استفاده از نقوش انسان و حیوان، نوشتن کتیبه و شعرهای فارسی به خط نستعلیق از ویژگیهای تزئین ظروف فلزی در این دوره است تا چندی پیش اشیای فلزی بسیاری چون سینی، دوری، کاسه،آئینه و شمعدان و بسیاری ابزار و لوازم دیگر، با روش های ساخت و تزئین متفاوت و متنوع ساخته می شد. امروزه نیز هنرمندان بسیاری با استفاده از فلزاتی چون طلا، نقره، مفرغ، برنج ، مس، ورشو و فولاد و با تاثیر از تجربه های چند هزار ساله و تلفیق آن با دانش فن آوری امروزی به ساخت و تزئین ظروف و اشیای هنری بسیار زیبا اشتغال دارند.

وسایل و ابزار قلم زنی :
الف ) انواع قلم ها
قلم پرداز- قلم نیم رو- قلم گرسواد- قلم گر سوم- قلم بادومی و قلم های بدون آج مانند : قلم سنبه- قلم گیری- قلم نیم بر کلفت قلم نیم رو- قلم یک تو قلم دو تو قلم بادومی قلم قلم ناخنی قلم خوشه قلم کف تخت مربع- قلم تخت مستطیل قلم تیز بر مشبک کاری و قلم تیزبر

ب) چکش قلم زنی
ج) پرگار
د) تسمه خط کشی
روش کار :
ساخت اشیای فلزی توسط دواتگران انجام می شود. در حال حاضر با استفاده از ابزار و وسایل، سه شیوه برای ساخت ظروف فلزی به کاربرده می شود: یک تکه یا بدون درز چند یا درز دار و یا استفاده از دستگاه یا خم کاری.

قبل ازقلم زدن، باید درون یا زیر شئی مورد نظر را از قیر مذاب انباشته کرد. قیر باید درون کار کاملا” بدون خلاء باشد و پس از سرد شدن کاملا سفت شده باشد. تا قلم، کا را فرو نبرد.
برای شروع کار ابتدا طرح مورد نظر را تهیه کرده سپس آنرا روی برنج سنبه گذاشته و با قلم سنبه نقاط طرح را نزدیک بهم سوراخ می کنند. برای انتقال نقشه روی کار لازم است تا سطح فلز مورد نظر چرب شود. نقشه را روی آن می گذارند و با پودر ذغال که در دستمال نرمی پیچیده شده روی نقشه می کشند. پودر ذغال از سورخهای روی نقشه عبور می کند و روی سطح فلز می نشیند و بدین ترتیب شکل طرح روی اثر منتقل می شود. سپس هنرمند با استفاده از قلم های آج دار و یا بدون عاج شروع به قلم زدن می کند.

شیوه های قلم زنی
از شیوه هائی که در قلم زنی به کار می رود می توان موارد ذیل را نام برد.:
شیوه عکسی :
با ایجاد سایه و خط در زمینه موضوع را نشان می دهند. هیچ گونه اختلاف سطحی بین موضوع و زمینه مشاهده نمی شود.
شیوه زمینه پر:
همان گونه که از نام بر می آید با ایجاد بافت در زمینه طرح اصلی را نشان می دهنددر این نوع نیز اختلاف سطح بین زمینه و طرح وجود ندارد.
شیوه منبت:
هنرمند با ایجاد حداکثر دو سانتی متر اختلاف سطح بین موضوع و زمینه روی فلز ایجاد نقش می کند.
شیوه برجسته :
اختلاف سطح بین موضوع و زمینه بسیار زیادتر از منبت است و هنرمند برای آن که بتواند بدون اشکال آنرا انجام دهد از دو جهت یعنی از پشت و رو به فلز ضربه می زند.
شیوه مشبک:

هنرمند با بریدن زمینه و جدا کردن آن از سطح کار، موضوع را نمایان می سازد.
شیوه قلم گیری: هنرمند با ایجاد خراش و شیار به روی فلز آن را تزئین میکند. این کار به وسیله قلم انجام می شود.
پس از اتمام کار قلم زنی، قیر به وسیله حرارت، مجددا مذاب می شود و از درون کار بیرون آورده می شود. سپس سطح کار را با مواد پاک کننده مانند نفت، شستشو می دهند تا باقیمانده قیر کاملا” از بین برود. در بعضی از آثار قلم زنی برای اینکه بعضی از نقوش نظیر گلها بهتر نمایان شود، روی کار را با روغن جلا می پوشانند و قبل از خشک شدن روغن، سطح کار را به سرعت با پودر ذغال ، سیاه می کنند در نتیجه قسمتهای فرورفته، با شیارهای سیاه باقی می ماند
گزارش ویژه هنر قلم زنی

استاد ((جمشید ساعی)) از سن هفت سالگی شروع به آموختن هنر قلمزنی در محضر پدر بزرگوارشان ((امیر ساعی)) نمودند . ایشان نیز همانند سایر اساتید فن پله های ترقی را آرام آرام پیمودند . علاقه ایشان به یادگیری باعث شد که به سرعت دروس پدر را فرا گرفته و سپس به پای درس صنعتکارانی چون : استاد علی ساعی ، استاد رسول ساعی ملقب به (آرین )، مشرف شوند و مراتب ترقی را در خانواده ای هنرمند از دیار نقش جهان ، اصفهان بپیمایند .

((سفر ایرانی )) مفتخر شد در جمعه ای دل انگیز و زیبا به هنر نگارگری خداوندگار در دامان کوههای البرز به مکتب درس استاد علی ساعی مشرف شود .
روزهای قبل از دیدار در ذهن نقش مردی با سن بالای چهل می پروراندم . اما چون به وصال ایشان نائل شدم جوانی دیدم برومند و خوش لهجه و خوش سیما .( اگر چه جوان بود ولی دولت پیر گشته بود).

هنر را به محفل گرم خانواده راه داده است ، کارگاهی کوچک از برای مردی بزرگ . نقش بر فلز میزند ، آنچه ما نمیتوانیم بر کاغذ جاری کنیم او بر تن سخت فلز به سهولت نقش میبندد .
با دو عدد چای ایرانی در محیطی آغشته به محبت پارسی صحبت آغاز شد :

پرسیدم چه زمانی قصد آمدن به تهران کردید؟
، گفت : 10 سال قبل
و چون جویای دلیلش شدم .
گفت: برای اینکه دست ساخته هایم را بدون واسطه به دست مردم و فروشندگان برسانم .

بسیار ناراحت شدم که پای دلالان به هنرهای باستانی باز شده است .
پرسیدم : قلمزنی چه زمانی در اوج بوده است .

گفت : در زمان صفویان دارای بیشترین ارزش و اعتبار و ذوق و هنر ایرانی بوده است که با ابزارهای محدود کارهای زیبا تولید می شد . در زمان صفویان سبک سیاه قلم که با سایه بعد کار را نشان می دادند رایج بود .
عرض کردم : آیا اجناس تقلبی هم وارد بازار شده اند ؟

– واردات اجناس شبه قلم زنی حتی در بازار اصفهان که در اصل چینی می باشند .
* و من انگشت حیرت به دهان که آیا هنر ایرانی را چینی ها ادعای وراثت می کنند!
– ادامه داد ورود کالاهای قلابی و کپی از روی اقلام باعث ترس استادان قلمزنی برای ارائه طرحهایشان در دید عموم شده است .

* آیا طرحهای اساتید در جایی ثبت می شود ؟
– خیر
*سفر ایرانی این پیشنهاد را در همین جا به مسئولین سازمان میراث و ثبت اسناد کشور می کند

*از کجا باید این هنر را شروع کرد؟
– ابتدا قلمزنی بر روی چوب آموخته می شود . همانطور که می دانید قلم زن نباید به ته قلم نگاه کند و چکش بزند بلکه باید توانایی او تا جایی بالا برود که که فقط سطح مقطع طرح را نگاه کند از همین رو ابتدا بر روی چوب چکش کاری را یاد می گیرند و سپس اندک اندک با فلز کار میکنند .
*انواع هنر قلم زنی و ترکیب آنرا با سایر هنرها نام ببرید

-تلفیق منبت با قلم زنی
-ترکیب ترصیع با قلم زنی ( ترصیع هنر استفاده از سنگ و چوب و جواهر )
جُنده کاری با قلم زنی

*تفاوت قلمگیری و قلمزنی چیست ؟
– قلم گیری : قلم از روی کار جدا شده و چکش با زاویه بر آن نواخته می شود
– قلم زنی : چکش به صورت عمودی بر کار قلم وارد می شود
*رابطه ترصیع و قلمزنی در کجاست ؟

-هنر اعلای صفویان بوده است که به فراموشی سپرده شد و سعی در رشد دوباره آن دارد . ترصیع در زیورآلات ، تابلوها ، جام ها و ظروف مختلف به کار برده می شود .
*آیا سابقه شرکت در نمایشگاهها را نیز دارید ؟
-نمایشگاههای ( آلمان ، ژاپن ، شارجه ، جده ، نمایشگاه بین المللی سازمان میراث فرهنگی ، موزه هنرهای تزئینی اصفهان ، نمایشگاه جواهرات زینتی سعدآباد )

* اختلاف صنایع دستی آفریقایی با صنایع دستی ایرانی چیست که مدتی است فروش کالاهای فاقد ارزش هنر آفریقایی که در ایران هم تولید می شوند بیشتر مورد اقبال مردم قرار گرفته اند ؟

– این کالاها ارزش هنری ندارند و صرف ارزان بودن مورد استقبال قرار گرفته اند و از طرفی علاقه به بیگانه پرستی موجب مهجور واقع شدن صنایع دستی ایرانی شده است .
*چگونه می توان این هنر را حفظ کرد ؟
-با ایجاد آموزشگاههای صنایع دستی و استفاده از اساتید فن برای کشف استعدادهای ناب این رشته
*و در آخر از ایشان خواستم تا یک جمله در مورد هنر قلم زنی یا صنایع دستی بگوید


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله روش تخمینی برآورد وزن جاکت در خلیج فارس با pdf دارای 6 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله روش تخمینی برآورد وزن جاکت در خلیج فارس با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله روش تخمینی برآورد وزن جاکت در خلیج فارس با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله روش تخمینی برآورد وزن جاکت در خلیج فارس با pdf :

سال انتشار: 1385

محل انتشار: دومین همایش صنایع فراساحل و حضور در بازارهای جهانی

تعداد صفحات: 6

نویسنده(ها):

فرهاد میرزایی – شرکت توسعه پتروایران

چکیده:

در مقاله زیر روش تقریبی برآورد وزن جاکت در خلیج فارس ارائه شده است. در این روش وزن جاکت تنها، بدون شمع و دیگر متعلقات (Barge Bumper , Boat landing و غیره )تخمین زده می شود.
در این روش که یک روش تخمینی است، وزن جاکت با پارامترهای عمق آب و سطح متوسط جاکت (متوسط سطح بالا و پایین جاکت) مربوط شده اند، می توان گفتاین روش کالیبراسیون وزن تعدادی از سکوهای موجود در خلیج فارس ساخته شده بر طبق کد طراحی APRI RP 2A, 20TH Editionو یا تجدید نظر های بعدی آن است.
عنوان نمودن محدودیتبالای بدلیل تغییرات ضرایب براورد نیروی موج در طول نیم سده گذشته در استاندارد طراحی API است.
بدیهی است این تغییرات تاثیرات قابل ملاحظه ای در اوزان جاکتهای طراحی شده داشته اند.
لازم به ذکر است که می توان از این روش در مراحل مطالعات اولیه میادین نفتی و تخمین اولیه قیمت پروژه استفاده کرد.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله آویشن با pdf دارای 52 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله آویشن با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله آویشن با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله آویشن با pdf :

بخشی از فهرست دانلود مقاله آویشن با pdf

فهرست مطالب
آویشن Thymus vulgaris ‏ 4
مقدمه 4
گیاه شناسی 5
مشخصات ظاهری : 5
معرفی و گیاهشناسی 5
زیستگاه طبیعی : 10
سازگاری : 10
ارقام 11
کاشت ، داشت و برداشت: 13
کاشت : 14
تاریخ و فواصل کاشت 14
کاشت مستقیم : 15
کاشت غیر مستقیم : 16
تکثیر رویشی : 16
داشت 17
مراقبت و نگهداری : 17
برداشت : 18
نیازهای اکولوژیکی 20
خواص و کاربرد 22
فرآوری 24
قسمت دارویی : 25
مواد موثره : 25
خواص در مانی : 25
مواد و عناصر غذایی 26
آویشن دارویی 30
آویشن در طب نوین 32
خواص درمانی آویشن کوهی 34
خواص درمانی در طب سنتی 34
خواص عصاره آویشن 36
اسانس آویشن 42
منبع: 51

تیموس - نام علمی آویشن – به احتمال زیاد از واژه‌ای یونانی به معنای جرات و یا عبارتی که مفهوم آن پاکیزگی و یا ضدعفونی کردن است، ریشه گرفته است. در عصر شوالیه‌گری و سلحشوری بر روی جامه‌ی شوالیه‌های تصویر آویشن گلدوزی می‌کرده‌اند، تا در هنگام مسابقات سواری با نیزه به آنها جرات و شهامت ببخشد. دسته‌هایی از آویشن را برای پاکیزگی هوای داخل ساختمان می‌سوزانده‌اند و تصور می‌کردند که به این ترتیب از بیماری طاعون محفوظ می‌‌مانند. از این گیاه در مراسم تدفین نیز استفاده می‌شده است. روزگاری در ولز، آویشن را در قبرستان در کنار گورها می‌کاشتند و در مراسم تشییع جنازه، اعضای یک انجمن نیکوکاری در انگلستان. دسته‌های آویشن را با خود حمل می‌کردند .
بر اساس داستانی قدیمی و غیر قابل باور، کاشتن بستری از آویشن در باغچه‌ی منزل، راه پری‌ها و جن‌ها را به خانه باز می‌کرده است و اعضای خانواده می‌توانستند با چشم خود آنها را ببینند. روغن آویشن که تیمول نامیده می‌شود، یک عامل قوی ضد میکروبی است و به همین سبب، گیاه آویشن به عنوان یک گیاه ضدعفونی کننده شناخته شده است. چای آویشن داروی سنتی دردهای معده و روده می‌باشد. روغن این گیاه را روزگاری برای دفع انگل‌های روده، بخصوص کرم قلابدار، تجویز می‌کرده‌اند. آویشن همچنین یک داروی ضد گرفتگی عضلات می‌باشد و از آن برای درمان سوزش گلو، سرفه‌های سخت و التهاب نایژه استفاده می‌شود. محلول شستشوی دهان حاوی آویشن در درمان عفونت لثه مؤثر است. در طول جنگ جهانی اول، روغن آویشن را به عنوان یک ماده‌ی ضد میکروب، روی پوست می‌مالیدند .

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله در مورد تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری با pdf دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله در مورد تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله در مورد تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله در مورد تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری با pdf :

تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری

مقاله حاضر با پرداختن به نگرش اقبال لاهوری درباره علم جدید، ‌دین، ‌خدا و جهان طبیعت، ‌نشان می‌دهد که در نظر او علم و دین نه در تعارض و نه در تمایز و جدایی بلکه در تعامل با یکدیگرند. آن هم از آن‌رو که وی معتقد است قرآن برخلاف تصور رایج عمده تکیه‌اش نه بر نظرورزی و توجه به امور انتزاعی و ذهنی بلکه بر تجربه و مشاهده و عمل است. بنابراین علوم جدید ـ که با تکیه بر خرد استقرایی شکل گرفته‌اند ـ هیچ تعارضی با روح تعالیم قرآنی و اسلامی ندارند و حتی جالب توج

ه اینکه از تعالیم قرآن بهره برده‌اند. از جانب دیگر اقبال لاهوری،‌ واقعیت را یک کل تصور می‌نماید که دارای سطوح و ابعاد مختلف و متعددی است که هر یک از علم و دین با روش‌های خاص خویش می‌توانند ابعادی از این واقعیت کل را معلوم و آشکار سازند. بنابراین لازمه ارائه تفسیری جامع از واقعیت،‌ تعامل علم و دین با یکدیگر است.
منبع: فصل نامه – ذهن – شماره 22

هنگامی که به تاریخ اندیشه‌ها می‌نگریم،‌ گاه با پرسش‌هایی روبه رو هستیم که می‌توان آنها را پرسش‌هایی دغدغه‌برانگیز نامید. چرا که پاسخ‌های این پرسش‌ها بسی مناقشات و منازعات را برانگیخته است. یکی از این پرسش‌ها،‌ پرسش از نسبت علم و دین است. این پرسش اگر چه در طی قرون اخیر و ابتدا هم در غرب مطرح شد ولیکن دامنه آن به جهان اسلام نیز گسترش یافت و اذهان اندیشمندان مسلمان را به خود مشغول نمود.
درواقع از هنگامی که علوم جدید توانست در سایه نگرش ریاضی‌وار،‌ پرده از رازهای طبیعت برداشته و حتی دست تصرف در آن بگشاید،‌ این تصور در اذهان برخی از متفکران پیدا شد که گویی یگانه تکیه‌گاه معرفتی بشر فقط علم است. این تصور که با تحولاتی ژرف در حوزه‌های مختلف حیات بشر تقویت می‌شد ناگزیر به اصلاح و تعدیل تصورات دینداران نسبت به خدا،‌ انسان و جهان طبیعت انجامید. بدین‌سان صحنه‌ای در طی قرن هفدهم میلادی به وقوع پیوست که اولین میدان رویارویی جدی علم و دین گشت. به‌طوری که شاید بتوان رابطه میان علم و دین را در قالب سه رویکرد مطرح کرد:1
1- تعارض: باور به اینکه علم و دین از حیث موضوع، روش و غایت در مخالفت و تضاد با یکدیگر قرار داشته و آشتی‌ناپذیرند.
2- تمایز: قول به اینکه علم و دین به قلمروهای جداگانه‌ای تعلق داشته و از این‌رو دارای مدعیاتی با شیوه‌هایی کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند. هر یک از عالم دینی و دانشمند علمی باید از ور

ود و اظهار نظر در قلمرو دیگری خودداری نمایند.
3- تعامل: رویکردی که بنابر آن،‌ میان علم و دین نه تضاد و نه تمایز بلکه هماهنگی و تعامل وجود دارد که می‌تواند به گفتگو و همکاری میان علم و دین بینجامد. مطابق چنین رویکردی،‌اگرچه علم و دین از حیث موضوع،‌ روش و غایت، تفاوت‌هایی با یکدیگر داشته،‌ ولی علم و دین با هماهنگی و تکمیل یکدیگر می‌توانند از جهان به منزله یک کل تفسیر و تبیینی جامع ارائه دهند. به سخن دیگر در این رویکرد علم می‌تواند افق ایمان دینی را وسعت بخشد و دیدگاه ایمان دینی می‌تواند شناخت ما را از جهان عمیق‌تر سازد.2

اما داستان نسبت علم و دین در جهان اسلام به گونه‌ای دیگر است. به واقع از حدود قرن هجدهم و نوزدهم میلادی است که جهان اسلام با علوم جدید و دستاوردهای عملی و نظری آن مواجهه پیدا می‌کند. این مواجهه البته تا حدود زیادی حاصل جنگ‌هایی بود که دامنگیر جهان اسلام شده بود؛ جنگ‌هایی که عموماً با شکست جوامع مسلمان همراه بود. بدین‌ترتیب تلاش برای برخورداری از توانمندی‌های نظامی و غلبه بر عقب‌ماندگی در عرصه فنّاوری عمده‌ترین عاملی بود که جهان اسلام را به سمت بهره‌گیری از علوم جدید و دستاوردهای آن سوق داد. گویی در چنین فضایی،‌علم جدید به منزله ابزار قدرت تصور می‌گشت و همین تصور بود که تأثیر عمیقی بر رابطه میان جهان اسلام و جهان مدرن و به ویژه علوم جدید نهاد.
همین نیاز به ابزارها و توانمندی‌های تکنولوژیک که مایه استقبال مسلمانان از علوم جدید گشت در سطحی دیگر سبب گردید تا مواجهه میان جوامع مسلمان و علوم جدید در قالب پرسش از چگونگی رابطه میان باورهای دینی و علوم جدید،‌ شکل گیرد. در پاسخ به این پرسش بود که:
1- عده‌ای با معرفی باورهای دینی به عنوان مهم‌ترین عامل عقب‌ماندگی جوامع اسلامی‌،‌ عمده دغدغه شان چگونه غربی‌شدن بود
2- برخی دیگر با پشت کردن به علم جدید و دستاوردهای آن عمده دغدغه‌شان این بود که چگونه می‌توان غرب‌زدایی کرد
3- اما در این میان جریانی دیگر هم شکل گرفت که به اخذ گزینشی علوم جدید و دستاوردهای آن باور داشتند و بر آن بودند که علوم جدید نه تنها سر ناسازگاری با دین اسلام ندارد، بلکه برعکس علوم جدید ریشه در فرهنگ و تمدنی اسلامی دارد. مهم‌ترین دغدغه این جریان را می‌توان چگونه مسلمان بودن در دنیای مدرن دانست. این جریان سوم که در آغاز بیش از همه مدیون تلاش‌های سید جمال‌الدین اسد‌آبادی بود به جریانی توانمند و گسترده در جهان اسلام تبدیل گشت و از

سوی متفکران و اندیشمندان بعدی دنبال گردید که یکی از برجسته‌ترین ایشان محمد اقبال لاهوری است. نوشتار حاضر به تبیین رابطه میان علم و دین از دیدگاه این متفکر بزرگ مسلمان می‌پردازد.

بازسازی اندیشه دینی در پرتو هماهنگی علم و دین
اقبال لاهوری با توجه به تحصیلات و تاملاتی که در معارف و علوم جدید – به ویژه فلسفه – داشت، حرکتی را آغاز نمود که الگوی بسیاری از متفکران مسلمان در ژرف‌نگری نسبت به فرهنگ و تمدن غرب گشت. او هوشیارانه و نقادانه به مبانی و لایه‌های زیرین فرهنگ و تمدن اسلامی از یک سو

و فرهنگ و تمدن غرب از سوی دیگر نظر داشت و می‌دانست که رمز به سلامت عبور کردن از گذرگاه‌های خطرزایی که به عقب‌ماندگی جهان اسلام انجامیده، نه در پذیرش مطلق و بی‌چون و چرای فرهنگ غرب است و نه در پشت کردن به آن. لازمه غلبه بر مصایب و مشکلات دامنگیر جهان اسلام،‌ نوسازی و تصفیه و بازسازی جدی تفکر دینی اسلامی آن هم در پرتو نگرش‌های علمی جدید است. به قول ماجد فخری “مهم‌ترین کوشش،‌ اگر نگوییم تنها کوشش در به دست دادن تعبیری از اسلام به حسب مصطلحات فلسفی جدید،‌از آن {;} محمد اقبال لاهوری است که شاعری با حساسیت عمیق و عالمی با فرهنگ وسیع فلسفی بود. او در کوشش خود برای تقریر دوباره جهان بینی اسلامی با مصطلحات جدید،‌ در عوض رو کردن به تاریخ،‌ به طوری که سید امیر علی انجام داده بود،‌ بی‌هیچ‌ ملاحظه‌ای به میراث فلسفی غرب روی می‌کند. البته در این کار غرض او نشان دادن و اثبات صحت جهان‌بینی غربی نیست بلکه انطباق اساسی آن با جهان‌بینی قرآنی مقصود است”.3
به گمان اقبال،‌ زمانه‌ای نو در جهان طلوع کرده که در پرتو آن تحولات ژرف و عمیقی در ابعاد مختلف حیات بشر و نیز در حوزه‌های مختلف معرفت بشر به وقوع پیوسته که جهان اسلام نمی‌تواند نسبت به آنها بی‌تفاوت باشد. جهان اسلام اگر بخواهد از رخوت و رکودی که بر جسم و جان مسلمانان سنگینی می‌نماید،‌ رها شود، بایستی همراه و همگام با علوم جدید،‌ طرح‌هایی نو در عرصه معرفت قرآنی و دینی خویش درافکند. او در این باب چنین می‌آورد: “گسترش قدرت آدمی بر طبیعت به وی ایمانی تازه و احساس لذت‌بخش چیرگی بر نیروهایی که محیط او را می‌سازند بخشیده است. دیدگاه‌هایی طرح‌ریزی شده و مسائل کهن در پرتو آزمایش‌های تازه صورت بیانی دیگر پیدا کرده و مسائل تازه جلوه‌گر شده است. چنان به نظر می‌رسد که گویی عقل آدمی بزرگ‌تر شده; نظریه اینشتین بینش جدیدی از طبیعت با خود آورده و راه‌های تازه ای برای نگریستن به دین و فلسفه پیشنهاد می‌کند. پس مایه تعجب نیست که نسل جوان‌تر اسلام در آسیا و آفریقا،‌ خواستار توجیه جدیدی در ایمان خود باشد.4
اینجا است که می‌بینیم اقبال،‌ روی آوردن به علوم و دستاوردهای آن را نه دوری از تفکر اسلامی بلکه حتی به نوعی بازسازی و احیای فرهنگ قرآنی و اسلامی می‌داند. او اصلاً حرکت خویش را در ادامه راه بزرگانی همچون شاه ولی‌الله دهلوی و به ویژه سید جمال‌الدین اسدآبادی معرفی

می‌کند. “نخستین مسلمانی که ضرورت دمیدن چنین روحی را در اسلام احساس کرده شاه

ولی‌الله دهلوی بوده است. ولی آن کس که کاملاً به اهمیت و عظمت این وظیفه متوجه شده و بصیرت عمیق در تاریخ اندیشه و حیات اسلامی همراه با وسعت‌نظر حاصل از تجربه وسیع در مردم و اخلاق و آداب ایشان،‌ او را حلقه اتصال زنده‌ای میان گذشته و آینده ساخته، جمال‌الدین اسدآبادی ( افغانی ) بوده است”.6 شاید این پرسش بجا و شایسته باشد که اقبال چه مسیر و هدفی را در رسیدن به مقصود خویش در پیش می‌گیرد؟ اصلاً هدف او چیست؟‌ و این هدف چگونه تامین می‌گردد؟
“تنها راهی که برای ما باز است این است که به علم جدید با وضعی احترام‌آمیز ولی مستقل نزدیک شویم و تعلیمات اسلام را در روشنی این علم ارزشیابی کنیم، حتی اگر این سبب شود که با

کسانی که پیش از ما بوده‌اند اختلاف پیدا کنیم”.7 بدون تردید اساسی‌ترین هدف اقبال بازسازی اندیشه دینی است. او کشش و هدف خویش را چنین بیان می‌کند:
“کوشش من آن بوده است که گر چه به صورت جزئی هم باشد به این نیازمندی {تبیین علمی از معرفت دینی ارائه نمودن} جواب بدهم، سعی کرده‌ام که با توجه به سنت فلسفی اسلام و در نظر گرفتن ترقیات اخیر رشته‌های جدید علم و معرفت،‌ فلسفه دینی اسلام را احیاء و نوسازی کنم”.8 بنابراین می‌بینیم که از دیدگاه اقبال بازسازی و احیای اندیشه دینی میسر و تامین نمی‌گردد مگر این که مسلمانان اولاً با بطن و متن فرهنگ و تمدن غربی و روح و مبانی علوم جدید آشنا شوند،‌ ثانیاً به سنت دینی و فکری اسلامی به دیده تحقیق و احترام بنگرند و از دریچه نگرش‌های نوین، نکاتی بدیع و نو را از قرآن استخراج نمایند. ثالثاً طریقی نقادانه و مستقل را در این مسیر در پیش گیرند. بدین ترتیب است که در سایه هماهنگی علم و دین، جوامع اسلامی از خواب غفلت بیدار شده و سرنوشت خویش را در دست خواهند گرفت.

دین اسلام و تولد علوم جدید
یکی از مهم‌ترین پرسش‌هایی که ما را در فهم نگرش اقبال لاهوری درباره نسبت علم و دین یاری می‌بخشد این است که برداشت و طرز تلقی او از دین اسلام به ویژه قرآن چگونه بوده است؟
“برداشت اقبال از دین برداشتی پیچیده،‌ تا اندازه‌ای عقلی،‌ اخلاقی و تا حدودی تجربه‌ای معنوی است”.9 او بر آن است که “دین چیزی نیست که بتوان آن را با یکی از شاخه‌های علم مقایسه کرد،‌ نه فکر مجرد است و نه احساس مجرد و نه عمل مجرد،‌ بیان و تعبیری از تمام وجود آدمی است”.10 بنابراین دین آیینه تمام‌نمای وجود آدمی است. آیینه‌ای که آدمی می‌تواند در آن ابعاد حقیقی و واقعی حیات و معرفت خویش را نظاره کند. به نظر اقبال دین آمده تا آدمی را از محدودیت‌ها رها ساخته و دامنه محدود دید و نگرش او را از عالم ظاهر و ماده و مادیات فراتر ببرد به طوری که “‌توقع او را چندان زیاد می‌کند که به کمتر از دیدار مستقیم حقیقت به چیزی قانع نمی شود”.11 این نکته‌ای است مهم که دین در نزد ایشان،‌ طریق و راهی جهت رسیدن به متن و ماهیت حقیقت و واقعیت است.
حال اگر پرسیده شود گوهر دین چیست؟ به نظر اقبال “گوهر دین ایمان است و ایمان همچون مرغی راه بی نشان خود را بی‌مدد می‌بیند. عقلی که به گفته شاعر متصوف بزرگ اسلام، تنها در کمین قلب آدمی نشسته و ثروت نامرئی زندگی را که در درون آن نهفته است از آن می‌رباید”.12 در اینجا پرسش دیگری نیز قابل طرح است و آن اینکه اگر گوهر دین ایمان است پس چگونه می‌خواهد آدمی را به معرفت و نگرش نسبت به حقیقت و واقعیت واصل نماید؟ یعنی آیا می‌تواند

تجاربی را در اختیار بشر بگذارد تا او به واسطه آن ابعادی از حیات خود و حتی حیات پیرامون خویش را تفسیر و تبیین نماید؟ پاسخ اقبال این است که “ایمان چیزی بیش از احساس محض است. چیزی شبیه یک جوهر معرفتی دارد،‌ و وجود فرقه‌های متعارض با یکدیگرـ مدرسی و عرفانی باطنی ـ در تاریخ دین نشان ‌می‌دهد که فکر و اندیشه عنصر حیاتی از دین است”.13 و حتی نسبت به علم دغدغه بیشتری در تکیه نمودن بر مبانی عقلانی دارد. “علم ممکن است نسبت به یک مابعد

الطبیعهًْ عقلانی جاهل بماند،‌ و حق این است که تاکنون چنین هم بوده است. {اما} دین نمی تواند از جستجو برای ایجاد سازشی میان تعارضات تجربه و پیدا کردن دلایل وجودی محیطی که زندگی آدمی در آن جریان دارد،‌ غافل بماند”.14
اکنون که روشن شد گوهر دین، ایمان است و ایمان نیز سیما و وجهه‌ای معرفت‌بخش دارد باید دید چگونه درباره قرآن ـ به عنوان یگانه ستون مقدس و حیاتی مسلمانان ـ‌ اظهار نظر می‌کند؟ پاسخ به این پرسش بر ما روشن خواهد نمود که اقبال لاهوری چه توجیهی برای سازگاری روح و تفکر اسلامی و قرآنی با روح تفکر علمی ارائه می‌نماید.
“قرآن کتابی است که درباره عمل بیش از اندیشه تأکید کرده است; اندیشه درباره امور عینی عادتی است که اسلام‌،‌ لااقل در نخستین مراحل ماموریت فرهنگی خود آن را تقویت می‌کرده و پرورش می‌داده است”. 15 یکی از شاخص‌های فکری اقبال این است که به نظر ایشان قرآن توجه عمده خویش را معطوف به عینیت، و واقعیت و عمل نموده است. این نگرش اقبال دقیقاً برخلاف تصور رایجی است که درباره قرآن ـ مبنی بر اینکه بیش‌تر نظرپردازی کرده است ـ وجود دارد. او در این زمینه با نگرشی نقادانه بر آن است که آنچه به این تصور خطای رایج ـ که اسلام بیشتر به اندیشه صرف و نظر پرداخته است ـ دامن زده است، سنت فلسفی یونان است و از این رو، از رهگذر همین نقد سنت فلسفی یونان است که اولاً تأثیر فرهنگ اسلامی را بر جهان جدید

و علوم جدید نشان می‌دهد و ثانیاً نتیجه می‌گیرد که معارف قرآنی معارفی علمی‌اند یا دست کم با معارف علمی ناسازگاری نداشته است.
“نخستین نکته ای که درباره روح فرهنگ اسلامی باید به خاطر بسپاریم این است که در اسلام برای دست یافتن به معرفت، نظر متوجه آن چه عینی و محدود است می‌شود. دیگر این که آشکار است که تولد روش مشاهده و تجربه در دین اسلام در نتیجه سازش با اندیشه یونانی صورت نگرفته،‌ بلکه نتیجه جدال ممتدی با آن بوده است”.16

پس از دیدگاه اقبال لاهوری توجه به مشاهده و تجربه در اسلام امری است که از ذات و ماهیت این دین بر می‌خیزد نه اینکه سنت فلسفی یونان آن را وارد تفکر اسلامی کرده باشد. او در این زمینه می‌گوید: در عین آنکه فلسفه یونانی به دامنه دید متفکران اسلامی وسعت بخشید،‌ به طور کلی بینش ایشان را درباره قرآن دچار تاریکی کرد. سقراط تمام توجه خویش را به جهان آدمی محدود کرده بود. برای وی موضوع بحث شایسته آدمی تنها خود آدمی بود نه جهان و گیاهان و حشرات و ستارگان. درست در مقابل این تصور است روح قرآن که در زنبور عسل ضعیفی جایگاهی برای

وحی الهی می‌بیند. و پیوسته از خوانندگان این کتاب می‌خواهد که به تغییر دایمی بادها،‌ به توالی شب و روز،‌ به ابرها و آسمان‌های پرستاره و به سیارات شناور در فضای نامتناهی توجه داشته باشند; و این همان چیزی است که دانشجویان قدیم اسلامی در نتیجه افسون تعلیمات و پژوهش‌های یونانی کاملاً فراموش کرده بودند. آنان قرآن را در پرتو فکر یونانی تلاوت می‌کردند. مدت 200 سال طول کشید تا دریافتند ـ و آن هم به صورتی کاملاًواضح ـ که روح قرآن ضد یونانی است”.17 از همین زاویه، نقد سنت فلسفی یونان است که اقبال نتیجه می‌گیرد اگر دانشمندان جدید غربی توانستند در سایه خرد استقرایی علوم جدیدی را بنیان نهند، چنین امری حاصل توجه و تأکید فرهنگ اسلامی بر امور عینی و خرد استقرایی بوده است. ایشان اصلاً روح تفکر و اندیشه‌های اسلامی را متعلق به جهان جدید می‌داند. به تعبیر وی “پیغمبر اسلام (ص) میان جهان قدیم و جهان جدید ایستاده است؛ و تا آنجا که به منبع الهام وی مربوط می‌شود، به جهان قدیم تعلق دارد. آنجا که پای روح الهام وی در کار می‌آید، متعلق به جهان جدید است. زندگی در

وی منابع دیگر از معرفت را اکتشاف می‌کند که شایسته خط سیر جدید است. ظهور و ولادت اسلام،‌ ظهور ولادت عقل بر مبانی استقرایی است”.18 از همین رو است که اقبال اظهار می‌دارد اساساً تولد خرد مدرن ( خرد استقرایی ) حاصل آشنایی و پیروی دانشمندان غربی با قرآن است. زیرا متفکران غربی اگر می‌خواستند از سنت علمی،‌ فلسفی گذشتگان خود پیروی کنند بایستی

دست به دامن فلسفه یونان می‌شدند که تأکیدش نه بر عمل و عینیت بلکه بر نظر و انتزاع و ذهنیت بود. از دیگر نکاتی که اقبال در رابطه با تأکید قرآن بر عمل و عینیت اظهار می‌دارد این که به نظر ایشان فنای فرهنگ‌های قاره آسیا به طور کلی جهان قدیم از آن رو بود که اینها صرفاً بر نظر تأکید نمودند. اما فرهنگ اسلامی از آن رو پایدار و مؤثر واقع گشت که بر تجربه و عینیت تکیه نمود. “فرهنگ‌های قاره آسیا و در واقع تمام جهان قدیم از آن جهت از بین رفتند که در آن فرهنگ‌ها انحصاراً از داخل به واقعیت و حقیقت نزدیک می‌شدند و از داخل به خارج حرکت می‌کردند. این طرز

کار برای آنها نظریه به بار می‌آورد و قدرتی از آن به دست نمی آمد و هیچ تمدن قابل دوامی ممکن نیست تنها بر پایه نظریه ساخته شود” 19 اما قرآن از آنجا که “‌توجه به اختبار و تجربه را یکی از مراحل ضروری زندگی روحی بشریت می‌داند و به همه میدان‌های تجربه بشری با اهمیت یکسان

می‌نگرد”.20 از این رو، پایدارتر و مؤثرتر بوده و جهان جدیدی را آغاز می‌نماید.
سرانجام اینکه روح تفکر اسلامی و به ویژه نگرش عینی و عملی قرآن است که به تولد خرد استقرایی انجامید. خردی که مبنای پیدایش و شکل گیری علوم جدید گشت. بنابراین اگر مسلمانان امروز به سمت اخذ علوم غربی حرکت نمایند، این حرکت آنها به هیچ وجه مایه بی‌هویتی و تقلید صرف آنها نمی گردد. چرا که مسلمانان در واقع می‌خواهند آن گمشده خویش را دوباره بیابند. و از همه مهم‌تر این که خود ایشان به نوعی در پرتو تعالیم قرآنی بانی علم جدید

هستند.

جهان طبیعت از دیدگاه اقبال
شاید طرز تلقی و نگرش مرحوم اقبال لاهوری نسبت به جهان طبیعت ما را در فهم اندیشه وی درباره نسبت علم و دین یاری بیش‌تری نماید. زیرا علوم جدید در آغاز مدعی پرده برداشتن از رازهای طبیعت بودند. رازهایی که طی قرون متمادی در پس پرده نهان مانده بودند و حضور عناصر مابعدالطبیعی همچون خدا را تقویت می‌نمودند. اما با این پرده‌دری حضور خدا و فیض الهی در گردش جهان طبیعت کمرنگ جلوه کرد و حتی برخی جهان طبیعت را بی‌نیاز از حضور خداوند دیدند. حال اینجا این پرسش قابل طرح است که اقبال لاهوری چه تصویری از جهان طبیعت ارائه می‌دهد

که با نگرش قرآنی و دینی او سازگاری دارد؟
قابل تذکر است که اقبال در زمانه‌ای می‌زیست که دیدگاه‌های نقادانه دانشمندانی همچون وایتهد و اینشتین اولاً آن تصور مکانیکی {‌ماشین وار} از عالم را تا حدود زیادی کمرنگ کرده بود،‌ ثانیاً نظریه ماتریالیستی {مادی‌گرایانه} طبیعت را که تکیه بر فیزیک کلاسیک قرن هفدهم داشت،‌ از کار و اعتبار انداخته بود.
در چنین فضایی زمینه‌ای فراهم شد تا (( مکانیسم کیهانی سرسخت و صلب فیزیک کلاسیک و ماده گرای نرم شود و جهانی زیستمند متشکل از حوادث انرژی را نشان دهد،‌ نه {جهانی متشکل از} ذرات بی جان ماده را. مطالعات جدید از جهان،‌ تصویری به‌حسب میدان‌های نیروی مرتبط دینامیک به دست می‌دهند که جهان را بیش‌تر مثل رقص نشان می‌دهند تا یک بیابان. از نظر بعضی از کیهان‌شناسان و متکلمان این نمایش از واقعیت فیزیکی بافت جهان را در معرض تأثیرگذاری عمیق الهی،‌ به نحوی که ماده‌گرایی علمی اجازه نمی‌دهد، قرار می‌دهد”.22 در واقع اقبال با تأسی و تکیه بر چنین دیدگاه‌هایی است که جهان طبیعت را نه ایستا و ثابت بلکه پویا و در جریان دائمی تصور می‌کند گویی “زندگی نمود منحصر به فردی است و مفهوم ماشینی‌گری برای تجزیه و تحلیل آن نارسا است پس اگر نگرش مکانیکی‌وار در تبیین طبیعت نارسا است” 23 چه نوع نگرشی فهم دقیق‌تری را می‌تواند ارائه دهد؟‌ اقبال در این زمینه به دو اندیشمند تکیه می‌نماید، یکی وایتهد و دوم هانری برگسون فیلسوف فرانسوی. اقبال تحت تأثیر وایتهد، نگرشی پویشی (process) به عالم دارد. بدین معنا که جهان را یک کل تصور می‌نماید که اجزا و اعضای آن در پیوند با یکدیگر به

کنش و واکنش دائمی مشغول هستند. در نظر اقبال “عالم،‌ عالمی است دائماً بالنده که هر لحظه نمو می‌کند و شکوفا می‌شود. و وحدت اندامی {ارگانیک} اراده،‌ اندیشه و غایت است. بنابراین جهان ما،‌ بی ثبات، کاذب، بی‌ترحم، متناقض و فریب آمیز نیست، بلکه جهان با شعور و باتدبیری است که مسلماً هدفی را دنبال می‌کند; برای عالم حالت نهایی وجود ندارد. عالمی است دائماً در حال بالندگی،‌ خودآفرینی و خودگستردگی، که امکانات و تواناییهای درونی رشد و تکاملش مرز نمی‌شناسد”.24
وی همچنین همرأی با برگسون،‌ مادی‌گرایی مکانیستی را طرد کرده و بر آن بوده که زندگی بر

طبق یک نقشه ازلی که در ذهن و اندیشه جهانی بوده است، نیست. اقبال نیز با عقیده تقدیر و سرنوشت در نزد مسلمانان اهل سنت که جزییات حوادث عالم بر طبق نقشه معین از پیش طرح شده واقع می‌شود،‌ مخالف است.
از دیگر نکاتی که در این زمینه قابل ذکر است اینکه اقبال،‌ ریشه این جهان ماده را در امر مقدس و روحانی می‌جوید. به طوری که بدون وجود آن امر روحانی، امور مادی،‌ حقیقت و واقعیت نخواهد داشت. “حقیقت نهایی به گفته قرآن روحانی است. و حیات آن به فعالیت دنیایی بستگی دارد. روح فرصت عمل خود را در آن چه طبیعی و دنیایی است پیدا می‌کند. بنابراین هر چه دنیایی است،‌ از ریشه وجود مقدس است. بزرگ‌ترین خدمتی که فکر جدید به اسلام و در واقع به همه دین‌ها کرده،‌ نقادی آن درباره چیزی است که آن را ماده می‌نامیم. از همین نقادی، این مطلب مکشوف شده است که آنچه تنها مادی است،‌ تا ریشه آن در روحانی کشف نشده باشد،‌ حقیقت و جوهری ندارد. سراسر این ماده پهناور میدانی برای تجلی و تظاهر روح است. همه چیز مقدس است. چنان که پیغمبر اسلام (ص) فرموده است: سراسر زمین مسجد است”.26
یکی دیگر از آرایی که اقبال بر اساس نگرش قرآنی خویش نسبت به طبیعت و دیدگاه‌هایی که دانشمندان مسلمان توانستند در پرتو آن نگرش ابراز دارند،‌ این است که قرآن سرمنشأ نظریه‌هایی همچون تکامل و اصل و منشأ انسان و جهان است. او معتقد است آیاتی همچون آیات 68 و 67 سوره مریم و آیات 62-60 سوره واقعه چشم‌انداز و افق ذهنی مسلمانان را به روی چنان نظریاتی گشوده است. برای مثال جاحظ ( وفات 255 ه ) نخستین کسی است که به تغییری که در حیوانات بر اثر مهاجرت یا به طور کلی محیط زندگی،‌ حاصل می‌شود،‌ اشاره کرده است; {و} ابن مسکویه ( متوفی 421 ه ) نخستین متفکر مسلمان است که نظریه روشن و از بسیار جهات جدیدی درباره اصل و منشا انسان آورده است. و یا نگرش جلال‌الدین مولوی “که منشأ فناناپذیری را تکاملی

زیست‌شناختی می‌شمرد و مانند بعضی از فلاسفه اسلامی بر آن نبود که بحث در این امر محتاج بر مبانی فلسفی محض است،‌ بسیار طبیعی و با روح اسلام سازگار می‌باشد”.27
و در پایان همین مطلب را می‌آورد که جهان امروز محتاج به یک {جلال‌الدین} رومی است که امید را در مردمان برانگیزد و آتش شوق را برای زندگی تیزتر کند. 28

خدا از دیدگاه اقبال لاهوری
اقبال لاهوری،‌ عالم را طبیعتی خلاق می‌داند که اراده‌ای بر آن حاکم است،‌ اراده‌ای که از واقعیت

چهره‌ای پویا و متحول و در شکوفایی دایم ساخته است. از این رو چنین جهانی “در فضایی نامحدود و بیرون از ذات خدا نیست. ذات خدا،‌ ابداع آفرینش جاوید است. جهان در برابر خدا به معنی موجود علی‌حده نیست. زمان و مکان و ماده تعابیری هستند که اندیشه از خلاقیت خداوند دارد”.29 به نظر اقبال خدا آن من یا خود نهایی است که نقطه مرکزی و محوری عالم می‌باشد. وی در این باره می‌گوید “نظری عمیق‌تر به تجربه خود آگاهانه،‌ نشان می‌دهد که در زیر دوام تسلسلی ظاهری، یک دوام حقیقی وجود دارد، من نهایی در دوام محض وجود دارد که در آن دیگر تغییر صورت توالی اوضاع متغیر را ندارد و خصوصیت حقیقی خود را همچون آفرینشی پیوسته نشان می‌دهد که خستگی در آن راه ندارد”30 (سوره ق/37)
خدایی که اقبال از آن سخن به میان می‌آورد،‌ خدایی است که در آفرینش و خلق دائم است و منظور از خلق دائم نیز،‌ تغییر و تحولاتی است که در گذر زمان از طبیعت چهره‌ای متحول تصویر می‌نماید. به سخن دیگر، خدا در نزد وی آن من نهایی است که پیوسته در خلق و آفرینش است. اما من نهایی مورد نظر او خدای یکتاپرستان پیشین نیست. من نهایی خدای آسمان‌ها نیست. خدای اقبال همه عالم را شامل می‌شود. من‌های متناهی، هستی خویش را فقط در او می‌یابند. “زندگی و حرکتمان مثل مروارید است و هستی‌مان با ریزش متواتر حیات الهی شکل می‌گیرد”.31

نتیجه‌گیری
حال باید دید با توجه به دیدگاه اقبال لاهوری در باب دین،‌ خدا، جهان طبیعت، دین اسلام و علوم جدید،‌ چه رابطه‌ای می‌تواند میان علم و دین برقرار باشد؟
نکته اول: در نظر اقبال با دیدگاه‌های فیزیک‌دانان جدید که به طور جدی نقد نگرش مکانیستی (ماشین وار) و ماتریالیستی (مادی گرایانه)‌را در پیش گرفته‌اند،‌ عالم طبیعت چنان تصور می‌شود که نه حاصل ماده و عنصر بدون آگاهی و شعور بلکه برعکس حاصل وجودی روحانی و الهی است. اینجا است که دین می‌تواند با تبیین این وجود روحانی و الهی به عنوان منشأ جهان، به علم یاری رسانده و مکمل آن باشد.
او در این زمینه می‌آورد “فیزیک رسمی ضرورت این امر را دریافته که پایه‌های خود را در معرض نقادی قرار دهد. در نتیجه همین نقادی،‌ آن نوع مادی‌گری که فیزیک در ابتدا به آن نیازمند بود،‌ به سرع

ت در حال محو شدن است و آن روز دیر نیست که علم و دین بتوانند هماهنگی‌هایی را میان خود کشف کنند که تاکنون هرگز به آنها گمانی نداشته‌اند”.32
نکته دوم: اقبال برای حقیقت و واقعیت ظاهر و باطن قایل است. بدین معنا که حقیقت و واقعیت از سطوح مختلفی برخوردارند،‌ و هر یک از علم و دین هم که سودای کشف آنها را دارند، می‌خواهند این سطوح را بر آدمی روشن و معلوم سازند از اینجا است که اقبال، علم را به تنهایی قادر به کشف تمام سطوح حقیقت و واقعیت نمی داند. زیرا “علم ضرورتاً باید تنها بعضی از سیماهای حقیقت و واقعیت را برای بحث و تحقیق انتخاب کند و سیماهای دیگر را کنار بگذارد، اگر علم ادعا کند که سیماهای برگزیده شده حقیقت و واقعیت، سیماهای منحصر قابل مطالعه است، به جزئی‌نگری محض پرداخته است”.33 بنابراین سطوحی از حقیقت و واقعیت وجود دارد که از دسترس مقولات علمی خارج است. این دین است که می‌تواند آن سطوح خارج از قلمرو علم را کشف و تبیین نماید و به کمک علم تجربه‌ای کامل از آن سطوح ارائه دهد. ذکر این نکته در اینجا قابل توجه است که البته اقبال هرگز نظر تحقیرآمیزی نسبت به علم ندارد. بلکه مدعی است که نظریه‌های علمی هر چند معرفت معتبر و قابل اعتمادی را برای بشر به ارمغان می‌آورند لیکن چنین معرفتی اولاً محدود به سطوح خاصی از حقیقت و واقعیت است ثانیاً آنچه علم نامیده می‌شود تنها نظر ساده منظمی درباره واقعیت داشتن نیست. مجموعه‌ای از نظرهای مجزای درباره واقعیت و پاره‌ای از یک تجربه کلی است که ظاهراً با یکدیگر مناسب و جور در نمی آیند”.34 او در این زمینه تمثیل گویایی دارد. “علوم طبیعی گوناگون به کرکس‌هایی می‌مانند که بر لاشه طبیعت فرود آمده و هر کدام پاره‌ای از آن را با نوک چنگال خود می‌کنند و می‌برند”.35 از این رو، علم در تکمیل نگرش خود به دین نیازمند است و البته که این خواستار همه واقعیت و حقیقت است و به همین جهت باید در هر مجموعه ترکیبی از معطیات تجربه بشری مکانی را در مرکز اشغال کند و حق ندارد که از نظرهای انشعابی نسبت به واقعیت بیمناک باشد. علوم طبیعی طبعاً انشعابی است، و اگر نسبت به طبیعت و وظیفه خود وفادار باشد،‌ نمی تواند نظریه خود را به‌عنوان نظری کامل عرضه کند”.36 بدین سان علم و دین در همراهی و هماهنگی با یکدیگر است که می‌تواند تصویری کامل از واقعیت ارائه دهد.
نکته سوم: از دیدگاه اقبال،‌ فرایندهای علمی و دینی،‌ هر چند از روش‌های متفاوتی پیروی می‌نند اما از لحاظ هدف نهایی با یکدیگر شباهت دارند زیرا هر دو می‌خواهند به حقیقت و عینیت برسند. هرچند که البته دین بیش از علم خواستار دست‌یافتن به حقیقت مطلق است. برای هر دوی آنها راه رسیدن به عینیت مطلق از مرحله‌ای می‌گذرد که آن را می‌توان تصفیه تجربه نامید. حال اگر این پرسش به میان آید که روش علم و دین چگونه است؟ او در پاسخ می‌گوید: “در میدان علم کوشش ما بر آن است که معنی و مفهوم تجربه را از طریق اسناد و ارجاع به رفتار خارجی حقیقت ادراک کنیم {اما} در میدان دین،‌ تجربه را نوعی حقیقت و واقعیت می‌دانیم و در آن می‌کوشیم که معنی و مفهوم آن را بیشتر از طریق اسناد و ارجاع به ماهیت درونی حقیقت ادراک کنیم”.38

نکته چهارم: از آنجا که اقبال عالم را یک کل تصور می‌کند بنابراین علم و دین هر دو ناظر به تبیین تجاربی هستند که مربوط به همین کل واحد است و بدین سان فرایندهای علمی و دینی از این لحاظ موازی با یکدیگرند. هر دو واقعاً جهان واحدی را تشریح و توصیف می‌کنند; تحقیق دقیقی در ماهیت و هدف این فرایندهای {علمی و دینی} واقعاً مکمل یکدیگر نشان می‌دهند که تصفیه تجربه در میدان‌های عمل وابسته به هر دوی آنها می‌باشد.
از این رو علم و دین نه در تعارض با یکدیگر و نه در تمایز و استقلال تام از یکدیگر بلکه هماهنگ و موازی با یکدیگرند. به گونه‌ای که می‌توانند مکمل یکدیگر باشند و تعبیر و تفسیری جامع از سطوح مختلف حقیقت و واقعیت را برای بشر به ارمغان آورند.

پی‌نوشت‌ها
1- ر. ک به: محمد رضایی محمد و دیگران. جستارهایی در کلام جدید،‌ تهران، سمت،‌ 1381 ص 322 و ر. ک به پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی،‌ ترجمه احمد نراقی،‌ ابراهیم سلطانی، طرح نو،‌ 1376 ص 358
2- هات، اف. جان،‌ علم و دین از تعارض تا گفتگو ترجمه: بتول نجفی،‌ انتشارات طه،‌ 1382،‌ ص 46
3- فخری،‌ ماجد، سیر فلسفه در جهان اسلام ترجمه: نصرالله پورجوادی و دیگران، مرکز نشر دانشگاهی 1372 ص 375
4- اقبال لاهوری، محمد،‌ احیای فکر دینی،‌ ترجمه احمد آرام، انتشارات پایا، بی تا ص 11
5- همان. ص 10، 9
6- همان. ص 113
7- همان. ص 113
8- همان. ص 2
9- فخری ماجد، سیر فلسفه در اسلام ص 376
10- اقبال، محمد،‌ احیای فکر دینی،‌ ص 5
11- همان. ص 3
12- همان. ص 4
13- همان. ص 4
14- همان. ص 4
15- همان. ص 1
16- همان. ص 151، 150
17- همان. ص 7، 6
18- همان. ص 145، 146
19- همان. ص 19

20- همان. ص 20
21- همان. ص 19
22- هات،‌ اف. جان،‌ خدا در علم جدید: ترجمه بتول نجفی،‌ مجله نامه علم و دین سال دوم شماره دوم.
23- اقبال، محمد،‌ احیای فکر دینی ص 53
24- انور، عشرت، مابعدالطبیعه از دیدگاه اقبال ترجمه محمد بقایی، انتشارات حکمت 1370، ص 138، 139
25- شریف میر محمد، تاریخ فلسفه در اس

لام زیر نظر نصرالله پور جوادی، ج 4، مرکز نشر دانشگاهی 1362 ص 230
26- اقبال،‌ محمد،‌ احیای فکر دینی ص 177
27- همان. ص 140
28- همان. ص 141
29- شریف،‌ میر محمد،‌ تاریخ فلسفه در اسلام،‌ ص 236
30- اقبال،‌ محمد احیای فکر دینی، ص 72
31- انور عشرت،‌ مابعدالطبیعه از دیدگاه اقبال ص 172،‌ 173
32- اقبال، محمد،‌ احیای فکر دینی ص 2
33- همان. ص 132
34- همان. ص 51، 50
35- همان. ص 51
36- همان. ص 51
37- همان. ص 221
38- همان. ص 221
39- همان. ص 221

منابع‌
– اقبال،‌ محمد،‌ احیای فکر دینی در اسلام،‌ ترجمه احمد آرام انتشارات پایا بی تا.
– الیاده، میرچا، فرهنگ و دین ترجمه زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی، طرح نو،‌ 1374
– انور،‌ عشرت، مابعدالطبیعه از دیدگاه اقبال، ترجمه محمد بقایی، انتشارات حکمت 1370
– باربور، ایان،‌ علم و دین: ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی 1362

– پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی،‌ ابراهیم سلطانی، طرح نو 1376
– ستوده،‌ غلامرضا، در شناخت اقبال ( مجموعه مقالات ) چاپ دانشگاه تهران 1365
– شریف، میر محمد،‌ تاریخ فلسفه در اسلام ترجمه زیر نظر نصرالله پورجوادی، مرکز نشر دانشگاهی 1362
– فخری، ماجد، سیر فلسفه در جهان اسلام ترجمه زیر نظر نصرالله پورجوادی. مرکز نشر دانشگاهی 1372
– گلشنی، مهدی، از علم سکولار تا علم دینی، پژوهشگاه علوم انسانی 1377

– محمد رضایی، محمد و دیگران جستارهایی در کلام جدید، سمت 1381
– یوسفی، امیر، تحقیق پذیری گزاره‌های دینی از نظر اقبال، روزنامه ایران 25 شهریور 1377
– وایتهد،‌ آلفرد نورث، علم و دین ترجمه هومن پناهنده،‌ نامه فرهنگ شماره 3 سال اول
– هات،‌ اف،‌جان،‌ علم و دین از تعارض تا گفتگو ترجمه بتول نجفی. انتشارات طه 1382
– هات. اف. جان، ‌خدا در علم جدید ترجمه بتول نجفی،‌ مجله نامه علم و دین سال دوم شماره دوم


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله بررسی اکولوژیکی دریاچه زریبار با pdf دارای 5 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله بررسی اکولوژیکی دریاچه زریبار با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله بررسی اکولوژیکی دریاچه زریبار با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله بررسی اکولوژیکی دریاچه زریبار با pdf :

سال انتشار: 1391

محل انتشار: اولین همایش ملی شیلات و آبزیان ایران

تعداد صفحات: 5

نویسنده(ها):

تحسین رحمانی – دانشجوی کارشناسی ارشد بوم شناسی آبزیان دانشگاه تهران
مرضیه عباسی – دانشجوی کارشناسی ارشد بوم شناسی آبزیان دانشگاه گیلان

چکیده:

دریاچه های کوچک به دلیل حجم کم آب و شرایط هیدرولوژیکی که اغلب ناپایدار است بیشتر تحت تاثیر فشارهای انسانی مانند افزایش فسفر، نیتروژن، اسیدی شدن و یا تغییرات اقلیمی قرار خواهند گرفت. یکی از دریاچه های کوچک آب شیرین موجود در ایران دریاچه زریبار می باشد که در استان کردستان واقع شده و از اهمیت فرهنگی – اقتصادی و اکولوژیکی بالایی برخوردار است. انواع آلاینده های ناشی از فعالیت انسانی به طور متمرکز یا غیرمتمرکز وارد دریاچه شده و وضعیت اکولوژیکی دریاچه را کاملاً دگرگون کرده است. مهمترین عامل آلودگی ساخت مصنوعات بشری به منظور افزایش سطح آب دریاچه و ورود فاضلابهای جوامع روستایی و در کل فعالیتهای انسانی است. از جمله پیامدهای ناشی از ورود این آلاینده ها افزایش مواد مغذی و در نهایت یوتروفی شدن دریاچه می باشد. یوتروفیکاسیون سبب تغییر در جامعه فیتوپلانکتونی دریاچه و غالبیت یافتن گونه های سیانوباکتری مضر، افزایش پیشروی نیزارهای اطراف دریاچه به داخل هسته ی آبی آن و در نهایت کاهش طول عمر دریاچه زریبار می گردد. به منظور کاهش یوتروفی این دریاچه باید ساختمان سازه های آبی دریاچه بازنگری شده و ورود فاضلاب به داخل آن محدود گردد.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام با pdf دارای 48 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام با pdf :

حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام

امام على(ع)، کارگزاران حکومت و راهکارهاى اصلاحات
یکى از برنامه‏هاى اصلاحى حضرت على(ع) در دوره زمامدارى، گماشتن نیروهاى شایسته، کارآمد و صالح در مصادر امور حکومت بود. زیرا استقرار و دوام حکومت به ویژه با شاخصه‏هاى دیندارى و عدالت، بدون کارگزاران شایسته عملى نخواهد بود. از این‏رو، یکى از مقوله‏هاى مهم و مورد توجه جدى امام على(ع)، کارگزاران حکومت بود.

چگونگى گزینش و انتخاب این نیروها در مناصب گوناگون سیاسى، نظامى، مالى، قضایى و ادارى، آشنا نمودن آنان با دستورالعمل‏هاى مدیریتى، شیوه زمامدارى و رفتار با مردم، و نظارت بر عملکرد و مدیریت آنان به منظور حسن اجراى امور که به تأمین امنیت جامعه، رضایت عمومى مردم، استحکام و ثبات حکومت منجر گردد، از مسایلى است که امام(ع) بدان‏ها پرداخته است.

حضرت(ع) با این مبانى نظرى سعى داشت تا مدلى از نظام مدیریت اسلامى را در زمان خویش اجرا نماید و براى آینده مسلمانان نیز معیارهاى لازم و اصول کلى را ارائه دهد. در این مقاله کوشش مى‏شود تا برنامه‏هاى اصلاحى امام على(ع) در باره کارگزاران حکومت، به ویژه مواردى چون معیارهاى انتخاب، توصیه‏ها و رهنمودهاى مدیریتى، و سیاست‏هاى نظارتى و مراقبتى ایشان تحلیل و تبیین گردد.
مقدمه
یکى از اصول مهم اندیشه حضرت على(ع)، لزوم استقرار حکومت براى انتظام امور مردم و سامان یافتن نظام اجتماعى است. زیرا برقرارى امنیت داخلى، توازن اجتماعى و نظم،وصول بودجه عمومى، جلوگیرى از هرج و مرج و دفع فساد، جنگیدن با دشمنان ومتجاوزان، فعالیت دستگاه قضایى و اجراى احکام و مقررات قانونى، از امورى است که‏جز با تشکیل حکومت میسر نخواهد گشت و در سخنان امام على(ع) به این مهم اشاره شده است.

ایشان هنگامى که سخن خوارج را که مى‏گفتند: «لا حُکْمَ اِلّا للَّه»، شنید، فرمود:
«سخن خوارج سخن حقى است که از آن اراده باطل مى‏شود ; مردم چاره‏اى ندارند جز اینکه زمامدارى داشته باشند، چه نیکوکار یا بدکار. مؤمن در امارت و حکومت او (حاکم نیکوکار) به طاعت مشغول است، و کافر بهره خود را مى‏یابد، و با قدرت او، بودجه عمومى جمع‏آورى و با دشمن پیکار شود، امنیت راه‏ها تضمین گردد و حق ضعیف از قوى گرفته شود تا خوبان براحتى زندگى کنند و مردم از شرّ فاجران آسوده گردند.»[1]

مواردى که در سخن حضرت آمده از ضرورى‏ترین نیازهاى هر اجتماعى است که باید به وسیله نظام حکومت برآورده شود. بنابراین، نیاز به حکومت، از بدیهى‏ترین امورى است که‏عقل فطرى بدان حکم مى‏کند. این امر، به گروهى از انسان‏ها یا زمانى خاص بستگى ندارد،بلکه در همه زمان‏ها نیاز به زمامدار و تشکیلاتى که جامعه را اداره نماید، وجود داشته است و دارد.

اما حکومت مورد نظر امام على(ع) از سه شاخصه مهم «دیندارى»، «عدالت» و «مردمدارى» برخوردار است. تحقق عینى و عملى این شاخصه‏ها در جامعه، به وجود زمامداران و کارگزاران صالح و شایسته بستگى دارد. اگر رهبر و پیشواى جامعه در صراط حق بود و بر معیارهاى دینى رفتار کرد، یعنى مبانى نظرى و فعل سیاسى او منطبق با اصول شریعت و احکام دین بود، و کارگزاران او در مسؤولیت‏هاى گوناگون از صلاحیت اعتقادى و عملى لازم و رفتار شایسته با مردم برخوردار بودند، و مردم نیز با نصایح و ارشادات او، به وظایف و تکالیف خود در برابر زمامداران و مدیران رفتار نمودند، سلامت جامعه در یک توازن اجتماعى و هماهنگى ارکان مختلف، تأمین خواهد شد.

از آنجا که امام على(ع) به عدالت اجتماعى در حکومت اهتمام جدى داشت، یکى از راهکارهاى عملى تحقق آن را، گزینش کارگزاران و مدیران شایسته در امور مى‏دانست. علاوه بر صلاحیت و شایستگى زمامدار و پیشواى اصلى جامعه، کارگزاران و عاملان او در مناصب گوناگون نیز باید از شایستگى لازم برخوردار باشند. از این‏رو، آن حضرت که قبل از تصدى خلافت مسلمانان، نسبت به کارگزاران ناصالح در رأس امور ناخرسند بود و به ویژه خلیفه عثمان را از خطرات و سوء رفتار عاملانش اندرز مى‏داد، آنگاه که امر پیشوایى مردم را بر عهده گرفت، یکى از برنامه‏هاى اصلاحى‏اش، برکنارى والیان فاسد و گماشتن نیروهاى شایسته، مطمئن و باتقوا به جاى آنها بود.

او علاوه بر اینکه در انتخاب کارگزاران از جنبه صلاحیتى و مدیریتى حساسیت نشان مى‏داد، نظارت خاصى را نیز بر اعمال آنها، در زمانى که متصدى امور بودند، به کار مى‏بست. به تخلفات آنها به سرعت رسیدگى مى‏نمود و ایشان را نسبت به عملکرد نادرست بازخواست، سرزنش و توبیخ مى‏کرد. قبل از اعزام والیان به شهرها، در باره چگونگى رفتار و سلوک آنها با مردم و مشى والى‏گرى، سفارش‏ها و توصیه‏هاى لازم را به ایشان مى‏نمود و در نامه‏هایى که به عاملان خود مى‏نگاشت آیین مدیریت اسلامى را براى آنها تبیین مى‏کرد.

نمونه مفصل این دستورالعمل در نامه پنجاه و سوم نهج‏البلاغه معروف به «عهدنامه مالک اشتر» آمده که منشورى است از شیوه حکومت‏دارى امیرالمؤمنین و روح این فرمان بر اساس «عدالت اسلامى» قرار دارد. بیش از سى نامه از هفتاد و نه نامه حضرت امیر در نهج‏البلاغه به کارگزارانى نوشته شده که از جانب او در شهرهاى مختلف به کار گماشته شده بودند، از قبیل فرمانداران، مرزداران، فرماندهان سپاه، مأموران خراج و زکات و سایر کارگزاران.
با ملاحظه متن نامه‏ها، به خوبى مى‏توان دریافت که ایشان چگونه به امور مردم و امنیت‏آنها اهتمام داشته و از اینکه عاملان او در حوزه اختیار خود مرتکب خطا و انحراف‏شوند نگرانى داشته است. زیرا از نظر وى، «بزرگترین خیانت، خیانت به امت است»[2] و همت آن امام بر آن بود تا مردم در حکومت او از ناحیه کارگزاران و مسؤولان امور در امنیت به سر ببرند.

امام على(ع) در الگوى مدیریتى خود، چند اصل مهم را رعایت مى‏نموده است:
1 انتخاب کارگزاران و مدیران حکومت بر اساس معیارهاى صلاحیتى و ارزشى‏
2 اصل قرار دادن لیاقت‏ها، شایستگى‏ها و توانایى‏ها در واگذارى مسؤولیت به کارگزاران و عدم دخالت روابط شخصى و خویشاوندگرایى (نفى دودمان‏گرایى و اشرافیت‏سالارى)

3 برخوردارى از دستورالعمل جامع مدیریتى (داشتن پشتوانه نظرى و معرفتى مدیریت وحکومت)
4 تبیین وظایف و تکالیف رهبرى، کارگزاران و مردم نسبت به یکدیگر
5 اهتمام به انطباق قول با عمل در رفتار خود به منظور تأثیرگذارى فرامین بر عاملان حکومت و مردم (هماهنگى مبانى اندیشه‏اى با فعل سیاسى)
6 ارائه توصیه‏ها و رهنمودهاى لازم به کارگزاران حکومتى هنگام پذیرش مسؤولیت‏
7 نظارت و مواظبت دقیق بر رفتار و عملکرد مدیران، حتى شیوه زندگى آنان‏

8 سیاست تشویق و توبیخ عاملان حکومت به منظور اجراى عدالت و جلوگیرى از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه.
با دقت در سخنان ارزشمند ایشان مى‏توان به تبیین این اصول، به ویژه معیارهاى انتخاب کارگزاران حکومت، دستورالعمل‏ها و توصیه‏ها در رفتار و اخلاق اجتماعى کارگزاران با مردم، سیاست‏هاى نظارتى بر عملکرد و شیوه مدیریت کارگزاران، پرداخت.

1 برنامه اصلاحى امام على(ع)
جامعه زمان حضرت على(ع) به آسیب‏هاى گوناگونى دچار گشته بود. این آسیب‏ها هم در مبانى اعتقادى و اندیشه‏اى مردم و نوع نگرش آنان به دین و دنیا پدید آمده بود و هم در مبانى اخلاقى و رفتارى و خصلت‏هاى روحى و روانى آنان خود را نمایانده بود.

در آن جامعه، فساد و بدعت آشکار شده بود، مردم از سنّت پیامبر اسلام(ص) و اهداف او دور افتاده بودند. تبعیض نژادى و قوم‏گرایى و عصبیت‏هاى جاهلى در حکومت اسلامى رخ نموده بود. فساد مالى رایج و بیت المال مسلمانان به سادگى به یغما مى‏رفت. والیان ناشایست در شهرهاى اسلامى به ظلم و ستم و زراندوزى رو آورده و بر امور مردم مستولى شده بودند. این همه، و نگرانى از آینده دین اسلام و سرنوشت مسلمانان، از عواملى بود که امام على(ع) را به فکر چاره انداخت.

از نگرانى‏هاى عمده ایشان، پیدایش انحراف در حکومت اسلامى و دور شدن آن از مسیر عدالت، دین‏گریزى جامعه و حاکمان و رغبت آنان به دنیازدگى و غفلت از قوانین و تعالیم اسلامى بود. او نمى‏توانست نسبت به اوضاع و احوال سیاسى، اخلاقى و اعتقادى امت مسلمان بى‏تفاوت بماند. از این‏رو، زمانى که از خلافت ظاهرى برکنار بود نگران وضع اسلام و مسلمانان بود و آنگاه که زمام امور را به دست گرفت نیز نگران آینده آنان بود و به مردم هشدارهاى لازم را مى‏داد؛ به ویژه آنان را از تسلط بنى‏امیه و انحرافات آنها و آینده نابسامانى که گریبانگیرشان خواهد شد، آگاهى مى‏داد.

آشفتگى اوضاع و تغییر اخلاق و حالات مردم و سرگرمى آنها به دنیا که بخشى از آن به حاکمیت‏هاى نادرست و عدم اجراى قوانین اسلامى در جامعه و کارگزاران ناصالح مربوط مى‏شد بارها در سخنان حضرت بازگو شده است.[3] آن حضرت، پس از اینکه به خلافت رسید، با شناختى که از انحرافات جامعه زمان خود داشت به اصلاح آن همت گماشت تا اساس حکومت و مدیریت جامعه بر مبانى دین استوار گردد و با استقرار حکومت دینى، عدالت اسلامى تحقق یافته و مردم در مسیر زندگى شایسته انسانى و در راه کمال حقیقى قرارگیرند.

او دریافت که جامعه نیازمند اصلاحات اساسى است. مى‏بایست تبعیض‏هاى ناروا و ظالمانه از جامعه زدوده شود، اموال به تاراج رفته از بیت المال و بخشش‏هاى نابجاى دیگران متوقف شده یا بازپس گردانده شود و میان صاحبان اصلى به مساوات تقسیم گردد. والیان فاسد از مصادر امور برکنار شده و به جاى آنان، عناصر صالح، باتقوا و شایسته، زمامدارى جامعه اسلامى را بر عهده گیرند. ظلم و ستم از جامعه رخت بربندد و به جاى آن عدالت و اخوت اسلامى حکمفرما شود.

امام على(ع) برنامه اصلاحى خود را در ابعاد سیاسى، اقتصادى و مالى، حقوقى و اخلاقى از همان بدو زمامدارى خویش اعلام نمود و بر تحقق آنها تأکید ورزید. اگرچه مطمئن بود که این اصلاحات در جامعه‏اى که به همین نابسامانى‏ها عادت یافته، مشکلاتى را به بار خواهد آورد و یقیناً کسانى که منافعشان به خطر مى‏افتاد در برابر آن واکنش نشان داده و کارشکنى نمایند. به دلیل همین آینده‏نگرى بود که ابتدا از پذیرش بیعت آنان خوددارى نمود و این مسأله را در سخنان متعددى مطرح کرده است.[4]

«مرا واگذارید و دیگرى را به دست آرید، زیرا ما به استقبال حوادث و امورى مى‏رویم که رنگارنگ و فتنه‏آمیز است و چهره‏هاى گوناگون دارد و دل‏ها بر این بیعت ثابت و عقل‏ها بر این پیمان استوار نمى‏ماند، چهره افق حقیقت را ابرهاى تیره فساد گرفته، و راه مستقیم حق ناشناخته مانده. آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم،

بر اساس آنچه که مى‏دانم با شما رفتار مى‏کنم و به گفتار این و آن، و سرزنش سرزنش‏کنندگان گوش فرا نمى‏دهم. اگر مرا رها کنید چون یکى از شما هستم که شاید شنواتر و مطیع‏تر از شما نسبت به رییس حکومت باشم، در حالى که من وزیر و مشاورتان باشم بهتر است که امیر و رهبر شما گردم.»[5]
بدون تردید، ایجاد اصلاحات در جامعه و برپا داشتن عدالت و تحقق حکومت دینى مبتنى بر سیره و سنّت نبوى و علوى، نیازمند وجود یاران و کارگزاران مخلص، زیرک، کاردان، شجاع و فداکار بود که با بینش درست نسبت

به تعالیم اسلام و شناخت نسبت به امام خود، مطیع فرمان‏هاى او بوده، به دستوراتش عمل کنند، در جنگ‏ها سستى نورزند و به دشمن پشت نکنند و در امور مردم صادقانه کوشش نمایند. در حالى که پیروان نادان، عافیت‏جو و دنیاطلب، کج‏فهم و سهل‏انگار که نه شجاعت جنگ و جهاد در مقابل دشمن را داشتند و نه اعتقاد و شناخت عمیق از دین، یکى از مشکلات امام على(ع) و از موانع برنامه‏هاى اصلاحى او بود.[6]

راز عدم همراهى مردم با برنامه‏هاى حضرت، در تباین اهداف آنان قرار داشت. اهداف امام، بلند و متعالى و معطوف به کمال انسانى بود و خواسته‏هاى یاران همان بهره جستن از تمتعات مادى و دنیوى بود. لذا افراد دون‏همت از یارى و همراهى مردى که همت بلند و والا داشت باز مى‏ماندند.[7] اهداف او، برپا داشتن عدل، راست گردانیدن حق، دفاع از دین، اصلاح امور شهرهاى اسلام، امنیت مردم محروم و تحت ستم بود.[8]

رسیدگى به مردم و آسایش و امنیت آنان از دغدغه‏هاى حکومتى حضرت على(ع) بوده است. فقر و ضعف عمومى مردم و مشکلات و رنج‏هاى آنان، حضرت را مى‏آزرد به گونه‏اى که شکوه مى‏کرد چگونه من راحت بخوابم و دلخوش باشم که امیر مردم هستم در حالى که شاید در حجاز و یمامه و اطراف، افرادى باشند که گرسنه یا تشنه به سر برند.[9] او در شیوه زمامدارى معتقد بود:
«اِنَّ اللَّهَ تَعالى‏ فَرَضَ عَلى‏ اَئِمَّهِ الْحَقِّ اَنْ یُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ ;؛[10]

خداى تعالى به پیشوایان حق واجب گردانیده که خود را با مردم تنگدست برابر نهند تا اینکه فقیر و تنگدست را پریشانى‏اش فشار نیاورده نگران نسازد.»
خود او در ساده‏زیستى و قناعت و برابر قرار دادن زندگى خویش با مستمندان جامعه چنان بود که فرموده است:
«سوگند به خدا بر این جبّه خود چندان پینه دوختم تا اینکه از دوزنده آن شرمنده شدم و گوینده‏اى به من گفت: آیا آن را از خود دور نمى‏کنى؟»[11]

و در وصف بیزارى خود از ظلم و ستم مى‏فرماید:
«سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوش‏تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالى ملاقات کنم که به بعضى از بندگان ستم، و چیزى از اموال عمومى را غصب کرده باشم.»
امام على(ع) رهبرى بود که آنچه را مى‏گفت بدان پایبند بود و به طور عملى سعى مى‏نمود الگویى از زمامدار عادل و پیشواى حق‏طلب در مکتب اسلام جلوه‏گر سازد. دوره کوتاه مدت زمامدارى او فرصتى بود تا بتواند اهداف خود را با طراحى اصول مدیریتى تحقق بخشد هرچند مشکلاتى که رخ نمود مانع از عملى شدن برنامه‏هاى ایشان گردید.

1-1 معیارهاى انتخاب کارگزاران
یکى از عواملى که مى‏توانست به اهداف حضرت على(ع) در تحقق جامعه مطلوب خویش کمک نماید، انتخاب کارگزاران شایسته و صالح بود و همان گونه که پیشتر اشاره شد، این امر یکى از اصول مهم مدیریت ایشان به شمار مى‏رفت. با تأمل در سخنان حضرت در نهج‏البلاغه مشخص مى‏شود که او در انتخاب کارگزاران حکومت دقت لازم را به عمل مى‏آورده و متناسب با نوع مسؤولیت و وظیفه، ملاک و معیارهایى را در نظر مى‏گرفته است. سپس به کارگزاران عالى‏رتبه خود نیز معیارهاى لازم را در انتخاب عناصر تحت امر، توصیه مى‏نموده است.

امام على(ع)، کارگزاران خود را در مسؤولیت‏هاى مختلف سیاسى، نظامى، مالى، ادارى، قضایى و ; بر اساس شاخصه‏هایى متناسب با سِمَت آنان انتخاب مى‏کرد. علاوه بر معیارهاى عمومى و مشترک در جنبه‏هاى عقیدتى و اخلاق فردى مانند عقیده به اسلام، ایمان، تقوا، حُسن سابقه و این قبیل ویژگى‏ها، معیارها و شاخصه‏هاى دیگرى را در انتخاب کارگزاران رعایت مى‏کرد تا با ایجاد نظام مدیریتى کارآمد و شایسته، امور مردم به بهترین شکل انجام شده و عدالت اجتماعى تحقق یابد. بدین صورت، ایشان دیندارى و تعهد را بافضیلت‏گرایى و شایسته‏سالارى توأم نمود و کوشش کرد تا حکومت دینى در خدمت مردم را مستقر سازد.

حضرت در نامه‏اى به محمد بن‏ابى‏بکر که به سبب عزل شدنش از حکومت مصر دلگیر شده بود دلایل عزل او و انتخاب مالک اشتر را به جاى وى بیان نموده است. او در بیان ویژگى‏هاى مالک مى‏فرماید:
«اِنَّ الرَّجُلَ الَّذى‏ کُنْتُ وَلَّیْتُهُ اَمْرَ مِصْرَ کانَ رَجُلاً لَنا ناصِحاً وَ عَلى‏ عَدُوِّنا شَدیداً ناقِماً؛[12]
همانا مردى را که فرماندار مصر قرار داده بودم نسبت به ما خیرخواه و به دشمنان ما سختگیر و درهم کوبنده بود.»
در این نامه، موارد زیر از جمله معیارهاى انتخاب مالک براى مسؤولیت فرماندارى مصر، ذکر شده است:
1 خیرخواهى نسبت به رهبر و امام جامعه،

2 صلابت و قدرت مقابله در برابر دشمن و عدم مسامحه و سازش با مخالفان،
3 توانایى لازم براى انجام مسؤولیت.
در بیان ویژگى‏هاى محمد بن‏ابى‏بکر نیز معیارهایى مانند خیرخواهى، تلاش و کوشش،شجاعت و توانایى، قدرت دفاع و پاسدارى را نام برده است.[13] در نامه‏اى دیگر به‏مردم مصر، آنگاه که مالک اشتر را به سوى آنها اعزام مى‏نماید، او را با ویژگى‏هایى توصیف‏نموده و همان موارد را از معیارهاى انتخاب وى براى وظیفه ولایتدارى برشمرده است از جمله:
1 محافظت و حراست از مسؤولیت (تعهد و احساس مسؤولیت)،

2 کوشا و فعال بودن،
3 شجاعت و نترسیدن از دشمن،
4 صلابت و شجاعت بر بدکاران،
5 قاطعیت و بُرّندگى در امور،
6 اطاعت از رهبرى و امام جامعه،
7 خیرخواه مردم بودن،
8 بر معیار حق عمل نمودن (حق‏گرایى)،
9 برخوردارى از تدبیر و قدرت حل مشکلات.

«; من بنده‏اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم که در روزهاى وحشت نمى‏خوابد و در لحظه‏هاى ترس از دشمن روى نمى‏گرداند، بر بدکاران از شعله‏هاى آتش تندتر است، او مالک پسر حارث مَذحِجى است. آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید، اوشمشیرى از شمشیرهاى خداست که نه تیزى آن کُند مى‏شود، و نه ضربت آن بى‏اثر است. اگر شما را فرمان کوچ کردن داد، کوچ کنید و اگر گفت بایستید، بایستید، که او در پیشروى وعقب‏نشینى و حمله، بدون فرمان من اقدام نمى‏کند. مردم مصر، من شما را بر خود برگزیدم که او را براى شما فرستادم، زیرا او را خیرخواه شما دیدم، و سرسختى او را در برابر دشمنانتان‏پسندیدم.»[14]

امام(ع) در سخنى اشاره مى‏کند که قصد داشته هاشم بن‏عتبه را براى فرماندارى مصر انتخاب نماید. در بیان علت این انتخاب، به دو ویژگى مهم او اشاره مى‏کند که براى اداره ایالت مهمى مانند مصر که مورد طمع معاویه و در معرض تهاجم سپاهیان او قرار داشت، مؤثر بود:
1 مقاومت و پایدارى در برابر دشمن،

 

2 شدت و صلابت بر دشمن به گونه‏اى که فرصت تاخت و تاز نیابد.[15]
در عهدنامه حضرت به مالک اشتر از کارگزاران برجسته حکومت، معیارهایى در انتخاب مشاوران و وزیران و دیگر نیروهاى انسانى ذکر شده که اهتمام و حساسیت ایشان را در تعیین کارگزاران حکومت و شایستگى و سلامت آنان نشان مى‏دهد. از دیدگاه او، مشاوران نباید بخیل، ترسو و حریص باشند. زیرا فرد بخیل، زمامدار را از نیکوکارى باز مى‏دارد و از تنگدستى مى‏ترساند.

فرد ترسو در انجام کارها، روحیه زمامدار را سست مى‏کند و فرد حریص، حرص را در نظرها زینت مى‏دهد. چون ریشه همه این خصلت‏ها، بدگمانى به خداوند است، این افراد از جنبه اعتقادى نیز ضعیف بوده و ویژگى لازم را براى مشورت ندارند. اما وزیران، نباید سوء سابقه داشته و قبلاً در خدمت بدکاران و حکام ستمگر بوده باشند، بلکه باید از افراد خوشنام، داراى قدرت تفکر و رأى، صراحت بیان در حق‏گویى، و کسانى که ستمکاران را یارى نکرده باشند، انتخاب گردند.[16]

«بدترین وزیران تو، کسى است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشته، پس مبادا چنین افرادى محرم راز تو باشند، زیرا که آنان یاوران گناهکاران ویارى‏دهندگان ستمکارانند. تو باید جانشینانى بهتر از آنان داشته باشى که قدرت فکرى‏امثال آنها را داشته، اما گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند.

کسانى که ستمکارى‏را بر ستمى یارى نکرده، و گناهکارى را در گناهى کمک نرسانده باشند. هزینه این‏گونه از افراد بر تو سبک‏تر، و یاریشان بهتر، و مهربانیشان بیشتر، و دوستى آنان با غیرتوکمتر است. آنان را از خواص، و دوستان نزدیک و رازداران خود قرار ده، سپس از میان‏آنان، افرادى را که در حق‏گویى از همه صریح‏ترند، و در آنچه را که خدا براى دوستانش‏نمى‏پسندد تو را مددکار نباشند انتخاب کن، چه خوشایند تو باشد یاناخوشایند.»[17]

امام(ع)، افراد عاقل، دانشمند، باتجربه و محتاط را بهترین کسان براى مشورت مى‏داند:
«خَیْرُ مَنْ شاوَرْتَ ذوى النُّهى‏ وَ الْعِلْمِ وَ اوُلوُا التَّجارِبِ وَ الْحَزْم.»[18]
معیار دیگرى را که در انتخاب مشاور ذکر کرده، «خداترسى» است:
«شاوِرْ فى‏ اُموُرِکَ الَّذینَ یَخْشَوْنَ اللَّهَ تَرْشُدْ؛[19] با افرادى که از خدا مى‏ترسند مشورت کن تا به
حقیقت برسى.»

از مشاوره با فرد نادان پرهیز داده زیرا رأى او انسان را به هلاکت مى‏کشد:
«رأىُ الْجاهِلِ یُرْدى‏.»[20]
اصولاً آن حضرت، مشورت کردن را پشتیبان نیکویى‏[21] مى‏داند که زمامداران و کارگزاران یک نظام بى‏نیاز از آن نیستند زیرا با این عمل در عقول دیگران شریک مى‏شوند و از استبداد رأى که موجب هلاکت است پرهیز مى‏کنند.[22]
حضرت در باره کارمندان دولت سفارش مى‏نماید پس از اینکه مورد آزمایش قرار گرفتند به کار گماشته شوند و در انتصاب آنان حتماً با صاحب نظران مشورت شود. وى توصیه مى‏نماید که کارمندان دولت با ویژگى‏هاى زیر انتخاب شوند:
1 باتجربه باشند،
2 باحیا باشند،
3 از خاندان‏هاى اصیل و باتقوا باشند که در مسلمانى سابقه درخشانى دارند.

دلیل انتخاب افرادى با این ویژگى‏ها آن است که «اخلاق آنان گرامى‏تر، و آبرویشان محفوظتر و طمع‏ورزى‏شان کمتر، و آینده‏نگرى آنان بیشتر است.»[23]
در انتخاب نویسندگان و منشیان امور ادارى نیز معیارهایى را برشمرده از جمله اینکه: صالح باشند، روحیه تجاوزگرى و سرکشى نداشته باشند، گستاخ و پرده‏در نباشند، در انجام وظایف محوله کوتاهى نکنند، فراموشکار نباشند، در تنظیم قرارداد سستى نورزند، منزلت و قدر خود را بشناسند، امانتدار باشند، آثارى نیکو در میان مردم به جا گذاشته باشند، و براى زمامداران قبلى چگونه خدمت کرده‏اند.[24]

در انتخاب فرماندهان نظامى نیز به دلیل اهمیت سپاه در جامعه اسلامى بر رعایت معیارهایى تأکید نموده که موارد زیر از آن جمله است:
خیرخواه، پاکدامن، شکیبا، صبور، عذرپذیر، رحیم بر ناتوان، شدید بر اقویا، عدم تجاوزهنگام شدت عمل، عدم سستى هنگام ناتوانى، اصالت خانوادگى، پارسایى خانواده، سوابق نیکو، دلاورى و سلحشورى و بخشندگى، شخصیت متین و موجه، مهربان، یارى‏گر سربازان، و ;

«براى فرماندهى سپاه کسى را برگزین که خیرخواهى او براى خدا و پیامبر(ص) و امام تو بیشتر، و دامن او پاک‏تر، شکیبایى او برتر باشد، از کسانى که دیر به خشم آید، و عذرپذیرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد کند، درشتى او را به تجاوز نکشاند، و ناتوانى او را از حرکت باز ندارد. سپس در نظامیان با خانواده‏هاى ریشه‏دار، داراى شخصیت حساب شده، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نیکو و درخشان، که دلاور و سلحشور وبخشنده و بلندنظرند، روابط نزدیک برقرار کن ; برگزیده‏ترین فرماندهان سپاه تو، کسى‏باشد که از همه بیشتر به سربازان کمک رساند، و از امکانات مالى خود بیشتر در اختیارشان گذارد ;»[25]

در یکى از مانورهاى نظامى، وقتى میان دو تن از فرماندهان لشکر، زیاد بن‏نصر و شریح بن‏هانى، اختلاف بالا گرفت، امیرالمؤمنین(ع) مالک اشتر را به سِمَت فرمانده کل برگزید و به سوى آنان فرستاد. دلایل انتخاب مالک را به فرماندهى، عدم سستى و سهل‏انگارى، عدم لغزش، عدم افراط و تفریط در رفتار ذکر نموده است.[26]

از دیگر مناصب حکومتى که امام على(ع) در باره دارنده آن معیارهایى را توصیه نموده، قضاوت است. قضاوت عادلانه و داورى به حق از امورى است که در برقرارى امنیت عمومى و فراهم نمودن رضایت مردم مؤثر است. این امر منوط است به انتخاب قاضیانى شایسته که از روى حق داورى نموده و از مسیر انصاف و عدالت خارج نشوند. به لحاظ اهمیت قضاوت در جامعه، حضرت هم در انتخاب قاضیان معیارهایى را توصیه کرده و هم پس از گماشته شدن به این منصب، سفارش‏هاى لازم را در باره آنان نموده تا به ظلم و ستم وارد نشده و دنیاطلبى بر آنان مسلط نگردد. معیارهایى که در انتخاب قاضى توصیه نموده عبارتند از:

1 برترین فرد در علم قضا،
2 پرحوصله و صبور،
3 اشتباه‏پذیر،
4 اهل بررسى و تحقیق،
5 داراى مناعت طبع،
6 محتاط در شبهات،
7 خستگى‏ناپذیر،
8 پى‏گیر،
9 شکیبا،
10 قاطع در فصل خصومت،

11 استحکام اراده و ثبات رأى (که در اثر مدح و ستایش، وسوسه نشود و با تملق دیگران منحرف
نگردد).
آنگاه سفارش مى‏نماید:
«پس از انتخاب قاضى، هرچه بیشتر در قضاوت‏هاى او بیندیش و آنقدر به او ببخش که نیازهاى او برطرف گردد و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در امان باشد.»[27]
حضرت براى سالم ماندن کارمندان پس از انتخاب و مصون ماندن دستگاه ادارى کشور از انحراف، مواردى را توصیه نموده که رعایت آنها در سالم‏سازى نظام مدیریت کشور مؤثراست:
1 بررسى رفتار و عملکرد کارگزاران،

2 گماشتن عیون راستگو و اهل وفا براى نظارت بر اعمال آنان.
این بررسى و نظارت سبب مى‏شود که آنها امانت‏دار و با مردم مهربان باشند.
3 پرداخت حقوق کافى به آنان، زیرا موجب بى‏نیازى و اصلاح آنان مى‏گردد، در نتیجه به اموال بیت المال دست نمى‏زنند و در امانات خیانت نمى‏کنند.
4 مجازات و توبیخ شدید کسانى که خیانت ورزند.[28]

2-1 توصیه‏ها و دستورالعمل‏ها
یکى از اقدامات حضرت على(ع) نسبت به کارگزاران خود، ارائه توصیه‏ها و رهنمودهاى لازم به آنان است تا با انجام نیکوتر مسؤولیت خود، رضایت عمومى مردم تأمین گردد و از ناحیه این کارگزاران بر مردم ظلم و ستم روا نگردد. او به طرق مختلف، با گماشتن عیون، کسب اخبار و اطلاعات، بر اعمال و رفتار کارگزاران خود نظارت مى‏کرد و از کوچکترین خطاى آنان، اغماض نمى‏کرد. در نامه‏هاى متعددى، کارگزاران خود را در امر مهربانى نمودن و برخورد نیکو داشتن با مردم سفارش مى‏کند و نیز آنان را از برخورد خشن‏و نادرست و ظلم و ستم با مردم و خیانت و دزدى در بیت المال و دارایى انسان‏هابرحذر مى‏دارد. حتى کسانى را که ذره‏اى در امور بیت المال مسلمانان تخطى کرده، یاکار ناشایست انجام داده‏اند توبیخ مى‏کند، گاهى آنها را عزل و براى محاکمه نزد خود فرامى‏خواند.
1-2-1 فرمانداران

امام(ع) در نامه‏اى به محمد بن‏ابى‏بکر، هنگامى که او را در آغاز سال 37 هجرى به سوى مصر فرستاد، سفارش‏هایى در باره اخلاق اجتماعى و رفتار با مردم نموده، به ویژه او را به فروتنى، نرمخویى و مهربانى، گشاده‏رویى و خوشرویى، رفتار مبنى بر مساوات با مردم توصیه نموده است. سپس خطاب به او در برابر انتخابش به سرپرستى لشکر بزرگ مصر، بر رعایت اصولى تذکر مى‏دهد، از جمله:
1 مخالفت با خواسته‏ها و تمنّیات دل،
2 دفاع از دین،
3 به خشم نیاوردن خدا به خاطر رضایت دیگران،
4 برپاى داشتن نماز اول وقت.[29]

به فرماندار خود در شهر مکه، قُثَم بن‏عباس، رهنمود مى‏دهد که «در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومى با مردم بنشین، آنان که پرسش‏هاى دینى دارند با فتواها آشنایشان بگردان، و ناآگاه را آموزش ده، و با دانشمندان به گفتگو بپرداز، جز زبانت چیز دیگرى پیام‏رسانت با مردم، و جز چهره‏ات دربانى وجود نداشته باشد، و هیچ نیازمندى را از دیدار خود محروم مگردان زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گرچه در پایان حاجت او برآورده شود دیگر تو را نستاید. در مصرف اموال عمومى که در دست تو جمع شده است اندیشه کن، و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش، و به مستمندان و نیازمندانى که سخت به کمک مالى تو احتیاج دارند برسان، و مازاد را نزد ما بفرست تا در میان مردم نیازمندى که در این سامان هستند تقسیم گردد.»[30]

در نامه‏اى دیگر به یکى از کارگزاران خود در سال 38 هجرى، مسؤولیت‏هاى فرماندارى و اخلاق اجتماعى را که براى یک حاکم در قلمرو اسلامى ضرورى بوده است، بیان مى‏کند. این رهنمودها همه براى تأمین امنیت مردم، سلامت جامعه اسلامى، جلوگیرى از انحراف کارگزاران و ; ارائه شده است:
1 حفظ مرزهاى کشور اسلامى،
2 یارى دین،
3 توأم ساختن شدت با مدارا در رفتار اجتماعى،
4 تواضع در برابر مردم،
5 گشاده‏رویى و فروتنى با مردم،

6 تفاوت نگذاشتن در برخورد با مردم (رعایت مساوات با انسان‏ها).[31]
و در نامه‏اى به عبداللَّه بن‏عباس، هنگامى که او را در سال 36 هجرى به فرماندارى بصره منصوب نمود، در اخلاق فرماندهى، مواردى چون گشاده رویى با مردم هنگام دیدار و در مجالس رسمى و در مقام داورى، و پرهیز از خشم را به او توصیه مى‏نماید[32] و در نامه‏اى دیگر به همین کارگزار، او را به مدارا و رفتار نیک با مردم قبایل و زدودن وحشت از دل‏هاى آنان سفارش مى‏کند.[33]

حضرت در سخنى دیگر، در اخلاق کارگزاران‏حکومتى، موارد زیر را مطرح نموده است:
1 اهتمام به قرآن و عمل به احکام آن،
2 عبرت‏گیرى از حوادث تاریخ،
3 توجه به خدا و معاد،
4 سخن گفتن به حق،

5 پرهیز از کارى که مسلمانان را ناخوشایند است،
6 عدم ارتکاب خلاف در پنهانى،
7 فرو خوردن خشم،
8 بخشش هنگام قدرت،
9 فروتنى هنگام خشم،
10 مدارا در حکومت،

11 نیکو داشتن نعمت‏هاى خداوند،
12 تباه نکردن نعمت‏هاى موجود،
13 حفظ آبرو،
14 راز نگهدارى (بازگو نکردن همه شنیده‏ها)،
15 پرهیز از دوستى با بى‏خردان و خلافکاران،
16 پرهیز از گروه‏هاى غافل، ستمگر و باطل،

17 پرهیز از حضور و نشستن در مکان‏هاى بدسابقه و محل فتنه‏ها،
18 برحذر بودن از همنشینى با فاسقان،
19 گرامى داشتن خدا و اطاعت از او،
20 دوست داشتن دوستان خدا،
21 توجه به افراد ضعیف،

22 مدارا با نفس در واداشتن به عبادت (عدم تحمیل و اکراه بر آن).[34]
در فرمان حضرت على(ع) به مالک اشتر که منشورى است مشتمل بر آداب مملکت‏دارى و شیوه حکمرانى و مدیریت نظام اسلامى، از ابعاد مختلفى که یک حکمران مى‏بایست در قلمرو تحت اداره و فرمانروایى‏اش عمل نماید، سخن به میان آمده است. ایشان در باره رفتار سیاسى و شیوه سلوک حاکم با مردم و معیارهاى انتخاب مشاوران و وزیران و دیگر نیروهاى انسانى براى همکارى و مشورت و اداره امور، حتى دوستى و مصاحبت با افراد، نکات ارزنده‏اى را مطرح نموده است.

ابتدا در ویژگى‏هاى شخصى، مالک را بر انجام یا نهى از امورى دستور مى‏دهد، سپس به نحوه ارتباط با مردم و اقشار مختلف اجتماعى، و رعایت معیارها در انتخاب عوامل انسانى مى‏پردازد و هشدارهاى لازم را در صفاتى که زمامدار نباید داشته باشد به او مى‏دهد. اصلاح کار مردم، آبادانى شهرها، نبرد با دشمنان، جمع‏آورى خراج، مسؤولیت‏هایى است که بر عهده یک کارگزار گذاشته شده است.

در ضرورت خودسازى، نکات زیر را یادآورى کرده است:
خداترسى و اطاعت از او، پیروى واجبات و سنّت‏هاى الهى، ضایع نساختن دستورات الهى، یارى نمودن خدا به تمام وجود، باز داشتن نفس از هواها و آرزوها و سرکشى، اعمال صالح، مهار کردن هواى نفس، اجتناب از محرمات.
آنگاه در اخلاق اجتماعى و روش برخورد با مردم، موارد زیر را توصیه نموده است:
1 مهربانى و دوستى با مردم،

2 عفو و بخشش بر خطاهاى احتمالى آنان،
3 عدم سختگیرى و کیفر دادن مردم،
4 مهار کردن خشم و خشونت،
5 عدم تکبر و خودبزرگ‏بینى در رفتار با مردم،
6 پرهیز از غرور و خودپسندى،
7 رعایت انصاف با مردم و خویشان و نزدیکان،
8 حق‏گرایى و عدالت‏خواهى و مردم‏گرایى،

9 عدم تکیه بر خواص به بهاى خشم عمومى مردم،
10 دور ساختن عیب‏جویان از خود،
11 پوشانیدن بدى‏ها و زشتى‏ها،
12 رفع دشمنى‏ها و کینه‏ها،
13 عدم تصدیق سخن‏چین،
14 پیوند با پرهیزکاران و راستگویان،
15 فضیلت دادن نیکوکار بر بدکار،
16 نیکوکارى به مردم براى جلب اعتماد آنان،
17 تخفیف مالیات،

18 عدم اجبار مردم به کارى که دوست ندارند،
19 حفظ آداب و سنت‏هاى پسندیده جامعه،
20 بدعت نگذاشتن آداب زیان‏آور،
21 گفتگو و مباحثه با دانشمندان و حکیمان که مایه آبادانى و اصلاح شهرها و برقرارى نظم و قانون خواهد بود،
22 رسیدگى به امور محرومان و مستضعفان جامعه،
23 فاصله نگرفتن از مردم (حضور در جمع مردم)،

24 امتیاز ویژه ندادن به خویشان و نزدیکان، و موارد متعدد دیگر ;
اما هشدارهایى نیز در برخى زمینه‏ها داده است. مانند پرهیز از خونریزى ناحق، پرهیز از خودپسندى و خودستایى، پرهیز از منّت‏گذارى بر مردم و خلف وعده، پرهیز از شتابزدگى و سستى در کارها، برحذر بودن از امتیازخواهى، و اثرات ناگوار هر کدام از این صفات ناپسند را هم ذکر کرده است.[35]
به دلیل توجه خاص آن حضرت به محرومان و مستضعفان، در میان اقشار مختلف اجتماعى، بر این قشر تأکید ویژه‏اى نموده و کارگزاران را به رعایت حقوق و حل مشکلات آنها دستور داده است:

«خدا را، خدا را! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره‏اى ندارند (و عبارتند) از زمین‏گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان ; پس براى خدا پاسدار حقى باش که خداوند براى این طبقه معین فرموده است: بخشى از بیت المال، و بخشى از غله‏هاى زمین‏هاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیک‏ترین آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسؤول رعایت آن مى‏باشى

. مبادا سرمستى حکومت، تو را از رسیدگى به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسؤولیت‏هاى کوچک‏تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روى برمگردان، به ویژه امور کسانى را از آنان بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمى‏آیند و دیگران آنان را کوچک مى‏شمارند و کمتر به تو دسترسى دارند ;

در رفع مشکلاتشان به گونه‏اى عمل کن که در پیشگاه خدا عذرى داشته باشى، زیرا این گروه در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند و حق آنان را به گونه‏اى بپرداز که در نزد خدا معذور باشى. از یتیمان خردسال، و پیران سالخورده که راه چاره‏اى ندارند و دست نیاز برنمى‏دارند، پیوسته دلجویى کن که مسؤولیتى سنگین بر دوش زمامداران است ; پس بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نیاز دارند، تا شخصاً به امور آنان رسیدگى کنى، و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى که تو را آفریده فروتن باش، و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سرِ راهشان دور کن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند.»[36]

2-2-1 مأموران مالى
یکى از دغدغه‏ها و حساسیت‏هاى خاص حضرت على(ع) نسبت به کارگزاران بیت المال و مأموران جمع‏آورى خراج و زکات بود که با امور مالى مردم سر و کار داشتند. زیرا در این مسؤولیت، احتمال سختگیرى بر مردم براى وصول مالیات، روا داشتن ستم و اجحاف، گاهى نیز خیانت و تخلف در امانت وجود داشت. از این‏رو، ایشان در نامه‏هاى متعدد، ضمن هشدار به مأموران خود، دستور العمل کلى را در شیوه برخورد با مردم و جمع‏آورى مالیات بیان نموده و آنان را از رفتار غیر انسانى و دون شأن یک کارگزار اسلامى برحذر داشته است.

از دیدگاه امام(ع)، حاکم اسلامى در قلمرو خود باید مالیات و بیت المال را به گونه‏اى وارسى کند که صلاح مالیات‏دهندگان باشد، زیرا بهبودى مالیات و مالیات‏دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه مى‏باشد و تا امور مالیات‏دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نان‏خور مالیات و مالیات‏دهندگانند.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله ASYMPTOTIC FORM OF THE EIGENFUNCTIONS AND EIGENVALUES OF THE STURMدرLIOUVILLE PROBLEM IN A PATTICULAR CASE با pdf دارای 3 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله ASYMPTOTIC FORM OF THE EIGENFUNCTIONS AND EIGENVALUES OF THE STURMدرLIOUVILLE PROBLEM IN A PATTICULAR CASE با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله ASYMPTOTIC FORM OF THE EIGENFUNCTIONS AND EIGENVALUES OF THE STURMدرLIOUVILLE PROBLEM IN A PATTICULAR CASE با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله ASYMPTOTIC FORM OF THE EIGENFUNCTIONS AND EIGENVALUES OF THE STURMدرLIOUVILLE PROBLEM IN A PATTICULAR CASE با pdf :

سال انتشار: 1386

محل انتشار: سی و هشتمین کنفرانس ریاضی ایران

تعداد صفحات: 3

نویسنده(ها):

S AHDIAGHDAM
R REZAPOUR – Department of Mathematics, Islamic Azad University Of Marand, Marand, Iran

چکیده:

In this paper we consider the regular Sturm-Liouville problem
-py+(q-r)y=0
on the interval [0,] with intial conditions
y1(0)= , y´1(0)=0
y2(0)= 0, y´2(0)=0
and positive functions p and r, we will determine asymptotic from of the eigenfunctions and eigenvalues of a Sturm-Liouville problem in a particular case.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله Improve mathematical modeling of Glutamic acid rate production by levenspiel generalized equation با pdf دارای 2 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله Improve mathematical modeling of Glutamic acid rate production by levenspiel generalized equation با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله Improve mathematical modeling of Glutamic acid rate production by levenspiel generalized equation با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله Improve mathematical modeling of Glutamic acid rate production by levenspiel generalized equation با pdf :

سال انتشار: 1390

محل انتشار: سومین همایش ملی تحقیقات نوین در شیمی و مهندسی شیمی

تعداد صفحات: 2

نویسنده(ها):

S Mousavian Department of chemical engineering, Gachsaran branch, Islamic azad university,Gachsaran, Iran
D Ashouri –
M Faramarzi
F Mousavian –

چکیده:

One of the prerequisites for the successful production of L-glutamic acid with Corynebacterium glutamicum is the realization of adequate growth under biotin limiting conditions. The intracellular biotin content, i.e. the specific biotin concentration is shown to be the limiting factor for growth in this fermentation process. Modeling of growth is then examined with Monod kinetics model and improved this model by generalized equation of Levenspiel. The result of two mathematical modeling shows that Monod model with generalized equation of Levenspiel has good agreement with experimental data.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo